به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛حُکمای قدیم معتقد بودند که خاصیت ولیعهد بودن، مُردهخوری است! در تاریخ بسیار پیش آمده که ولیعهدی، به هر دلیلی، حوصله دوران سلطنت پدر یا مادرش را نداشته و بنابراین، تصمیم گرفته است با از میان برداشتن آن ها، روند به سلطنت رسیدن خود را تسریع کند. نمونههایی از این قضیه را میتوان در تاریخِ ایرانِ خودمان دید؛ مثلاً شیرویه پسر خسروپرویز که به عُمر پدرش خاتمه داد یا اُلُغبیگ، پادشاه تیموری که با پسرش عبداللطیف به مشکل برخورد و پس از مدتی جنگ و جدال، به دست فرزندش کشته شد.
اما همه ولیعهدها مانند شیرویه و عبداللطیف شانس نیاوردند؛ گاه پیش میآمد که شاه یا ملکه، پیش دستی و شر ولیعهد مزاحم را از سر خودش کوتاه میکرد؛ مانند کاری که نادرشاه با پسرش رضاقلیمیرزا انجام داد یا بلایی که شاه عباس اول، بر سر پسرش صفیمیرزا آورد. البته حالت سومی هم وجود دارد؛ حالتی که در آن، شاه یا ملکه، خیال مردن ندارد و ولیعهد که نمیتواند او را حذف کند یا میلی برای انجام این کار در خود نمیبیند، ناچار است در انتظار مرگ پدر یا مادرش بنشیند و سُماق بمکد! مانند وضعیت داغان مظفرالدینشاه که بعد از چهل سال و اندی، با تنی رنجور و سینهای مسلول، جانشین پدرش شد. اما بگذارید مسئله را کمی بینالمللیتر کنیم و به سراغ کشوری برویم که دست کم در دو قرن گذشته، ردّ خرابکاریها و توطئههایش را میتوان در بیشتر نقاط دنیا پیدا کرد؛ بریتانیا.
نظام حکومتی بریتانیا، مشروطه سلطنتی است؛ یعنی یک شاه یا ملکه، به عنوان رئیس صوری کشور و به صورت ظاهری، اداره امور را در دست دارد؛ هرچند بعضیها با این نظر موافق نیستند و معتقدند که دربار انگلیس، در بسیاری از وقایع داخلی و خارجی، پنهان و آشکار، دخالت دارد؛ اما این مسئله، موضوع نوشتار ما نیست. نگاهی به تاریخ ۲۰۰ سال اخیر انگلیس نشان میدهد که همواره عمر ملکهها، بیشتر از شاهان این کشور بوده است؛ در واقع وقتی خانمی در انگلیس به مقام ملکه دست پیدا میکند، این مسئولیت به وجودش میسازد و عمرش طولانی میشود! طی دو قرن گذشته، یعنی از ۱۸۲۰ تاکنون، در مجموع هشت نفر بر تخت سلطنت انگلیس تکیه زدهاند که دو نفر از آنها ملکه و شش نفر دیگر، شاه بودند؛ اما جالب اینجاست که همین دو نفر، در مجموع ۱۳۱ سال ملکه بودهاند؛ یعنی حدود ۵/۶۵ درصد سالهای دو قرن گذشته. بیشترین سال سلطنت یک شاه بر بریتانیا، طی این مدت، متعلق به جرج پنجم بوده است که بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۶ حکومت میکرد. طی این مدت، پادشاههایی با کمتر از یک دهه و حتی چند ماه سلطنت هم وجود دارند. عمده این شاهان، به دلیل کهولت سن و البته بیماریهای ناشی از آن، درگذشتند؛ در حالی که مدت پادشاهی آن ها، کم بود.
قصه عمر دراز خانم ملکه و مصیبت ولیعهد بخت برگشته او، با سلطنت ملکه ویکتوریا آغاز شد. او حدود ۶۴ سال سلطنت کرد و دوران حکومتش آنقدر طولانی شد که «عصر ویکتوریایی» به عنوان دورهای خاص، بین مورخان مشهور شده است. ویکتوریا، سه سال بعد از شروع حکومتش، با پرنس آلبرت ازدواج کرد و حاصل این پیوند، ۹ فرزند بود که نخستین پسر آن ها، ادوارد هفتم، یک سال پس از این ازدواج متولد شد و حدود ۶۰ سال صبر کرد تا به سلطنت برسد! ادوارد کمتر از ۹ سال سلطنت کرد و خیلی جوانتر از مادرش درگذشت؛ او ۶۸ ساله بود و ویکتوریا ۸۱ ساله.
بعد از مرگ ویکتوریا، به مدت ۵۱ سال، ملکه دیگری در انگلیس بر تخت سلطنت ننشست؛ البته شاید این وضعیت ناشی از وحشتی بود که میراث خوران سلطنت، از عمر طولانی ملکهها داشتند. بالاخره در سال ۱۹۵۲، طلسم شکست و پس از مرگ جرج ششم، الیزابت دوم به سلطنت رسید. او هنگام تاج گذاری، ۲۶ ساله بود و همچنان تا امروز ملکه انگلیس محسوب میشود و رکورد مادربزرگش ویکتوریا را هم، با ۶۷ سال سلطنت، شکسته است. پسر و ولیعهد الیزابت، یعنی چارلز، چهار سال قبل از آغاز سلطنت مادرش به دنیا آمد و اکنون ۷۱ سال دارد! او که به دلیل ازدواج با همسرش «دایانا» و سپس جدایی از وی، در کانون توجه رسانههای اروپایی قرار گرفته، متهم به روابط غیراخلاقی متعدد است. چارلز که این روزها به جای پادشاهی، باید در انتظار رسیدن مرگ بماند، نباید از اینکه مادرش را همچنان قبراق میبیند، شاد باشد؛ او احتمالاً این روزها به این فکر میکند که شاید آرزوی تاج گذاری در کلیسای وستمینستر را با خود به گور ببرد!
منبع: روزنامه خراسان