به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ اکران فیلم در سینماها فرمول پیچیده ای ندارد و در تمام جهان از هالیوود گرفته تا بورکینا فاسوی علیا و سفلا، بدون دردسر خاصی پیاده میشود.
پیش از انقلاب هم کشور ایران مانند سایر ملل از این فرمول ساده استفاده کرده و مشکلی با اکران فیلم نداشت.
از آنجا که برخی از مدیران دولتی و غیر دولتی مملکت گل و بلبل ایران عادت دارند همیشه کار خود را بزرگ جلوه دهند، همه چیز را پیچیده میکنند تا به چشم همگان بیایند. این بیماری مهلک سالیانی است که به عالم هنر و سینمای ایران نیز سرایت کرده است.
تشکیل شورای صنفی نمایش و در پی آن راه اندازی کارگروه اکران نیز از دردسرهایی هستند که این بیماری مهلک به وجود آورده است، دردسری که دردش لحظه به لحظه بیشتر شده و نسخهای هم برای آن هنوز پیچیده نشده و نخواهد شد، چراکه این دردسر بزرگ و خوب نشدنی، برای عدهای منفعتهای آنچنانی دارد. این یک اصل استراتژیک است، وقتی گلوگاه دست کسی باشد، بیشک پیروزی نیز با او خواهد بود.
پردیس سینمایی کورش به خاطر موقعیت شهری و اجتماعی و همچنین مدیریت علی سرتیپی از سینماهای نسبتا پررونق تهران و ایران است. به همین دلیل شورای صنفی نمایش، آنجا را یکی از سرگروههای سینمایی قرار داد.
از زمانی که غول سینمای ایران از چراغ جادو بیرون آمده و خودنمایی کرده، توازن قوا بر هم خورده است. آنانی که برای اولین بار این چراغ را پیدا و دستمالی کردند تا غول آرزوهایشان از آن بیرون بخزد، نهایت استفاده را از وی برده و میبرند. هنوز هم به امید کرم بیشتر به مالیدن ادامه میدهند، اما این بار نه چراغ جادو را، بلکه خود غول را!
سرمایهگذاریهای غیرقابل باور محمد صادق رنجکشان در سینمای ایران، ایراد نیست، بلکه یک حسن است برای هنر و سینمای ایران، اما این سرمایه ذیقیمت نباید بیحساب و کتاب خرج شده و به جای فربه شدن سینمای ایران، عده خاص با تناول آن چاق شوند. رنجکشان به ظاهر فرد سادهای نیست که اغفال شود اما شده است و خبر ندارد. مطمئن باشد کسانی که دست در جیبش کردهاند، بیش از پولی که برای ساخت یک فیلم سینمایی لازم است از آن بیرون کشیدهاند.
آنانی که دور و بر رنجکشان میپلکند و مشاوره میدهند، کاسب مسلک هستند. کاسبان امروزی نیز برای کسب درآمد بیشتر دست به هر کاری که لازم باشد میزنند.
بازسازی سینما آستارای تجریش که همیشه سینمای مردهای بوده و کم مخاطب، شاهکار سیدجمال ساداتیان نیست، بلکه معجزه اسکناسهای محمدصادق رنجکشان است! عجیب است که همه سعی دارند کمک این سرمایهگذار برای بازسازی و شراکت در این سینما را مخفی نگه دارند، مگر میشود خروس زیر بغل باشد و دم آن نامعلوم؟!
سینما آستارا بهانهای بود برای نقب بیشتر به معدن هزارلای جیب محمدصادق رنجکشان، زیرا این سینما هرگز رونق آنچنانی نداشته و نخواهد داشت. کدام مخاطبی برای دیدن یک فیلم خود را به دردسر میاندازد که خویش را به سینما آستارا برساند؟! اهالی این منطقه نیز یا بسیار کم به سینما میروند و یا ترجیح میدهند به سینمای دیگری از جمله پردیس سینمایی آزادی یا کورش بروند. این مهم را تجربه ثابت کرده است.
به یمن حضور محمد صادق رنجکشان که نامش بر تارک سینما آستارا درخشیده و می درخشد، این سینما، هنوز نیامده مفتخر به سرگروهی سینما هم شده است، این یعنی نمایش قدرت.
شاید کمتر کسی باور میکرد روزی برسد که سرگروهی پردیس سینمایی کورش با مدیریت علی سرتیپی که در یکی از پرجمعیتترین و بهترین مکانهای تهران قرار دارد، پس گرفته شده و به سینمایی بدهند که از لحاظ مخاطب سینما در بدترین وضعیت بین سینماهای پایتخت بوده و هست.
با عقل و منطق نمیتوان این موضوع را پذیرفت، تنها به این نتیجه میشود رسید که شورای صنفی نمایش اسکناسهای محمدصادق رنجکشان را به تجربه علی سرتیپی ترجیح داده است!