به گزارش برنا از ایلام ؛در این تحقیق که دوره های تبارشناسی مدیریت وتصدی گری در مدیریت های محلی آموزش وپرورش به روش تبار شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. و مولفه های اعمال قدرت وکانونهای قدرت در هردوره مورد تحلیل قرار گرفته و روال به اصطلاح عادی مدیریت در تعلیم وتربیت را مورد مساله آفرینی قرار داده است.
دوره های تبار شناسی مدیربت در آموزش وپرورش معاصر ایران در سه دوره-اصلاحات-اصول گرایی-اعتدال در نظر گرفته شده است.مناسبات اموزش وپرورش در هردوره با صورتهای قدرت شناسایی وادبیات واستراتژی های کنترل وسلطه هر کدام از تبارها مورد شناسایی قرار گرفته وتاثیر پذیری مدیریت های خرد ومحلی آموزش وپرورش که تابعی از تبارهای قدرت در سطوح کلان بوده است مورد تحلیل قرار گرفته است.
در دوره تباری اصلاحات با شعار مهندسی اصلاحات در تعلیم وتربیت تغییر در ساختارها وبرنامه های رسمی نهادهای درون مدرسه ای وانتصابات گسترده جناحی از سطوح کلان وخرد ومدیریت مدارس را باالگوی انتخابی معلمین اجرایی نمودند. ازجمله روشهای اعمال سلطه در تعلیم وتربیت در این دوره بود.
در دوره تباری اصول گرایی با شعار بازگشت به اصول ونمود های آیینی وظاهر گرایی وحساس کردن گروهای مذهبی ودخالت دادن آنها در مدبریت آموزش وپرورش به اعمال سلطه بر تعلیم وتربیت پرداختند.
در دوره تباری به اصطلاح اعتدال بابرنامه آموزش حقوق شهروندی و شعار لا تفریط ولا افراط اذهان خسته از افراط وتفریط را به خود متوجه کردند. اما انچه معلمین وامیدواران به تعلیم وتربیت دیدند سرابی بیش نبود تشدید طبقاتی شدن تعلیم وتربیت بازی سیاسی عزل ونصب در راس مدیریت کلان آموزش وپرورش وانتصاب عناصر بازیگر سیاسی وافراطی در مدیریت های کلان ومحلی عملا حاضر به واگذاری تصدی تعلیم وتربیت به عناصر مستقل ومعتدل نبودند.این روشها ازجمله روشهای اعمال سلطه بر تعلیم وتربیت بود.
وجه مشترک سه دوره تباری تلاش در جهت انقیاد وکنترل پتانسیل های موجود در تعلیم وتربیت وغفلت از نقش کنشگری معلمین ونگاه ابزاری به تعلیم وتربیت ونگاه غیر مولد ومصرفی به تعلیم وتربیت بوده است واستراتژی کهنه هزینه فایده در همه دوره ها وخصوصا در دوره تباری اخیر از زبان متولیان ارشد اموزش وپرورش به اوج خود رسید.
در نهایت اموزش وپرورش در همه دوره ها در میان قطب های تضاد قدرت (احزاب جناح ها گروهای مذهبی فعالین سیاسی وجناحی واحیانا نمایندگان مجلس..)دست به دست شده در هر دوره ایی یک قطب قدرت میدان دار وقطب دیگر در حاشیه قرار گرفته وطرح ها وسیاستهای احیانا کارشناسی شده به جرم جناحی بودن ابتر وناکام می شدند
وشایستگی برای تصدی مدیریت های محلی وخرد وحتی کلان در نزدیکی افراد به کانون قدرت بوده وقابلیت های فردی از نظر مغفول شده برای مثال افرادی با رشته های غیر مرتبط وبیگانه با دانش تعلیم وتربیت(رشته زبان خارجه .عربی.مهندسی..)در راس مدیریت های کلان ومحلی آموزش وپرورش قرار گرفتند ونص صریح قوانین را هم رعایت نمی کردند ومتن معلمین هم به واسطه این سیاستهای افراطی وتک قطبی به اکثریتی خاموش ومنفعل وغیر کنشگر وبی انگیزه تبدیل شده بودند. بنا بر این به نظر می رسد
شادابی ونشاط وایجاد نظام انگیزشی که حلقه گم شده تعلیم وتربیت است .با مشارکت وکنشگری فعال معلمین که صاحبان اصلی تعلیم وتربیت هستند محقق می شود .ورودمعلمین از حاشیه به متن خارج نمودن قطب های قدرت سیاسی وجناحی ومیدان دار شدن معلمین ونهاد های مدنی درون مدرسه ای سیاستی تربیتی پایدار ونشاط افرین وانگیزش بخش به کالبد خسته ورنجور تعلیم وتربیت می باشد.
اکبر غلامی پژوهشگر تعلیم وترببت