تازه بعد از سالها داشت حال تئاتر خوب میشد که به یکباره سونامی تئاتر گران و به قول برخی، لاکچری سر و کلهاش پیدا شد و به حال و احوال روحی و روانی خانواده تئاتر لطمه زد.
اگر چه نباید کتمان کرد روشن نگه داشتن چراغ تئاتر با هر شیوهای موهبت است و تئاتر هنری گران که در تمام این سالها ارزان ارائه میشد اما نمیشود کتمان کرد پدیده تئاتر گران و لاکچری با دکورهای عظیم با بازیگران ناشناس و استارهای سینمایی فضای روانی تئاتر را تغییر میدهد.
بیگمان تئاتر در همه حال هنر مادر است و سینما و تلویزیون در همه حال به آن مدیون هستند، بدیهی است بر تن کردن پیراهن گران بر تن آن، حال همه خانواده را بهتر میکند، به شرط آنکه این لباس بر تن همه بیاید و به قامت هیچکس از اعضای این خانواده گریه نکند.
شاید منطقی نباشد اما واقعیت دارد که برخی از نمایشهای روی صحنه رفته با قیمتهای بلیت نجومی، بسیاری از گروههای نمایشی را که با جنس دیگری از تئاتر زندگی سر میکردند و اداره امور داشتند دلسرد کرده است طوریکه معتقد هستند امروز این سینماست که تئاتر را میچرخاند و بدون حضور استارهای سینمایی نمایشها سر و صدایی نمیکنند، در حالی که اگر کمی کنکاش کنیم و واقعیت را لمس کنیم متوجه خواهیم شد نمایشهای قوی با نمایش نامهای جذاب و جالب حتی با بازیگران ناآشنا هم سر و صدا میکند و اتفاقاً میفروشد.
تئاتر میتواند هنری بورژوا باشد به شرط آنکه حداقلهای جامعه، تعریف بورژوا به خود بگیرند، وقتی که قشر متوسط این جامعه با حقوقهایی پائینتر منطق دخل و خرج در جامعه گذران زندگی میکنند، جسارت میخواهد که بخواهیم یک خانواده ایرانی چهار نفره با پرداخت بلیت دویست و پنجاه هزار تومنی (هر چهار نفر یک میلیون تومان) دو ساعت از شب خودشان را تئاتری کنند.
با بازنگری شرایط تئاتر گران به هدف روشن نگاه داشتن چراغ سالنهای کوچکتر باید تمهیدی اندیشید تا کسی از پای این سفره فرهنگی نه تنها گرسنه که حتی ناامید برنخیزد که این اتفاق نه به نفع تئاتر است نه خانواده صبور تئاتر.
و کلام آخر اینکه دوستان من نگران نباشید! روزگار نشان داده برخی میآیند و میروند، برخیها اصلا میآیند که بروند این، شما خانواده فکور و آرتیست تئاتر هستید که مهر ماندگاری بر پیشانیتان خورده است. حتما در این مسیر یکی در وظیفه فرهنگیاش کوتاهی کرده که مخاطبان تئاتر در انتخابشان به نمایش دیدن فکر نمیکنند؛ به نمایش رفتن فکر میکنند.
سالها در این جبهه فرهنگی با دست خالی، شما پیروز بودهاید، پرچمتان بالاست. پس به زمان اجازه دهید تا واقعیت را بر ملا کند.
ای کاش چراغ تئاتر در گونه گران و لاکچری هم برای خود خانواده تئاتر روشن شود (چه در مقام بازیگر، چه در مقام نویسنده و چه در مقام کارگردان) نه اینکه تئاتر سبزه میدانی بازارطور تا، عدهای به کاسبی در آن پرسه بزنند.