در سالهای اخیر شاهد یک اتفاق عجیب و غریب در سینما، تئاتر و تلویزیون بودیم که البته در دیگر حوزههای هنری به خصوص حوزه هنرهای تجسمی هم دیده شد. در واقع این اتفاق آزاردهنده بهنوعی به یک عادت تبدیل شده که بسیاری از آسیب دیدگان آن هم دیگر دستشان از ماجرا کوتاه است و سکوت اختیار میکنند.
اینکه در دنیای هنر شاهد این باشیم که برخی به اثر دیگران نگاهی غیرفرهنگی دارند کمی آزاردهندهتر از این است که در دنیای واقعی متوجه این باشیم که اگر دارایی خودت را محکم نگیری ممکن است آن را در جیب دیگری بیابی!
اینکه تو به عنوان یک هنرمند از اثری اقتباس کنی، برداشت خودت را داشته باشی، نگاه و زاویه خودت را، برداشت اتفاق با فیلتر تو رخ بدهد و حتی علاقهات به یک نگاه باعث شود با ذکر منبع و صاحب اثر از آن یاد کنی یا حتی عینا با کپس از روی آن به دنبال تایید آن تفکر باشی یک بحث است، اما اینکه در مقام یک هنرمندنما اثری، نگاهی، تفکری، ساخته ذهن کسی یا چیزی شبیه به این را به نفع خودت سند بزنی اگر دزدی نیست پس چیست؟
گاهی اوقات وقتی از پای یک سریال تلویزیونی بلند میشوی یا از سالن سینما بعد از دیدن فیلمی خارج میشوی در ناخودآگاهت احساس میکنی این رخداد را قبلا دیدهای یا این اتفاق را قبلا تجربه کردهای و برخی حتی با خرافات به این فکر می کنند که شاید این ماجرا در زندگی قبلی شان تکرار شده است و برخی دیگر آن را به پای ماجراهای عجیب و غریب و خرافی دیگری می اندازند که مثلا من در کالبد شخصیتی دیگر آن لحظات را دیده ام و تجربه کرده ام. به تایید و تکذیب این تفکرات کاری نداریم و توصیه می کنیم پیش از اینکه این اتفاق را در خودشان را جستجو کنند کمی خاطراتشان را مهربان تر ورق بزنند و به این نکته برسند که شاید این لحظات در همین روزهای اخیر اتفاق افتاده است. نمی دانم چرا حس کردم باید لقمه را به دور سرم بچرخانم شاید برای این بود که قرار نیست کسی از ما ناراحت شود. شاید قرار نیست به روی کسی بیاوریم که قصه ات را قبلا جایی دیگر شنیده ایم یا حداقل در ورژن دیگری این داستان با همین تم و ساختار روایت شده است شاید سبک و سیاق روایت متفاوت بوده است با این اوصاف خوب یا بد باید گفت در مملکتی که حق کپی رایت دیده نمی شود و افراد مختلف خیلی راحت به سمت تفکر دیگران می روند و بدون رعایت حق و حقوق مادی و معنوی افراد محصول تفکر و تجربه دیگران را به نام خود می زنند باید مانند قفل فرمان به مغز و فکر و اثرت هم قفلی بزنی تا حداقل همسایه ات را دزد نکنی در غیر اینصورت ممکن است یک روز که با آرامش روی مبلی لم داده ای و آسمان را سوت می زنی اثر معنوی خودت را روی پرده سینما یا قاب تلویزیون ببینی که نام هر کسی جز تو پای آن امضا شده است.
همه آنچه در بالا خواندید واقعیت بود و بدون هیچ شوخی باید گفت حتما نیاز است تا مرجعی مورد وثوق همه خانواده هنر در این باب تصمیم گیرنده و قاضی باشد و افرادی که حس می کنند می شود با تفکرات دیگران نان به خانه برد بر خود این مجوز را اتفاقا نادیده بگیرند که ممکن است تشت رسوایی شان در جایی برملا شود و بی هیچ تعارفی در آن لحظه باید گفت نه تو مانی و نه من!
رسانه ملی و حتی خانه سینما می تواند با ایجاد قوانینی محکم افرادی را که به کپی از روی دست دیگران بدون هیچ مجوز و قاعده ای اهتمام مکرر دارند از فعالیت باز بدارد چرا که این سرقت هنری یا حتی گدایی هم به نوعی از دیوار بالا رفتن است با این تفاوت که برخی از دیوار تفکر ما بالا می روند...