به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ بسیاری از مواقع درون خانوادهها دیدهایم که والدین برای امر و نهی و یا تفهیم موضوع به کودک از ابزاری به نام ترس استفاده و از طریق آن سعی میکنند فرزند را مطیع سازند تا به خواسته خود که در قالبهای مختلف است جامه عمل بپوشانند.
در کوتاه مدت شاید اثری از این موضوع روی رفتارهایی که از سوی کودک بروز پیدا میکند مشاهده نشود و توجهی نیز معطوف به این امر نشود اما اگر در دراز مدت به سراغ این موضوع برویم خواهیم دید که بر جز به جز زندگی کودکی که دیگر تبدیل به انسانی بزرگسال شده تاثیر گذاشته و در روند زندگی عادی او اختلال به وجود خواهد آورد.
دکتر مهدی اسماعیلیتبار، روانشناس و کارشناس حوزه سلامت روان کودک، در خصوص مبحث ترس به خبرنگار برنا گفت: باید دانست موضوعی تحت عنوان ترس در زندگی حال و آینده هر فردی اثر خواهد گذاشت که همواره همراه او خواهد بود پس نباید از ترس به عنوان ابزاری استفاده کرد که امر و نهی را برای کودکان به همراه داشته باشد.
این کارشناس در ادامه در خصوص استفاده ابزاری از ترس برای کودکان گفت و عنوان کرد: استفاده از ابزاری تحت عنوان ترس از سوی والدین برای کودکان، در بیشتر اوقات برای رسیدن به اهدافی است که مقطعی خواهد بود و والدین فکر میکنند با استفاده از این ابزار به راحتی میتوانند موضوع مورد نظر را به صورت درست به کودک تفهیم کنند و هیچ آسیبی نیز از لحاظ روانی به کودک وارد نمیشود، در صورتیکه ماندگاری این موضوع میتواند تا سالهای سال همراه کودک باشد و آسیبهای جبران ناپذیری را به او وارد کند.
او ادامه داد: از آسیبهای جبران ناپذیری که در این رابطه میتوان از آن یاد کرد برهم خوردن آرامشی است که کودک همواره باید همراه خود داشته باشد و اگر این آرامش درون او از بین برود باعث به وجود آمدن بیقراریهایی خواهد شد که در شکلهای مختلف پدیدار میشود. ترس در دوران کودکی گریبانگیر کودک خواهد شد و تا بزرگسالی و همراه او خواهد بود، این ترس در قالب اضطراب و استرس خود را نشان خواهد داد.
این کارشناس در رابطه با این موضوع که تاثیرپذیرترین سن کودک در چه بازه زمانی است تصریح کرد: والدین باید بدانند مهمترین دوره زندگی هر انسان از نوزادی تا 7 سالگی است چون در این دوران است که کودک میزان اثر پذیری بالایی را دارد و میتواند اعمال و رفتار و حرکات اطرافیان را ببیند، خانواده نیز مهمترین منبع برای اثرگذاری روی کودکان خواهد بود چون اصلیترین فضایی است که روی رشد و نمو کودک در طول سالیان متمادی و تا بزرگسالی تاثیر خواهد گذاشت، در نتیجه نباید از موضوعی همچون ترس برای برخورد با کودکان درون خانواده استفاده کنند.
این کارشناس در ادامه به تبعات ناشی از بی توجهی خانواده در خصوص ترس کودک پرداخت و خاطرنشان کرد: اگر والدین به این موضوع توجه نداشته باشند شاهد درونی شدن ترسی خواهیم بود که ذهن و افکار کودک را اشغال میکند. اگر آسیبی این چنین به روح و روان کودک وارد شود قطعا همراه با عوارضی خواهد بود که سلامت روان کودک را مورد هدف قرار داده و تاثیرات آن به مراتب بیشتر از تنبیههای جسمی و بدنی خواهد بود چون باعث به وجود آمدن اختلال در روح روان فرزند خواهد شد.
اسماعیلتبار در پاسخ به این سوال که آیا میتوان ترسانیدن کودکان را نوعی کودک آزاری و یا رفتاری خشونت بار قلمداد کرد نیز گفت: بله میتوان این موضوع را به عنوان نمونهای از کودک آزاری تلقی کرد، در این دست از رفتارها خشونت کلامی جاری است که اثرات آن به مراتب از باقی خشونتها بیشتر خواهد بود و باعث آزار روح و روان کودک در حال و آشفتگی در آینده خواهد شد.
این کارشناس حوزه سلامت کودک در پاسخ به این سوال که چرا ترس به عنوان یک موضوع عادی در وجود فرزندان خانوادهها نهادینه شده نیز اظهار کرد: اگر بخواهیم از جنبه رشدی به این موضوع نگاه کنیم باید بدانیم یکی از اصلیترین مباحث، یادگیری با ابزار شرط است، پدر و مادرهایی که خانوادههای مستبدی را به وجود آوردهاند از ابزار ترس برای اطاعت فرزندان و همچنین تربیت صحیح برای کودکان استفاده میکنند و از نظر چنین والدینی فرزندی خوب است که همواره در تمامی موارد مطرح شده درون خانواده مطیع باشد، در صورتیکه ترساندن کودکان و فرزندان به هر دلیلی تحت عنوان هر مبحثی مانند تاریکی و موجودهای خیالی در دراز مدت باعث از بین رفتن انرژی آن کودک میشود و تبدیل به عاملی خواهد شد برای یادگیری ترس در هر زمانی و نهادینه شدن آن در ذهن فرزندان، حتی در بزرگسالی آسیبپذیری فرد را چندین برابر خواهد کرد و امکان دارد باعث از بین رفتن موضوعاتی مانند ایجاد برقراری ارتباطات اجتماعی و یا عدم داشتن عزت نفس شود که برای هر فردی در جامعه حال حاضر بسیار نیاز است.
وی در پایان در پاسخ به این سوال که آیا برخوردی با چنین پدر و مادرهایی که باعث به وجود آمدن ترس در بین کودکان میشوند خواهد شد یا خیر؟ بیان کرد: خیر متاسفانه در این زمینه برخوردهایی با والدین صورت نمیگیرد و دلایل متعدد فراوانی نیز در این بین وجود دارد که باعث عدم بخورد خواهد شد، اما مهمتر از برخورد با والدین آموزشی است که باید به والدین در این رابطه داده شود، تا زمانی که فراگیری آموزش در خصوص رفتار با کودک در نهادینه نشود باید بازهم انتظار موضوعاتی از این دست را داشته باشیم، مردم باید بدانند سلامت روان یکی از اصلیترین مباحثی است که نقش بسزایی در تربیت کودکان و باقی اجزای تشکیل دهنده هر جامعهای را دارد و اگر این موضوع مورد بحث و بررسی قرار نگیرد صدمات ناشی از آن بیشتر از هر عامل خطرناک دیگری برای یک اجتماع که میخواهد سالم باشد خواهد بود.