در ابتدای برگزاری مراسم مهسا دهقانی پور نویسنده این رمان با اشاره به اینکه این رمان را به (محمود استاد محمد) تقدیم کرده است گفت فکر میکنم که تقدیر و تشکر های بسیاری را به خاطر نوشتن این اثر بدهکارم. که باید آنها را ادا کنم و تشکر می کنم از محمد رحمانیان و علی اصغر دشتی که همواره استاد و همراه من در رسیدن به اهدافم بوده اند.
وی افزود: در سال 83 دو داستان کوتاه به نام های «کتابهایی که هنوز نخواندم» و «ته صندوقچه سوری» که هر دوی آنها را برای یک کاراکتر نوشتم و ویژگیهای کاراکتر آنها را بسیار دوست داشتم نوشتم، دو سال بعد از آن باز هم داستانی نوشتم به نام «تابلو نقاشی» که آن هم برای همین کاراکتر بود اما اینها برای من کافی نبود .
وی گفت: دوست داشتم رمانی را بنویسم که خودم اسمش را میگذارم رمان یک شبه ، زیرا که ما در قفسه کتابهامان تعداد زیادی از کتاب داریم که نصفه نیمه خوانده ایم و کنار گذاشته ایم و من ترجیح دادم رمانی را بنویسم که در کوتاهترین زمان بتوان آن را خواند .
دهقان پور گفت: برای من این شیوه نگارش بیشتر الگو برداری از یک عرفان اسلامی، کثرت در وحدت ، منطق الطیر و یا داستانهای هزار و یک شب است. و یکی از چیزهایی که در این رمان خیلی دوست داشتم شخصیت اصلی این داستان است، چرا که این شخصیت هیچ ویژگی خاصی ندارد و خیلی معمولی و اصلا اهل شعار دادن نیست. گاهی سرسپرده، گاهی مجنون، گاهی متواری و گاهی ماندگار است. در کل این داستان زندگی سه نسل است پدر بزرگ پدر و نوه است. نسل واقع بینانه امروزی در مقابل نسل ماقبل خود که نسل منقرضی است .
در ادامه دهقانی پور بخشی از رمان خود را به نام «چند قطره خون کبوتر» را به این شرح خواند: جمشید خان از فردا، این کفتر مفترهات دم پر این مرغ و خروس های من نپلکن ، خدائیش ببینم دارن سر یه سفره دون می خورن یا پرشون میدم یا ...
در ادامه نشست علی اصغر دشتی در جایگاه منتقد و دوست نویسنده به تحلیل و بررسی این رمان پرداخت و گفت: به یک دلیل خوشحالم که اینجا هستم و آن اینکه افتخار دارم درباره رمان خانم دهقان نژاد صحبت کنم ، برایم جالب است که آدم های حرفه های مختلف درباره آثار موازی خودشان با هم به بحث و گفتگو بنشینند، مثلا جالب است که یک نوازنده درباره تئاتر صحبت کند و یا یک نویسنده درباره فیلم بداند . به نظر من این جزایر پراکنده و جداگانه باید به هم نزدیک شوند .
ناراحتی و اندوهم این است که دوست داشتم امروز به جای من محمود استاد محمد مینشست و درباره رمان «کجا گمم کردم» از دیدگاه شیرین خود صحبت میکرد .
وی افزود: این داستان را می شود از چند زاویه نگاه کرد و مورد بررسی قرار داد اول فرمی که انتخاب شده برای نوشتن رمان، در واقع یک مجموعه داستان کوتاه که فضاهای مستقل و رویدادهای مستقل خودشان را دارند که در خوشان ساخته و کامل می شوند و مجموعه این داستانها یک رمان را تشکیل می دهند ، در این رمان یک کاراکتر زن در چند موقعیت ،یک عمارت، در یک باغ و در حوالی تهران روایت می شود، وقتی که داستان را می خواندم به این مساله فکر کردم که چقدر فضای رمان خاکستری رو به تیرگی است ، داستانی است که شما هیچ کجای آن کاراکتر اصلی «ماهی» را در یک موقعیتی نمی بینید که از بودن در آن رضایت و خوشحالی داشته باشد.
وی گفت: به نقل نویسنده این کتاب راوی دختران امروزی و خیلی نگران کننده است، دختران امروزی که در کل داستان یک لحظه خوشحالی ندارد که ما فکر کنیم این کاراکتر از تجربه ای که از زیست خود در این دنیا می کند راضی است. از مجموعه روابطی که دارد هیچ نشانی از خوشحالی ندارد واگر این واقعیتی باشد که مهسا به عنوان یک دختر امروزی آن را روایت کرده، واقعیت بسیار تلخ و عجیبی است، وقتی که ما می بینیم نسل گذشته ی مانند آقا جون در داستان که باغی و عمارتی را برای ماهی به جا گذاشته حتی آن هم نتوانسته ماهی را خوشحال کند بسیار تاثر انگیز است.
دشتی تصریح کرد: در فرم داستان نکته ای که به نظر من بسیار حائز اهمیت است، اینکه فصل های داستان سیر صعودی طی نمی کنند و داستان به جای اینکه بخواهد به سمت بالا حرکت پیدا بکند دائم در پهنا گسترش پیدا می کند و من فکر می کنم که این رمان قابلیت اضافه کردن صفحات بیشتر را دارد. چرا که ما را در یک موقعیت آغاز و یا یک موقعیت فرجام نگه نمی دارد و خواننده را متوقف نمی کند و او را در حالت سیال نگه می دارد.
از دیدگاه من کاراکتر ماهی یک کاراکتر معمولی نیست، کاراکتری است که سکوت می کند، و ماهی شخصیتی است که در این سه نسل جاری است و زندگی می کند، کاراکتر ماهی به نظر من جذابترین و مهمترین بخش این رمان است.
محمد رحمانیان در میانه صحبت های علی اصغر دشتی وارد بحث شد و با طرح سوالی ادامه داد: این کتاب با نیت رمان نوشته نشده بنابر این به نظر می رسد آن ساختاری که ما از رمان انتظار داریم در این اثر دیده نمی شود شما این را به عنوان عطا می شناسید یا خطا ؟
دشتی گفت: من فکر می کنم که این رمان خودش قرارداد را برای من وضع می کند بدون اینکه بخواهد من را نیازمند آداب و قوانین پیش از خودش کند، بدون اینکه بخواهد مرا وادار به سنجش با آن قوانین کند، برای همین من فکر می کنم حتی در توالی این داستان در اول و آخر این استان ممکن است نشود دخیل شد ولی میانه های کتاب فضایی را دارد که می توان ترتیب داستانها و تکه ای رمان را جابجا کرد بدون اینکه خللی به کلیت داستان وارد کند.
محمد رحمانیان ادامه داد: خیلی خوشحالم که اینجا هستم، من میخواهم بگویم که ای کاش این رمان مقدمه نداشت، این مقدمه در واقع دارد به من مخاطب یک راه حل نشان می دهد برای درک و در واقع باور پذیری اینکه نویسنده یک رمان نوشته است ، در این مبحث من مساله دارم که که اسم این اثر را رمان بگذاریم یا نگذاریم را مهم بدانیم یانه .
وی با اشاره به نام بسیاری از داستان نویسان پیشتاز از جمله زاهاری استانکو گفت : مهسا از عرفان و ادبیات عرفانی صحبت کرد که از دیدگاه من آنها بیشتر یک نوع خاصی از روایت و حکایت هستند تا یک قصه و داستان به مفهوم امروزی .
وی ادامه داد: این یک رمان نو است و که می توانیم آن را بسط و گسترش دهیم در واقع یک رمان تاریخی است که موقعیت خاص تاریخی ندارد و با اشارات بسیار محدودی که به موقعیت تاریخی شده مانند زلزله بم تا استیضاح رئیس جمهور به نوعی زمانبدی داستان را مشخص نموده است .
« کجا گمم کردم راوی » یک رمان تاریخی نو است بدون اینکه ما راجع به اعاظم قم و یا رئیس جمهور ها بدانیم یک اشاره محو و مختصری آن هم به خاطر مکانی از آن نام برده ا(حمد آباد مستوفی ) که در واقع محل زندگی دکتر محمد مصدق بوده غیر از آن شما نامی از بزرگان و سران را در آن نمی بینید .
رحمانیان گفت: مساله بعدی که در این رمان وجود دارد اشاره مهسا به کهن الگوهاست، کهن الگوهایی که آنها به خدمت خود درآورد و بر روی آنها کار کرده ، مفاهیم تازه ای در آن به کار برده ،مثلا کهن الگوی زنای محارم که بهترین قصه ایرانی بوف کور کهتوسط صادق هدایت بر اساس آن نوشته شده است، کهن الگویی که قبلا نزد اقوام صامی بوده و بعدا وارد مسیحیت هم شده، و یا کهن الگوی ارزش گذاری بکارت در بین زنان اینکه چطور در عرصه های مختلف رنگ های مختلف به خود می گیرد.
وی افزود: نسل پاکیزه و جذاب نویسنده به شدت آدم را مشعوف میکند به اینکه پس هنوز درست نویسی، در واقع توضیح درست صحنه، توضیح درست دیالوگ هم وجود دارد. و ما در این اثر از این شلختگی که رادیو و تلویزیون به ما تحمیل می کنند فاصله می گیریم ، من فکر میکنم این داستان پر از سیاهی است، بسیار دردناک است و هر زمان که می خوانی تاثر خود را بر تو می گذارد، مانند اتفافاتی که برای شخصیت ماهی می افتد و یا ماهی شاهد آن وقایع در داستان است که بسیار تاثیر گذار و غم انگیز است.
علی اصغر دشتی در ادامه نشست به شخصیت ماهی که راوی داستان است گفت : مهمترین ویژگی که ماهی دارد این است که ناظر است، ماهی نگاه می کند، ماهی به همه چیز خوب می کند، ماهی حتی به رویدادهایی که بر روی خودش اعمال می شود هم نگاه می کند این خیلی وجهه عجیبی است که این کاراکتر داستان دارد.
محمد رحمانیان ادامه داد: این رمان پر از کاراکتر مرد های عوضی است، ولی خودشان را نشان نمی دهند، در واقع نیت های شوم مردها در داستان نمایان است که یه عده را قربانی میکنند تا خودشان بمانند .
نویسنده، فعلی را که انتخاب کرده برای روایت، جز آن جایی که فلاش بک است، مضارع اخباری است در واقع مثل این که همین حالا این اتفاق دارد می افتد مثل توضیح صحنه تئاتر، و این تجربه ای است که فکر می کنم نویسنده از این زمان دارد. مانند بسیاری از آثار گلشیری و استاد محمد و ...
در پایان مراسم نویسنده جلدی از کتاب خود را به محمد رحمانیان تقدیم کرد و در فضایی دوستانه جشن امضاء و تهیه کتاب برگزار شد .