فساد پدیده ای است که در تمام حکومت ها ، دولت ها و سازمان ها به عنوان پدیده ای فراگیر و عمومی همواره وجود داشته است. واقعیت این است که در جامعه ما وقتی از فساد سخنی به میان می آید آن را فقط در بعد اقتصادی خلاصه می کنند و برداشت جامعه و نخبگان از این پدیده تفاوت زیادی دارد.
یک طرف، فساد را ناشی از ساختار ها می داند و راه حل آن را اصلاح ساختار ها معرفی می کند و طرف دیگر حکومت و دولت را عامل فساد و گرفتاری ها می داند و با دیدن فساد مخصوصا مالی و اقتصادی آن را به همه ی اجزای اداری و حکومتی تعمیم می دهد و با جمله همه سر و ته یک کرباسند پرونده بررسی فساد را می بندد.
جالب اما اینجاست که مفسدان اقتصادی خود را فاسد نمی دانند و برخورد و مجازات خود را ناشی از حسادت و رقابت های سیاسی و جناحی می دانند و حتی در سطوح پایین جامعه هم در خانه ها در بازار در گفتگو ها و رفتار ها نوعی از فساد رقیق را هم می توانیم ببینیم که البته از دید انجام دهندگان آن نه جرم است و نه زشت بلکه مبادرت به آن را ناشی از لیاقت شخصی ،رندی و زرنگی خود می دانند. این نوع نگاه و تفاوت برداشت از فساد ، جامعه و نخبگان را چنان از هم دور می کند که رقابت در بهره بردن از رانت را توجیه می کند و از زشتی و شرمندگی حاصل از آن روز به روز کمتر می کند.
بدون تردید ساختار ها، ارزش ها و فرهنگ ها را چه جوامع و چه در حکومت ها افراد می سازند و در مبارزه با فساد باید مواظب بود که اگر راه حل ها درست و علمی نباشد کمترین اثر آن ریختن قبح ارتکاب آن و حتی نوعی قهرمان سازی از مفسدان اقتصادی است که برگرفته از همان رقابت برای بهره برداری از رانت در سطوح خرد و کلان، می تواند جامعه را از درون بخشکاند و دلیل اصلی آن همان است که همیشه گفته شده و حتی فریاد زده شده که شکاف دولت و مردم که بی اعتمادی را به وجود می آورد را باید جدی گرفت و فکری برای آن کرد.
وقتی زشتی و قبح اخلاقی یک مسئله فرو بریزد حتی اگر ساختاری شیشه ای و شفاف هم بنا شود باز هم نمی توان از فساد در امان بود. فساد از ذهن ها و ارزش های تولید شده آن شروع می شود و به قول معروف برای کشتن مار باید سر آن را برید. اگر در راه فساد ستیزی فقط به بگیر و ببند و زندان و جریمه و اعدام اکتفا کنیم نمی توان آن را ریشه کن کرد و به جایی می رسیم که یک مفسد اقتصادی از درون زندان ، وزیری را تهدید می کند و از آن خطرناک تر برخورد جامعه است که آن تهدید کننده را قهرمان و زرنگ و خلاق و تهدید شونده را خودخواه، انحصار طلب و تک خور می داند.
اگر روزی تک تک افراد جامعه به خود این اجازه را ندهند که با پارک دوبل با سبقت غیر مجاز با نریختن زباله در خیابان با نگرفتن رشوه بر اساس خود مطلق پنداری حق دیگران را پایمال کنند آن روز مبارزه جدی و بی امان و بی رحم با فساد آغاز می شود. این منفعت طلبی های ریز و کوچک است که مجوز اختلاس و دزدی های بزرگتر را به افراد می دهد و ساختار هایی را تولید می کند که بر اساس من فرق می کنم ، من زرنگ هستم و من مظلوم واقع شده ام تخم مرغ دزدی را به شتر دزدی تبدیل می کند.
به نظر می رسد باید برای فساد از زاویه برخورد فرهنگی و ایجاد یک جنبش فرهنگی و اجتماعی وارد شد که البته برخورد های قضایی و قانونی می تواند مکمل آن باشد. دستگیری ها و برخورد هایی که در نهایت به اصلاح ساختار ها فرهنگ سازی و کنترل اجتماعی منجر نشود فقط ادعای فاسد بودن دولت ها را تقویت می کند. نه تنها کمکی به فساد زدایی نمی کند بلکه هر نوع اقدام قضایی را هم به تسویه حساب های سیاسی و مچ گیری های جناحی تعبیر می کند.