به گزارش برنا؛ این شاعر در یادداشتی عنوان کرده است: در شعر دینی و آیینی روزگار ما، روایتگری بعضی از وقایع روز عاشورا و بزرگنمایی بعضی از جزئیات که از نظر تاریخی صحت و سقم آنها مورد تردید است، یک آسیب به شمار میرود. توجه به این جزئیات اکثرا به خاطر جذابیتهای روایی و تصویری، برای متاثر ساختن مخاطبان و تحریک احساسات آنها صورت می گیرد. حال آنکه تشریح جزء به جزء صحنه توسط راوی (شاعر یا ذاکر) به نوعی اسائه ادب به خاندان رسالت و وهن اهل بیت محسوب میشود که باید به رسم ادب از آن پرهیز کرد.
داستان «سرقت انگشتر خاتم» از انگشت مبارک حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا، یکی از این موارد است که در شعرها، نوحهها و مرثیههای شاعران و مداحان اهل بیت بسیار به آن پرداخته شده است؛ حال آنکه صحت و سقم این حادثه تاریخی در پردهای از ابهام است.
داستان «سرقت انگشتر خاتم» از انگشت مبارک حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا، توسط «حسین بن حمدان خصیبی» مؤلف کتاب مهم و جنجالی «الهدایة الکبری» روایت شده است که متهم به غالیگری و قائل به مقام الوهیت و ربوبیت برای خاندان رسالت بوده است. به همین جهت بسیاری از رجالیان و فهرستنویسان متقدم شیعه مانند نجاشی و ابن غضائری او را فردی « فاسد المذهب« معرفی کرده و روایت او را در این مورد غیرمستند عنوان کردهاند.
در مقابل روایت «حسین بن حمدان خصیبی» دو روایت از «محمد بن مسلم» از امام صادق(ع) نقل شده است که انگشتر امام حسین(ع) به امام زین العابدین (ع) و سپس به امام باقر (ع) و سپس به خود امام ششم رسیده است:
روایت اوّل: «شیخ صدوق در روایتی از محمد بن مسلم آورده که گوید از امام صادق ـ علیهالسلام ـ پرسیدم: من شنیدم که انگشتر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را از انگشتش ربودند و آن چه کسی بود؟ حضرت فرمود: چنین نیست که می گویند و بلکه جدم امام حسین ـ علیه السلام ـ امام سجاد ـ علیهالسلام ـ را وصی خویش کرده و انگشتری که نشانه امامت بود در انگشت او کرد و امر امامت را به او واگذار کرد. چنانچه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این امر را به امیر مؤمنان ـ علیهالسلام ـ گذاشت و آن حضرت به امام حسن ـ علیهالسلام ـ و امام حسن ـ علیهالسلام ـ به امام حسین ـ علیهالسلام ـ و آن انگشتری به پدر من رسید و اکنون به من رسیده است و نزد من است، هر جمعه در دست کرده و با آن نماز میخوانم.
روایت دوّم: «محمد بن مسلم گوید: روز جمعه نزد امام صادق ـ علیهالسلام ـ رفتم، نماز میخواند، چون نماز تمام شد دست سوی من دراز کرد و در انگشت او انگشتری دیدم که نقش نگینش این بود: «لا اله الا الله عدّة للقاء الله» و فرمود: این است انگشتری جدم ابی عبدالله الحسین(ع).
(صدوق، محمد، امالی، بی جا، کتابخانه اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش، ص۱۴۴.)
«در نتیجه میتوان گفت آن انگشتری که به امام صادق ـ علیهالسلام ـ رسیده است انگشتری است که یادگار رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است و آنجا که امام فرمود این انگشتر ربوده نشده بود، همان انگشتر مد نظرش بوده و آنچه را که «بجدل» ربوده بود، انگشتری غیر از انگشتر رسول الله (ص) است. لذا شیخ عباس قمی بعد از نقل دو روایت محمد بن مسلم از امام صادق ـ علیه لسلام ـ می نویسد: انگشتری که «بجدل بن سلیم» از انگشت امام بیرون آورد غیر از آن انگشتر رسولالله بود.»
(نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص۳۲۶.)
و اما بعد... طبق توصیه موکد عالمان دینی، برای حفظ شأن الهی امام حسین و یارانش، در مورد واقعه عاشورا امروز مجاز به گفتن هر مسئلهای نیستیم، و در مورد بیان مطالب مستند و موثق نیز توجه به مقتضیات زمان ضروری است. به حُکم عقل، امروز و در این عصر پرتلاطم که معاندان از هر سو پرچم «اسلامستیزی» را بلند کردهاند، مسلمان بصیر و اصیل کسی است که «زمانشناس» باشد و با لحاظ مقتضیات زمان سخن بگوید. حضرت امام راحل نیز در زمان حیات خویش بارها و بارها بر توجه به عنصر«زمان و مکان» در صدور فتاوای دینی تاکید کرده و فرمودهاند:
«زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد.»
(صحیفه امام خمینی، جلد ۲۱، صفحه ۲۸۹)
با عنایت به تاکیدات حضرت امام، مقام معظم رهبری و همه عالمان روشناندیش دینی، در این شرایط حساس که دشمنان دین و قرآن برای پیشبرد اهداف شیطانی خویش بر طبل نفاق و تفرقه میکوبند و در پی آنند تا با سیاستهای مُزوّرانه «شیعه و سنی» را به جان هم بیاندازند و از آب گلآلود ماهی مراد صید کنند، باید این هوشمندی را داشته باشیم که به بهانه عزای امام حسین(ع) هر حرفی را در هر مجلسی بر زبان نیاوریم. چرا که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». بله، گاهی در یک مجلس غیررسمی و خصوصی شعر یا روضهای میخوانیم که در اینجا صریح و بیپرده سخن گفتن برای پردهبرداری از یک حقیقت دینی اشکالی ندارد، ولی وقتی مجلس عمومی و رسانهای است، باید اهل محاسبه و مراقبه باشیم و حواسمان باشد سنجیده حرف بزنیم تا بهانه به دست دشمنان قسمخورده اسلام برای برادرکشی و به راه انداختن حمام خون ندهیم. یقینا اگر امروز امام حسین(ع) نیز در میان ما بود، ما را از توهین به مقدسات سایر ادیان و خواندن بسیاری از نوحهها و مرثیههای مکشوف و اختلافبرانگیز که باعث تحریک عصبیتهای دینی میشود منع می کرد و به شاعران و ذاکرانی که این شعرها و نوحهها را میگویند و میخوانند «کارت قرمز» میداد. از این منظر اگر قصد خدمت به دستگاه امام حسین(ع) را داریم، باید صبور و خویشتندار باشیم و در مجالس عزاداری حضرت به قصد «شور به پا کردن» کاری نکنیم که سبب رونق کفر و کسادی بازار اسلام و مسلمانی شود:
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر، از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست، از مسلـمانی ماست
آری، در این شرایط حساس که دشمنان دین و قرآن برای پیشبرد اهداف شیطانی خویش بر طبل نفاق و تفرقه می کوبند و در پی آنند تا با سیاست های مُزوّرانه «شیعه و سنی» را به جان هم بیاندازند و از آب گل آلود ماهی مراد صید کنند، باید این هوشمندی را داشته باشیم که به بهانه عزای امام حسین(ع) هر حرفی را در هر مجلسی بر زبان نیاوریم. چرا که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». یقینا اگر امروز امام حسین در میان ما بود، ما از خواندن بسیاری از نوحه ها و مرثیه های سوزناک و اختلافبرانگیز منع میکرد و به شاعران و ذاکرانی که این شعرها و نوحهها را میگویند و میخوانند «کارت قرمز» می داد. چرا که توصیف مو به مو و جز به جز حوادث روزعاشورا و نحوه شهادت اباعبدالله و یاران وفادارش و همچنین مصائب تلخی که بر اهل بیت آن حضرت وارد شد، در بسیاری از موارد حکم «روضه مکشوف» را پیدا می کند که اگر توانایی پرداخت هنرمندانه و عزّت مدارانه آنها را در خود نمی بینیم، نگفتن آنها مقرون به صوابتر است. چرا که بیان این وقایع و مظالم دلخراش با لهجه الکن و بیان غیرهنری حاصلی جز تنزل شأن آن امام همام و وهن اهل بیت(ع) ندارد.
نکته دیگر این که وقتی در مورد یک مسئله دینی بین مورخان و محدثان شیعی اختلاف نظر وجود دارد - به حُکم عقل و دین - مقرون به صواب آن است که نه بر انکار آن پای بفشاریم، و نه به دنبال تبلیغ آن باشیم – بخصوص در شعر آیینی که در روز و روزگار ما یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین تریبون های معرفی شیعه است – مگر آن که در پرتو حجتی روشن به یقین برسیم.
وقتی به توصیه عالمان روشناندیش دینی – بخصوص مقام معظم رهبری - گفتن بسیاری از مظالم و حوادث دلخراش روز عاشورا که بی هیچ تردیدی واقعیت هم دارند، به مصلحت نیست، بدیهی است که در مورد مسائلی چون داستان سرقت انگشتر خاتم حضرت که درباره صحت و سقم آن بین مورخان و محدثان بزرگ شیعی اتفاق نظر وجود ندارد، نگفتن آن به نحو اولی به صواب نزدیکتر است.
حال اصلا فرض را بر این بگذاریم که این داستان سندیت دارد و کاملا درست است، ولی رسالت شاعر اصیل آیینی این است که از نگاه حسین و زینب کربلا را ببیند و عاشورا را همچون حضرت زینب که فرمود «ما رایت الا جمیلا»، در قاب سرخ حماسه و پیروزی به تماشا بگذارد. ولی متاسفانه ما در شعر آیینی گاهی به خاطر جذابیت روایتهای تصویری وقایعی همچون سرقت انگشتر، ناخودآگاه در مسیر خواست یزید - لعنتالله علیه - حرکت میکنیم و با چشم یزید به تماشای کربلا مینشینیم و در این میدان افتخار و عزت، چیزی جز خون و آتش و تیر و سرنیزه و خنجر نمیبینیم. واقعیت این است که با بزرگنمایی مظالم و فجایعی که در روز عاشورا به دست یزید و ابن زیاد و عمر سعد رقم خورد، تصویری سیاه، خشن و دلآزار از کربلا ارائه میدهیم که این تصویر غبارگرفته و مجعول شایسته اسلام و مسلمانی نیست. این یعنی ارائه «تصویر شکست» به جای «تصویر پیروزی» از کربلا و حماسه حسینی، یعنی شاعر در بیان واقعه فقط و فقط نقطههای منفی و سیاه را ببیند و به تصویر بکشد؛ صحنههایی چون: سرهای برآمده بر نیزه، گودال قتلگاه، تنور، خیمههای آتشگرفته، سیلی خوردن کودکان و اسیران و ... . این کربلا، پیش و بیش از آنکه کربلای حسینی و زینبی باشد، کربلای یزیدی است. دقیقا همان چیزی که یزید میخواهد: «معرفی واقعه کربلا به عنوان یک شکست بزرگ». اینجاست که با کمال تاسف باید گفت: «باعث رونق کفر است، مسلمانی ما!»
استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری نیز که حضرت امام خمینی(ره) در ستایش از شخصیت علمی ایشان فرمود: «آثاری که از او هست - آثار قلمی و زبانی - بیاستثنا همه آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بیاستثنا آثارش خوب است»، با اعتراض به تحریف حماسه حسینی میگوید:
«چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالی که جنبه حماسی این داستان صدبرابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد.»
(حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری، ج۱۷، ص۳۰)
اگر ما نیز همچون استاد مطهری درد دین داشته باشیم، به حکم غیرت دینی و مرام مسلمانی هرگز به خود اجازه نخواهیم داد که از «عاشورا» - این مینیاتور باشکوه الهی - فقط صحنههای سیاه را به تماشا بگذاریم. به قول زندهیاد سیدحسن حسینی «مشت در نمای درشت»! چون ما بر این اعتقاد و باوریم که قیام کربلا پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر بود.
ذکر خاطرهای از مقام معظم رهبری در این خصوص بیمناسبت نیست: «ما در مشهد یک واعظی داشتیم، مرحوم حاجی رکن؛ به او میگفتیم آقای رکن و حدود شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل از این - یا بیشتر - ایشان از دنیا رفته. منبری پیرمرد محاسن سفیدی بود، واعظ خوبی بود و منبر بسیار شیرین و جذابی هم داشت. میرفت منبر و روضه میخواند؛ این روضه مجلس را منقلب میکرد؛ زیر و رو میکرد. در حالی که مطلقاً - تعبیر خودش این بود و بارها در منبر میگفت که خاک بر دهانم اگر اسمی از نیزه و شمشیر و خنجر بیاورم - از این چیزهایی که متعارف است که گفته بشود، هیچ نمیگفت؛ اصلاً و ابداً. حادثه را تصویر میکرد؛ تصویر هنرمندانه. یک هنرمند غریزی و بالذات بود. واقعاً یک هنرمند بود. اگر اینجور هنرمندها شناخته بشوند و تربیت بشوند، خیلی باارزشند. اینجوری است قضیه؛ ما اگر بتوانیم ابعاض و ابعاد حادثه را با نگاه هنرمندانه و با زبان هنرمندانه، ببینیم و تبیین و تصویر بکنیم، به افزودنی هیچ احتیاج ندارد؛ این افزودنیهای مُضر و رنگآمیزی های غیرلازم هیچ لزومی ندارد.»
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان موسسه روایت سیره شهدا ، ۱۴ تیر ۱۳۸۹)
جان کلام آنکه شایسته و بایسته است که ما با چشم زینب کربلا و عاشورا را به تماشا بنشینیم و قیام حسینی را به عنوان یک پیروزی بزرگ معرفی کنیم. همچنان که حضرت زینب(س) فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
این نوشتار کوتاه را با فرازی از زیارت عاشورا به پایان میبرم، به امید توفیق پیروی عملی از راه و مرام آن امام همام: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».