به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان، چهارمین جلسه از دور جدید مجموعه نشستهای سینمامدرسه، با هدف نمایش و تحلیل فیلمهای سینمای جهان و با رویکردی زیبایی شناسانه، با نمایش فیلم «سرگیجه» محصول ۱۹۵۸ اثر آلفرد هیچکاک در سالن سینماتک مجموعه فرهنگی هنری فرشچیان برگزار شد.
در این جلسه ابتدا فیلم «سرگیجه» به نمایش درآمد و پسازآن نشست تحلیل فیلم به سردبیری ایمان آیینه دار، منتقد جوان سینما برپا گشت.
در ابتدای جلسه، این منتقد فرایند تهنشین شدن فیلم در ذهن مخاطب را زمانبر دانست و به مخاطبان سینمامدرسه توصیه کرد که قبل از حضور در نشستهای تحلیل، حداقل یکبار فیلم را در خانه تماشا کنند.
آیینه دار با بیان اینکه فیلم سرگیجه از رمان «از میان مردگان» نوشته پیر بوالو و توماس نارسژاک اقتباس شده گفت: اولین چیزی که در مورد یک فیلم اقتباسی حائز اهمیت است، منبع اقتباس آن است. برای ساخت یک فیلم خوب، منبع اقتباس خوب لازم است ولی کافی نیست. یک منبع خوب باید قابلیت تصویرسازی داشته باشد و همچنین فیلمساز عمیقاً با منبع در تعامل باشد.
وی فیلمنامه سرگیجه را فیلمنامهای مستحکم دانست و گفت: علاوه بر منبع اقتباس خوب، فاکتورهای دیگری برای شکلگیری یک فیلمنامه قوی لازم است که از آن جمله میتوان به قصه خوب، تسلط بر ژانر و خلق شخصیتهای قوی و چندلایه اشاره کرد. ساختار سرگیجه بر اساس تقابل یک پروتاگونیست کامل (جان اسکاتی) و یک آنتاگونیست باهوش (گاوین الستر) شکل میگیرد. فیلمساز در همان ابتدای فیلم، ضعف اسکاتی (ترس از ارتفاع) را برای تماشاگر عیان میکند. او قصد غلبه بر ضعف خود را دارد و برای طرف کردن این نیاز، لازم است که در چیدمان ساختارمند فیلمنامه، معشوقه خود را از دست دهد. باید دقت کرد که حادثه محرک فیلم (سقوط همکار پلیس اسکاتی از ارتفاع حین تعقیب و گریز) در راستای همین ضعف اسکاتی بنا میشود.
آیینه دار انتخاب بازیگر مناسب، مانور دادن روی اشیا بهموازات شخصیتها و تکنیک انعکاس را که در این فیلم بهکرات از آنها استفاده شده، ازجمله مؤلفههای سینمای هیچکاک دانست و گفت: در سینمای هیچکاک، اشیاء همچون شخصیتها دارای اهمیت هستند و مجموعه نماهای اینسرت که از اشیاء گرفته میشود، در ساختمان بصری فیلم فرم پیدا میکنند. همینطور تکنیک انعکاس با استفاده از آینه؛ عنصر کلیدی آینه علاوه بر جنبههای زیبایی شناسانه در ترکیببندی قابهای «سرگیجه»، در شناختن شخصیتها هم مهم است بهگونهای که باید مثلاً در رفتار و شخصیت مادلین تقلبی، همپای پروتاگونیست قصه، به خوانش و شناخت همسر گاوین الستر یعنی مادلین واقعی بپردازیم.
این منتقد جوان، سه پارامتر دید زدن، زیر نظر گرفتن و تعقیب کردن را در فیلمهای هیچکاک پررنگ دانست و گفت: این سه پارامتر باعث به وجود آمدن حجم زیادی از تصاویر در قالب نماهای نقطهنظر (pov) و به تعبیری نماهای سوبژکیتو میشود که در «سرگیجه» این استراتژی، یکی از عناصر اساسی و فرمال فیلم است. نمای نقطهنظر باعث میشود از منظر معماری صحنه، مخاطب هم خود را در جایگاه ناظر ببیند و با فرم نمابندیها و زوایای خاص دوربین، عجین شود و ابراز همذات پنداری بیشتری کند.
آیینه دار به تقابل همزمان سوبژه و ابژه در این فیلم هم اشاره کرد و گفت: در صحنهای از فیلم که اسکاتی در حال تعقیب کردن و زیر نظر داشتن مادلین در گلفروشی است، در یک نمای خلاقانه، همزمان تصویر مادلین در آینه و چهرهی ناظر اسکاتی را میبینیم. در این نمای آرتیستیک، مخاطب توأمان با تصویر ابژه و سوبژه روبرو میگردد و مثل این میماند که آن نما، به دو قاب به هم چسبیده شکسته شده باشد.
آیینه دار با اشاره به تسلط هیچکاک بر مقوله ژانر گفت: هیچکاک در این فیلم علاوه بر ژانر نوآر و رمانتیک، از مایههای سورئال هم بهره برده است. او بدون دگردیسیهای تصویری خاص سینمای سورئال و با یک حرکت ساده دوربین در صحنه جنگل، با پنهان کردن مادلین از دید اسکاتی در لابهلای درختان و جنس موسیقی نفسگیر برنارد هرمان، گویی اسکاتی را برای چند لحظه در فضایی ذهنی غوطهور میسازد و سپس بهسرعت، همهچیز عادی و عینی میشود.
سردبیر سینمامدرسه در پایان به صحنه فلش بک «سرگیجه» اشاره کرد و گفت: پسازاینکه در پرده سوم فیلم، جان بههمریخته با جودی سبزپوش روبرو میشود، فیلمساز با تغییر زاویه دید از مرد به زن، ترجیح میدهد با حل کردن معمای قصه، مخاطب را با جلو انداختن از شخصیت مرد با بازی مؤثر جیمز استوارت، وارد تعلیقی جذاب کند. لذا صحنه فلش بک به کمک این تعلیق آفرینی میآید و فیلم را در حال و هوای ژانر تریلر قرار میدهد.