پزشکی که خودش را دیپلم معرفی کرد تا ببیند در بیمارستان با او چه می کنند؟

|
۱۳۹۸/۰۱/۳۱
|
۰۸:۳۲:۱۴
| کد خبر: ۸۳۶۱۵۸
محمداحسان رحیمی‌نژاد، پزشک در روزنامه شرق نوشت:مدت کوتاهی است که دردی مبهم در قفسه سینه‌ام احساس می‌کنم. دردی که در یک صبح بهاری حین پیاده‌روی تشدید می‌شود و منِ کم‌توجه به سلامت خویشتن را به درمانگاهی شبانه‌روزی می‌کشاند.

 به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛حدود نیم‌ساعت از هفت گذشته است. پزشکی خداحافظی می‌کند و شیفت را به پزشک بعد تحویل می‌دهد. هیچ‌کس از همکاربودنمان اطلاعی ندارد. بعد از چند دقیقه انتظار، انسانی جاافتاده و موقر مرا به داخل اتاق فرامی‌خواند. احوالپرسی گرمی می‌کند. شرح حال می‌گیرد. کمی نگرانی در چهره‌اش پدیدار می‌شود.

فشار خونم را چک می‌کند و به پرستار روی برگه‌ای دستور می‌دهد که قند خونم را چک کند و نوار قلب بگیرد. پرستار محترمانه مرا راهنمایی می‌کند. حین گرفتن نوار قلب زیرچشمی به برگه تازه از تنور درآمده نگاه می‌کنم. تغییرات مختصری در بخشی از نوار قلب که مربوط به لیدهای سینه‌ای می‌شود، مشهود است. این تغییرات می‌تواند ناشی از گرفتگی عروق قلب باشد. لیدها هنوز به دست و پا و سینه‌ام وصل‌اند که پرستار برای نظرخواهی از پزشک اتاق را ترک می‌کند.

با یک عبارت «نگران نباش، چیزی نیست» قرص زیرزبانی نیتروگلیسرین برای من گذاشته و ناگهان ماسک اکسیژن روی دهانم نقش می‌بندد. می‌پرسم مگر نوار قلب مشکلی داشت؟ و پاسخ می‌دهد: «خیر. فقط کمی احتیاط است». پزشک بر بالینم حاضر می‌شود. از من درباره محل زندگی و همراه و وسیله نقلیه‌ام می‌پرسد. هیچ‌کدام را ندارم و از شهری دور به اینجا نقل ‌مکان کرده‌ام. به من می‌گوید باید به بیمارستان اعزام شوی اما اطمینان می‌دهد نوار قلب سالم بوده است.

با توجه به نداشتن وسیله نقلیه مرا با ماشین شخصی کارمند درمانگاه به بیمارستان می‌فرستد. روی نامه ارجاعی عبارت
 unstable angina نقش بسته است؛ به معنی یک درد قلبی که زمانی طولانی‌تر و ماهیتی متفاوت‌تر از دردهای قبلی بیمار دارد و شاید به درمان‌های اولیه مانند قرص زیرزبانی پاسخ ندهد و در دسته‌بندی سندرم‌های حاد عروق کرونر قلب قرار می‌گیرد. (گاهی نوع‌دوستی و دلسوزی ما را به دردسر می‌اندازد. براساس یک تصمیم عاقلانه بهتر بود من در درمانگاه تحت نظر قرار می‌گرفتم و از یک خودروی مجهز به وسایل اولیه برای انتقال من استفاده می‌شد). در اورژانس بیمارستان مرکزی قلب این شهر به مسئول تریاژ تحویل داده می‌شوم. فشار خونم را می‌گیرد. نامه ارسالی را می‌خواند و بدون پرسیدن از داشتن یا نداشتن همراه، به من می‌گوید باید پرونده تشکیل دهم و سطح سه تریاژ را در پرونده‌ام ثبت می‌کند. (بیماران با درد قفسه سینه مشکوک به بیماری قلبی سطح 2 تریاژ محسوب می‌شوند. سطح دو به معنی نیاز به مراقبت و درمان سریع‌تر است).

حالا داستان برایم از جنبه‌های اخلاقی و علمی جذاب‌تر می‌شود و دوست دارم یک ناظر بی‌طرف باشم. به باجه می‌روم و پرونده اورژانس تشکیل می‌دهم و خود را یک دیپلمه با شغل آزاد معرفی می‌کنم. (حرکت فیزیکی برای بیمار مشکوک قلبی ممکن است موجب تشدید آسیب به بافت قلب شود. ما در بیمارستان‌ها عملا تمهیدات مشخصی برای ارائه خدمت به افراد تنها نداریم و ممکن است ناخواسته باعث آسیب به بیماران شویم). بعد از تشکیل پرونده روی یک تخت خالی دراز می‌کشم. حدود نیم‌ساعت منتظر می‌مانم تا مسئول نوار قلب به ترتیب از تخت‌ها نوار قلب بگیرد و نوبت به من برسد. (زمان؛ زمان مهم‌ترین مسئله در بیماران قلبی است. هر چه بیشتر زمان را از دست بدهیم، بیماران را به ازدست‌دادن بخشی از بافت قلبی نزدیک‌تر کرده‌ایم). «نوار قلب دارم»، «نه باید مال اینجا باشه».

بدون هیچ حجاب فیزیکی و پیش از رؤیت نوار قلب قبلی توسط پزشک و گرفتن شرح حال دوباره از من، نوار قلب گرفته می‌شود (بدن بیمار باید همیشه مورد احترام ما باشد. چرا تخت‌های بیمارستان قلب که حتما در فرایند بستری بخشی از بدن بدون پوشش خواهد شد، نباید هیچ محافظ فیزیکی مثل پرده ساده یا پاروان داشته باشد؟؛ نوار قلب ظاهرا طبیعی است. حدود 15 دقیقه منتظر می‌مانم و اولین پزشک با صدازدن نامم بر بالینم حاضر می‌شود. دستیار رشته قلب و عروق است. شرح حال من بر اساس دانش پزشکی شرح حالی است که به typical chest pain  مشهور است. دردی مبهم با ماهیت فشارنده با ارجاع به دست که با تهوع و تعریق همراه و با فعالیت مرتبط است.

با توجه به تشدید اخیر این درد و متفاوت‌بودن نسبت به دفعات قبل که مرا وادار به مراجعه به پزشک کرده، این درد «آنژین ناپایدار» محسوب می‌شود.  بخشی از شرح حال از من پرسیده نمی‌شود و بخشی به اشتباه ثبت می‌شود (شرح حال رکن اصلی در بررسی بیماری‌های قلبی است که مدیریت بیمار بر اساس آن شکل می‌گیرد. کاش برای شرح حال چک‌لیست داشتیم تا مواردی را از قلم نیندازیم). مجددا توسط یک پزشک متخصص ویزیت می‌شوم. یک قرص آسپرین و یک قرص کلوپیدوگرل برای من تجویز و مجددا از من بدون محافظت فیزیکی نوار قلب گرفته می‌شود. آزمایشی از من گرفته نمی‌شود (بر اساس پروتکل‌ها در بیمار مبتلا به unstable angina  آنزیم‌های مربوط به بافت قلب نقش بسزایی در تصمیم‌گیری درباره نحوه مواجهه با بیمار دارند). با ذکر اینکه نوار قلب نرمال است، به درمانگاه برای بررسی‌های بیشتر ارجاع داده می‌شوم و کارت ویزیت مطب خصوصی متخصص برای مراجعه احتمالی بعدی به من داده می‌شود. 
پرونده را شخصا می‌بندم و پس از تسویه‌حساب از بیمارستان خارج می‌شوم. حین خروج از بخش، در خنکای دلچسب بهار، به این فکر می‌کنم که چگونه بیماری‌های قلبی عروقی در صدر علل مرگ‌ومیر در ایران قرار گرفته‌اند؟ مسئولیت چه بخشی از این آمار بر عهده ماست؟ به اینکه ما در نظام سلامت، دلسوز، زحمتکش ولی سهل‌انگاریم. چه میزان از سهل‌انگاری را می‌توان به کمبود نیروی انسانی یا مراجعات بیش از حد استاندارد یا سوءمدیریت نسبت داد؟ و چه میزان به اشتباهات شخصی پزشکان برمی‌گردد؟ به نظر می‌رسد در نظام سلامت به جزئیات توجهی نمی‌شود. جزئیاتی که می‌تواند باعث آسیب به بیماران شود.

 

نظر شما