ساخت فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی جاسوسی و پلیسی در دنیا امر مرسومی است. هدف این سریالها جدای از سرگرمی، معمولاً ارتقاء دانش عمومی در مورد چگونگی فعالیت این سیستمها و مقابله آنها با ناامنیها و جریانهای ناامنکننده جامعه است. نمونههای این نوع فیلمها و مجموعههای تلویزیونی در دنیا بسیار زیاد است. مشکل وقتی پیش میآید که مسأله انحصار پیش بیاید. یعنی وقتی که امکان ساخت این مجموعهها و فیلمها در انحصار طیف و گروهی خاص باشد و جریانهای دیگری که اختلاف نظر با آن طیف و گروه خاص دارند، امکان ساخت مجموعه تلویزیونی یا فیلم را نداشته باشند. این وضع، منجر به تکصدایی و یکطرفه به میدان رفتن میشود؛ چنانکه در تلویزیون ما شده است.
مجموعه تلویزیونی «گاندو» که پخش آن اخیراً به اتمام رسید، سوژهای بسیار مناقشهبرانگیز داشت. اگرچه سازنده این سریال ابتدا اعلام کرد که داستان آن زاییده تخیل است اما بعداً گفتند که 80 درصد آن بر اساس یک پرونده خاص امنیتی است و جوری ساخته شده است که نسبتها میان شخصیتهای مجموعه و نمونههای واقعی خیلی مستقیم نباشد.
آنچه مبلغین سریال در حاشیه آن ترویج کردند، حکایت از این دارد که محور کار سریال، مورد خاصی است که یک روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی بوده است. روزنامهنگاری که در سال 93 بازداشت، بعد در مجموعه شرایطی مبادله و به کشور ایالات متحده بازپس داده شده است. مناقشه از آنجا ناشی میشود که دستگاههای امنیتی و قضایی ما اعم از وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، شورای عالی امنیت ملی و دستگاه قضا بر سر این پرونده اختلافنظر جدی داشتند و نظرشان واحد نبود. ادعاهای سریال در مورد آن شخصیت آمریکایی که مثلاً جیسون رضاییان است، ادعاهای متناقضی است. گفته میشود او به عنوان نفوذی تا بالاترین سطوح دستگاه اجرایی راه پیدا کرده است. به کنایه میگویند او طعم آدامس رئیسجمهور ما را هم میدانسته. اگر این مدعیات را بپذیریم و باور داشته باشیم به اینکه او نفوذی بوده و از طریق او اطلاعات مخفی و طبقهبندیشده جمعآوری و منتقل میشده، آن وقت پرسشهایی اساسی ناظر بر حوزه وظایف و عملکرد دستگاههای امنیتی کشور مطرح میشود. تا جایی که ما میدانیم و در گزارشها هست، جیسون رضاییان از سال 84 تا سال 93 که از ایران خارج شده و به ایالات متحده آمریکا برگشته، حدود 9 سال در ایران بوده است. اگر یک سال زندانی بودنش را کم کنیم، مابقی این 9 سال را در ایران زندگی کرده و فعال بوده است. عمده این سالها در دولتهای نهم و دهم بوده؛ زمانی که دو دستگاه اصلی امنیتی کشور، یعنی وزارات اطلاعات و اطلاعات سپاه، بیشترین همراهی و همسویی را با هم داشتند. یعنی آقایان مصلحی و طائب در آن سالها در کمال همکاری با هم بودند. به عبارتی در آن دوره کمترین فاصله و اختلاف نظر میان این دو دستگاه امنیتی به ویژه از نظر مدیریت وجود داشت. جیسون رضاییان در آن سالها در ایران به کار روزنامهنگاری برای نشریات بینالمللی مشغول بوده است. اگر قائل به این جاسوس بودن رضاییان باشیم، امروز باید از متولیان دستگاههای امنیتی در دولتهای نهم و دهم پاسخ بخواهیم که چنین آدمی چطور 10 سال در ایران کار کرده و آنها او را شناسایی نکرده و واکنشی نداشتهاند؟ آنها باید پاسخگو باشند نه متوقع! آقای مصلحی که در دوران صدارتش در وزارت اطلاعات یکشبه 400 روزنامهنگار که مثلاً عضو یک گروه فیسبوکی بودند، دستگیر میشدند و بعد اعلام میکردند پایگاهی را کشف کردهاند که 400 عامل نفوذی بیگانه در آن به نام روزنامهنگار فعال بودند، امروز باید پاسخ بدهند که یک عامل نفوذی بیگانه حدودیک دهه در ایران چه میکرده است؟ عجیب نیست وقتی شما میتوانید 400 نفر را یکشبه دستگیر کنید، یک عامل نفوذی دور و بر یک دهه از پیگیری و انجام وظیفه امنیتی شما در امان بماند؟ چرا این آدم بعد از روی کار آمدن آقای روحانی شناسایی میشود؟
کسانی که -حتی دورادور- با معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات آشنایی دارند، میدانند که آن معاونت فارغ از رفتوآمد دولتها و بر طبق سنتی پیشموجود عمل میکنند. غیر از این هم نمیتواند باشد. یعنی اگر این به هم پیوستگی در آنجا وجود نداشته باشد و انقطاع اتفاق بیفتند، خیلی از دیتاها از دست میرود و مشکلات زیادی به وجود میآید. این مثبت است. حوزهای که به عنوان معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات مسئولیت دارد، حوزهای فراجناحی است. ما به عنوان فعالان سیاسی که دورادور اخبار و مسائل ذیربط را دنبال میکنیم، یقین داریم که انقطاعی در روند کارهای آن معاونت که بیش از 35 سال از شکلگیری آن میگذرد، وجود ندارد. در این سه و نیم دهه انبوهی از تجربهها و اطلاعات از سیستمهای جاسوسی رقیب، سازمانهای امنیتی رقیب و موارد جاسوسی و ... در این معاونت ذخیره شده است. در چنین شرایطی 10 سال میگذرد و شخصی به نام جیسون رضاییان به عنوان جاسوس شناسایی نمیشود. هم عجیب است و هم برخورنده که گفته شود چنین موردی 10 سال در ایران بوده و نهاد تازه تأسیسی به نام اطلاعات سپاه بعد از اینهمه سال کشف کرده است که او جاسوس بوده. این توهینی است به تبار و ساختار امنیت و اطلاعات کشور. باید ثابت شود که جیسون رضاییان 10 سال مشغول جاسوسی بوده و کسی متوجه نشده و نهاد امنیتی مربوطه او را شناسایی نکرده است. این اتهام بزرگی است به نهاد امنیتی کشور. میدانیم که روزنامهنگاران بینالمللی وقتی وارد کشور میشوند، از جاهای مختلفی باید تأیید و پذیرش بگیرند. از وزارتخانههای امور خارجه، اطلاعات، ارشاد تا سایر نهادها. کسی که از این مراحل عبور کرده و 10 سال هم کار کرده، چطور بعد از آن جاسوس بودنش مسجل شده است؟ این به این معناست که معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات به عنوان تنها مرجع قانونی شناسایی یک مورد جاسوسی، در این زمینه درست عمل نکرده است که این، یک توهین به دستگاه امنیت کشور است.
نکته دیگری که در این سریال وجود دارد،این است که به کنایه گفته شده است که این مورد تا سطحی نفوذ کرده بود که طعم آدامس رییس جمهور ما را هم میدانست. قانون شرایط جاسوسی در این سطح را مشخص کرده است. چنین موردی چطور و با چه استدلالی مبادله میشود؟ مگر او تبعه ایران نبود؟ مبادله میشود که برود در کشور خودش و علیه منافع ما اقدام به شکایت کند و پرونده تشکیل بدهد؟ اینها نشان میدهد که مسأله به آن صورت که در سریال هیجانی و سطحینگرانهای مانند «گاندو» نشان داده شد، نیست.
*فعال سیاسی اصلاح طلب