به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ مطرح کردن دغدغههای ریز و درشت جوانان درگفتگو با مدیری جوان که در حوزه جوانان کار میکند و خودش نیز پدر دو جوان است، هم لذتبخش و جذاب است و هم چالش برانگیز و پرافت و خیز، اما محمدمهدی تندگویان، معاون امورجوانان وزارت ورزش و جوانان در گفتگوی یک ساعته در یک ظهر داغ تابستانی، سعی کرد واقع بینانه و به دور از محذوریتهای سازمانی از عملکرد مسوولان مختلف حوزه جوانان انتقاد کند و در نتیجه گفتگو را بر محور واقعیتهای موجود تنگناهای جوانان پیش ببرد و همه موانع پیش روی ازدواج جوانان اعم از مشکل مسکن، اشتغال، مهارت آموزی و ... را واکاوی و تحلیل و از کمکاریها در حوزه ازدواج جوانان انتقاد کند.
شما یکی از جوانترین مدیران کشور هستید و بالطبع درک متقابلی از وضعیت جوانان دارید. فکر میکنید مهمترین موانع ازدواج جوانان فردی و فرهنگی است یا اجتماعی و ساختاری؟
موضوع ازدواج چند بعد دارد. واقعیت این است علاوه براینکه زیاد به لحاظ سنی از نسل جوان دور نیستم، پسری دارم که به لحاظ سنی در شرف ازدواج است. 20 ساله و دانشجوست و تا چند سال دیگر باید ازدواج کند. به همین دلیل از غیر از حوزه کاریام از نزدیک شاهد وضعیت ازدواج یک جوان هم هستم. بخشهایی از مشکل ازدواج، فرهنگی و به دنبال تغییر نگاه نسبت به این موضوع است. برای مثال فرزند من از لحاظ شروع زندگی امکاناتی دارد و خودش هم میداند که از او حمایت میکنم، اما انگیزهای برای ازدواج ندارد. به لحاظ فرهنگی فکر میکنم تعهدپذیری کم شده است. جوانان امروزی حتی وقتی در منزل پدرشان زندگی میکنند، نسبت به وظایف خانوادگی متعهد نیستند، اما نسل ما متفاوت بود. جوانان نسل من در منزل پدری هم تعهداتی به لحاظ تقسیم وظایف خانوادگی، از خرید تا رسیدگی به امور منزل را به عهده داشتند. چندی پیش مقالهای را میخواندم که در آن به موضوع « زندگی هتلی» اشاره شده بود. برخی از جوانان حس میکنند که در منزل پدرشان در هتل هستند. یعنی فکر میکنند مادر خانواده باید پخت و پز و نظافت کند و پدر هم باید همه چیز را آماده کند تا جوان هم شبها به منزل بیاید و فقط استراحت کند؛ درست مثل یک هتل. مقصر این اتفاق هم نسل ما، یعنی پدرها و مادرهای این جوانان هستند. البته این موضوع سابقه اجتماعی هم دارد؛ میگویند آدمهایی که محرومیتهایی داشتهاند، تلاش میکنند بدون زحمت، کاستیها را برای نسل بعدیشان جبران کنند، اما این موضوع خودش آسیب زاست. راهکار موضوعات فرهنگی و عدم تعهد پذیری را باید در آموزش و پرورش جستجو کرد. البته این موضوع برای نسل حاضر دیر است و باید برای نسل بعدی فکری کنیم که چه مهارتهایی را در مدارس باید آموزش دهیم. وقتی جوان دیپلم گرفت باید مهارتهایی را در زمینه تعهدپذیری در اجتماع یاد گرفته باشد. عمده کشورهای توسعه یافته مدل آموزشی متفاوتی نسبت به ما دارند. حجم علم آموزی ما خیلی زیاد و گسترده است. یعنی بچه وقتی وارد مدرسه میشود حداقل با ۱۰ علم سرو کار دارد، اما وقتی فارغ التحصیل میشود مهارتی را به او یاد ندادهایم. برای مثال در کانادا چندین سال از مدت تحصیل فقط صرف مهارتآموزی مانند مهارت برخورد اجتماعی، مواجهه با همکاران در فضای شغلی، خانواده و … میشود. بعد هم کم کم علوم مختصری به آنها یاد میدهند و البته سریعاً هم این بخش را تخصصی میکنند. اما در ایران اینطور نیست،به همین دلیل موضوع و روش آموزشی باید کاملاً تغییر کند. فکر میکنم اگر این اتفاق بیفتد بخشی از اشتغال هم حل میشود. چراکه جوانی که خودش و مهارتهایش را باور دارد خیلی سریعتر میتواند شغل پیدا کند.
چه قدر موضوعات اقتصادی را در بی رغبتی برخی جوانان نسبت به ازدواج موثر میدانید؟
اقتصاد همیشه نقش پررنگ خودش را درموضوع ازدواج نشان میدهد. وقتی نتواستهایم اشتغال ایمن و پایدار برای جوانان فراهم کنیم، به گونهای که جوان وقتی فارغ التحصیل شد مطمئن باشد که در آینده پیشرفت میکند، باید انتظار دور شدن جوانان از ازدواج را هم داشته باشیم. وقتی میگوییم شایسته سالاری منظورمان همین است، اما این موضوع در ایران نه در بخش خصوصی نه در بخش دولتی اصلا وجود ندارد. بارها دیدهایم که فردی ناگهان بدون حتی یک روز سابقه در یک حوزه مدیر آن میشود و درحالی که در همان بخش جوانهایی هستند که چندین سال تجربه کسب کردهاند. اگر میگوییم اشتغال ایمن فقط به آن معنا نیست که شما در جایی مشغول به کار باشید بلکه باید مطمئن باشید با شایسته سالاری هم رشد می کنید. این درحالیست که نه تنها این موضوع در ایران وجود ندارد بلکه راه های اشتغال هم سخت است
چه طور میتوان وضعیت اشتغال جوانان را پایدار کرد؟
دلیل این مشکلات این است که در کشور آمایش شغلی نداریم. هرکس ادعا میکند این دادهها را داریم، آن را به ما ارائه بدهد. اگر وزارت کار میگوید داریم، حتما آن را به ما ارائه کند تا در اختیار جوانان قرار دهیم. آمایش اشتغال یعنی کل سرزمین را بررسی و مکانیابی کرده باشیم و بدانیم نقطه به نقطه در هر استانی چه اشتغالی مورد نیاز است و این موضوع باید با وضعیت آموزش در کشور پیوند خورده باشد. بنابراین وقتی جوانی دیپلم گرفت، باید بتوانیم به او بگوییم در هر منطقهای چه مشاغلی مورد نیاز است و باید چه تخصصی داشته باشد. حتی ممکن است لازم نباشد درس بخواند و باید مهارتی را کسب کند. آیا چنین چیزی در کشور داریم؟
بسیاری از پیمایشهای حوزه جوانان این موضوع را مطرح میکنند که یکی از موانع ازدواج جوانان گرانی مسکن است. به نظر میرسد همزمان با گرانی مسکن در سال اخیر این مانع پررنگ تر هم شده باشد.
درست است، بحث مسکن ارزان سالهاست در دولتها مطرح شده است. در این مورد هم باز هم چیزی ندیدهایم و خروجی نداشته است. دورهای مسکن مهر آمد که این مشکل را حل کند، اما فکر میکنم در حد ۳ تا ۴ تا پروژه در کل کشور موفق بود و بقیه پروژهها همگی دچار چالش شدند. چراکه یا ارزان نیستند یا جای خوبی ندارند یا امکان سکونت در آنها وجود ندارد. مسکنی که قرار بود با ۹، ۱۰ میلیون تومان زوجی را صاحب خانه کند، الان برخی تا ۱۰۰ میلیون تومان وام گرفتهاند که خانه را تحویل بگیرند. وقتی این امکانات در اختیار زوجهای جوان نباشد، طبیعی است که سن ازدواج افزایش پیدا کند و آنها دچار بی رغبتی به ازدواج شوند. اخیرا وزیر مسکن حرفهای خوبی در این زمینه زده است. برای مثال به این موضوع اشاره کرده که وقتی زمین به اندازه کافی در کشور وجود دارد، دولت از جوانان پول زمین و عوارض را نگیرد و مسکنی که را با کمترین قیمت در اختیار جوانان قرار دهیم. این حرفها حرفهای درستی است، اما امیدوارم این صحبتها در حد حرف باقی نماند.
نقش وام ازدواج در حل این مشکلات را چه طور ارزیابی می کنید؟
امسال با اینکه شاهد افزایش مبلغ وام بودیم، اما براساس آخرین گزارشهای بانک مرکزی خیلی از جوانان اعلام کردهاند امکان پرداخت اقساط وام ۳۰ میلیون تومانی را ندارند. به همین دلیل فکر میکنم بالا بردن این مبلغ دیگر کمکی به جوانان نمیکند. چرا که باید هرماه حدود یک میلیون تومان قسط پرداخت کنند. میخواهم به قانونگذار این هشدار را بدهم که حتی اگر مجلس سال بعد هم مبلغ وام را افزایش دهد، وقتی جوان نمیتواند قسط وام را پرداخت کند، کمکی به ازدواج هم نخواهد کرد. معتقدم افزایش وام ازدواج، راهکار افزایش ازدواج در کشور نیست. وقتی جوان شغلی ندارد که بتواند قسط وامش را پرداخت کند چه فایدهای دارد؟ در این حالت جوان فقط تبدیل به یک بدهکار بانکی میشود. امسال هم بخش قابل توجهی از جوانانی که وام گرفتهاند با کمتر از سقف اعلام شده وام دریافت کردهاند. تا وقتی بحث اشتغال و مسکن جوانان حل نشود موضوع وام کمکی به ازدواج نمیکند. الگوهای این موضوع هم در دنیا موجود است.
-اگر تمایل دارید بفرمایید خود شما چه طور ازدواج کردید؟
حدوداً ۲۳ ساله بودم که ازدواج کردم. با یکی از دوستانم رابطه خوبی داشتم و فکر میکردم خانواده خوب، مقید و مذهبی هستند. خودم پیشقدم شدم و گفتم تمایل دارم از خواهر شما خواستگاری کنم. پدر خانمم را میشناختم. همسرم، خواهر شهید است و برادرش جزو مفقودین جنگ تحمیلی. حدود ۱۰ سال چشم به راه جنازه پسرشان بودند. روزی که پیکر شهید را برگرداندند، من هم چون با برادرهای ایشان دوست بودم، به واسطه رفاقتم با آنها در مراسم خیلی فعال بودم و همان جا بود که خانواده همسرم را کامل شناختم. حس کردم خانواده خوب و مناسبی هستند .
بنابراین روش ازدواج شما کاملا سنتی بود؟
بله کاملا سنتی ازدواج کردم. همسرم را تا روزی که نشستیم و صحبت کردیم، ندیده بودم. حتی روزی که پیشنهاد ازدواج را با برادر همسرم مطرح کردم، نمیدانستم درباره چه کسی صحبت میکنم. فقط میدانستم این خانواده دختری دارد که به لحاظ سنی مناسب است، ولی چون خانواده را قبول داشتم میگفتم این خانواده حتما دختر خوبی هم دارد. بعد هم اولین جلسه صحبت کردیم و مراسم ازدواج ما شکل گرفت.
مهریه را چه قدر تعیین کردید؟
12 سکه. عقد ما را مقام معظم رهبری خواندند. شرایط آقای خامنهای هم همین بود. خودمان هم سر همین تعداد توافق کرده بودیم. یادم است مادر خانمم اصرار داشتند حج جزو مهریه باشد که آن را هم قبول نکردم. گفتم حج چیزی است که خدا باید بطلبد. اتفاقا با همسرم 4 یا 5 بار هم به سفر حج رفتیم.
این شیوه ازدواج را به بقیه جوانان هم توصیه میکنید؟
برای بعضی از خانوادهها مدل ازدواج هنوز هم همین است و جواب میدهد. برای کسانیکه با فرهنگ و آداب رسوم سنتیتر هستند، ازدواج هنوز هم به همین شکل انجام می شود و زندگی هایشان هم موفق بوده، اما این یک فرمول عمومی نیست. یک انتخاب است.
نظرتان درباره خواستگاری دختران از پسر مورد علاقهشان چیست؟
100 درصد موافقم.
اگر دختر خودتان باشد هم موافقید؟
باز هم موافقم به شرطی که کاملا مشورت کرده باشد. لزوم این مساله این است ساختار مشورت در خانواده موجود باشد. نه اینکه چون رابطه سالمی بین والدین و فرزندان نیست یا اعتماد بینشان وجود ندارد، دختر برود و پسری را برای ازدواج انتخاب کند. به نظر من علاقهمندی جنسیت ندارد. ممکن است روزی پسری به دختری علاقه مند شود و روزی هم دختری به پسری علاقه مند شود. چرا دختر نباید ابراز کند؟ اصلا چه قدر خوب است که دو طرف به یکدیگر علاقه داشته باشند، چراکه به قوام زندگی کمک میکند. ولی باید با مشورت باشد. خانوادهها این اجازه را به دخترانشان بدهند که بیایند مشورت کنند.
فرزندانتان حرفهایشان را به شما میزنند؟
اتفاقا بعضی وقت ها با دخترم به کافی شاپ میرویم و حرف میزنیم. چند روز پیش که امتحاناتش تمام شد به او گفتم ما امسال باید با هم یک سفر دو نفره برویم و حسابی وقت برای صحبت داشته باشیم. گاهی هم از همسرم می خواهم او هم همین رابطه را با پسرمان داشته باشد. اگر روابط صمیمانه بین اعضای خانواده برقرار باشد خیلی از مشکلات برطرف میشود.
نظرتان درباره برابری حقوق زن و مرد در شرایط ضمن عقد چیست؟
بخش هایی از این موضوع شرعی و فقهی است که در مورد آنها نمیتوانم نظر بدهم. بخشی هم اجتماعی است که فکر میکنم جامعه امروز ما ناگزیر است به این سمت برود. در جامعه امروز ما به زنان ظلم های زیادی شده و حقوقشان خیلی جاها نادیده گرفته شده است. به ویژه در موضوعات مربوط به ازدواج. به همین دلیل باید به سمتی برویم که نوعی عدالت اجتماعی برایشان ایجاد شود. مطرح شدن این دست موضوعات اتفاقا به مساله ازدواج کمک میکند. زن وقتی بداند که وقتی ازدواج کند با او عادلانه برخورد میشود انگیزه بیشتری برای ازدواج دارد.
شما طرفدار مهریه بالا هستید یا کم؟
طرفدار مهریه بالا نیستم، اما فکر میکنم الان مهریه برای مردم تبدیل به نوعی احساس امنیت در ازدواج شده است. فکر میکنید وقتی خانوادهای میگوید هزار سکه مهریه برای دخترم میخواهم چه انگیزهای دارد؟ آنها در پس ذهنشان دنبال امنیت خانوادهشان هستند. البته تعدادی از زنان هم هستند که با مساله مهریه طوری رفتار کردهاند که الان فقط «مهریهبگیر» شدهاند. در قدیم طلاق حرمت داشت، اما اکنون اینطور نیست. ممکن است حتی برای فردی مهم نباشد سه بار اسم طلاق در شناسنامهاش ثبت شده و از هر کدام هم مهریهای بگیرد. زنانی هستند که زندگیشان از طریق مهریه میچرخد و پول اولیه آن خانه ای دارند و با اقساط هم روزگار میگذرانند. این اتفاق خوبی در جامعه نیست. اگر این کار تبدیل به عادت یا فرهنگ اجتماعی شود خیلی بد است. باید به سمت این موضوع برویم که حداقل زن یکبار از این حقوق بهره مند شود.
نظرتان درباره اعطای حق طلاق و سایر حقوق به زنان چیست؟
همین الان هم خیلی از مردان هستند که این حقوق را ابتدای زندگی به زنان وکالت میدهند. در اقوام هم دیدهام که این کار را میکنند. بعضی از این مسائل مربوط به فرهنگ، اعتقادات و باورهاست. اما به شکل کلی شاید به بیشتر شدن ازدواج هم کمک کند.
یکی از همین حقوق مربوط به حق اشتغال زنان است. نظر شما درباره اشتغال زنان چیست؟ فعالیت اقتصادی زنان را عامل ثبات زندگی مشترک میدانید یا با آن مخالفید؟
به نظر من اینکه زنی اجبارا متعهد به امر اشتغال و کار بیرون از خانه باشد، اصلا چیز خوبی نیست. ولی اینکه آزاد باشد که بیرون از خانه به اشتغال، تحصیل و روابط اجتماعی بپردازد خوب است. زن نباید تعهد مالی به خانواده بدهد. منظورم این است که اگر بعد از مدتی مرد متوقع شود که زن متعهد است درآمد داشته باشد، قطعا غلط است. زن هیچگونه تعهدی برای تامین هزینه های زندگی نباید داشته باشد. برای مثال بعد از ازدواج و بزرگتر شدن بچه ها به همسرم تاکید کردم که ادامه تحصیل بدهد. دنبال چند چیز هم بودم. چون فکر میکنم زنی که در اجتماع نباشد خود مرد با او دچار مشکل میشود. چراکه این زن درک درستی از رفتار مرد هم نمیتواند پیدا کند. وقتی زنی به جامعه میآید و با وضعیت اجتماعی آشنا میشود، شرایط را بهتر درک میکند. وقتی درس میخواند و شغل پیدا میکند، به واسطه آگاهی زن به قوام زندگی کمک میشود. زن باید آزاد باشد که بتواند در محیط بیرون از خانه هم فعالیت کند اما نه اینکه الزاما کسب درآمد کند.
شروع زندگی مشترک شما چه سختیهایی داشت؟
چون سخت نگرفتیم مشکلات آنچنانی هم نداشتیم. درواقع با هیچ شروع کردیم. من که خانه نداشتم. ماشین هم که اصلا مد نبود! باورم این بود که وقتی ازدواج میکنی تازه زندگی شکل میگیرد و فرد میتواند صاحب زندگی شود. قبل از ازدواج درآمد داشتم و مشغول به کار بودم اما درآمدم معمولا خرج زندگی روزمره خودم میشد. اما مطمئن بودم وقتی ازدواج کنم هم انرژیام در کارکردن افزایش پیدا میکند و هم مبالغی که ممکن بود در زندگی مجردی پس انداز نکنم را صرف زندگی مشترک خواهم کرد. ما با هیچ چیز زندگی مشترکمان را شروع کردیم، اما من به خودم مطمئن بودم که میتوانم زندگی خوبی فراهم کنم. البته نباید فراموش کرد که آن زمانها خانوادهها واقعا کمک میکردند. زندگی ما با یک خانه استیجاری شروع شد. برای خرید جهیزیه هم خودم حضور داشتم. مادر همسرم، همسرم و گاهی خواهرهایش حاضر میشدند و با هم و با سلیقه همدیگر لوازم زندگی را تهیه میکردیم. زندگی ما خیلی ساده شروع شد. خانه ما یک زیرزمین حدودا 70 متری بود که آشپزخانه در موتورخانه ساختمان بود که خودم آن را بازسازی کردم. حتی یک طرف پنجره رو به نور نداشتیم و چون خانه زیرزمین بود از یک سمت حیاط نورگیر داشتیم. شاید شرایط مناسب و خوبی برای زندگی یک زوج جوان نبود اما پذیرفتیم، مبل و از این دست وسایل هم نداشتیم.
بهتازگی در چندین استان مجمع خیرین ازدواج شکل گرفته است. ایده تشکیل این مجمع از کجا شکل گرفت؟
اولین بار در استان گلستان در اولین سفرها بعد از حضورم در معاونت جوانان با خیری رو به رو شدم که در این حوزه فعال بود و فروشگاهی را برای زوجین راه انداخته بود. همان جا از ما دعوت کردند تا فروشگاه را ببینیم. آنجا عمدتا کالاهای ایرانی را به زوج های جوان با تخفیف و به شکل اقساطی می فروختند که باعث کمک به زوجین میشد. البته مشروط به اینکه این دو نفر قصدشان ازدواج باشد و این تسهیلات را در قبال رویت عقدنامه ارائه میکرند. البته خیرین ازدواج همیشه وجود داشتند اما در گذشته بیشتر به شکل محلی و محدود فعالیت میکردند. این ایده همان جا در ذهن ما کلید خورد که حالا که در حوزه ازدواج خیرینی داریم آنها میتوانند تبدیل به یک تشکل شوند. برای مثال الان مجمع خیرین مدرسه ساز یا بیمارستان ساز تبدیل به یک سازمان در کشور شدهاند. خیلی خوب است که این کار را برای خیرین حوزه ازدواج هم انجام دهیم. یعنی اگر خیرین متوجه شوند که چنین جایی وجود دارد هم تعدادشان افزایش مییابد و هم در کنارش می توانیم به شکل رسمی برای این مجمع تخفیفها و معافیتهایی بگیریم. مجمع میتواند بعدا خودش شروع به رایزنی با وزارت خانههای مختلف کند و یک سری معافیتها برای آنها فراهم شود. الان حدود 14 استان مجمع خیرین ازدواج دارد و امیدوارم امسال آن را کشوری کنیم.
نظرتان درباره ازدواج در سن پایین چیست؟
با شرایط اجتماعی امروز اصلا با این کار موافق نیستم. این کار یعنی گرفتن امتیاز و حق زندگی از کودکان و نوجوانان. کودک باید بچگیاش را بکند و جوان هم باید جوانی کند و بعد از کسب تجربه و رسیدن به ثبات، وارد زندگی مشترک شود. در ایران هم با توجه به سن تحصیل، موضوع سربازی، اشتغال و تحصیلات تکمیلی این کار درست نیست. یعنی اگر جوانی نه تحصیلاتش تمام شده، نه شغل دارد، نه سربازی رفته است چرا باید زندگی مشترک تشکیل دهد؟ از طرف دیگر دختران هم بدون هیچ مهارت و تجربهای نمیتوانند وارد یک زندگی جدی شوند. منکر این نیستم که از هر یک میلیون نفر ممکن است دو نفر در سن کم به بلوغ اجتماعی برسند که بتوانند یک زندگی را جمع کنند، اما این موضوع یک استثنا است و برای استثنائات هم که نمیتوانیم قانون تصویب کنیم.