در حالی که چند روزی بحث توقیف فیلم «خانه پدری» در رأس اخبار است و تقریبا تمام چهرههای سیاسی، فرهنگی و هنری در این باره اظهارنظر داشتند و موضوع را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادند همچنین به سانسورهایی که باید انجام میشد و نشد پرداختند و بالاخره فیلم کیانوش عیاری را از پرده برداشتند در قسمت ما قبل پایانی پرمخاطبترین سریال تلویزیون مجوز دختر کشی صادر شد تا پدر پریسیما با شلیکی بر قلب دخترش، او را که شخصیت خاکستری سریال بود از پا درآورد. البته که در مورد ابعاد دراماتیک این رخداد و کشتن دختری توسط پدرش حتی در چنین موقعیتی بحث بسیار است اما جدا از ابعاد دراماتیک و نقد تحلیل های مورد نیاز باید گفت جسارت سعید مطلبی، سعید سلطانی و البته مدیران تلویزیون در نمایش سکانسی که با اوصافی شبیه در سینما جنجال به پا کرده است قابل تقدیر است.
کسانی که با سینمای کیانوش عیاری آشنایی دارند و سبک و سیاق ادبیات او را در فیلمسازی میشناسند خوب میدانند عیاری کارگردانی است که بیش از هرچیز به رئالیسم جادویی اعتقاد دارد. در واقع کارگردان «روزگار قریب» از آن دست فیلمسازانی نیست که در فیلمسازی به دنبال این باشد که جسارت حرفهایاش را به رخ بکشد. خیلیها فیلم «خانه پدری» را دیدند و خیلیها هم ندیدند، قطعا در شبکه نمایش خانگی یا حتی نسخههای اینترنتی این فیلم را خواهند دید و بعدها تاریخ قضاوت خواهد کرد که نیاز است گاهی اوقات سطح ظرفیت درک ناهنجاری های اجتماعی و حتی رسوم و اعتقاداتمان را بالا ببریم و به جای درس گرفتن از اتفاقات واقعی از شعبده بازی هنر سینما برای به فکر فروبردن خودمان سود ببریم.
بارها دیده شده فیلمسازان ایرانی با جسارت بسیار به سمت موضوعی، سوژهای، هنجاری یورش بردهاند که در این شرایط فیلمشان یا دیده شده است، یا توقیف شده است یا در مدیومهای دیگری دست به دست شده و ... که در این مسیر البته شناخته شدهاند و برچسب جسارت بر شانههای آن فیلمساز نصب شده است و این همان چیزی است که دقیقا امروز کیانوش عیاری به آن احتیاجی ندارد!
عیاری و کارنامهاش آنقدر وزنههای سنگینی هستند که امروز تنها دیده شدن فیلم اولویتش باشد اتفاقاً «خانه پدری» به هیچ عنوان یک فیلم ضد ایرانی نیست! مگر در هرجای دنیا آداب و رسوم و رفتاری مورد انتقاد فیلمساز قرار گیرد آن فیلم ضد آن کشور است؟ مگر سینما محلی برای ایجاد تفکر نیست؟ مگر واقعیت پشت قصه فیلم «خانه پدری» برای ما اتفاقی ملموس نیست؟ نکند این تفکر در بعضیها رخنه کرده که «خانه پدری» زائیده ذهن کیانوش عیاری است و قصهاش را از ناکجاآباد طرح میکند.
کاش به جای اینکه فیلم «خانه پدری» با یک جین بازیهای خوب و قابل باور را از دست بدهیم و آن را به آرشیو تولیدات فرهنگی بسپاریم با هر نوع ممیزی، از رده بندی سنی گرفته تا برش برخی از قسمتها شرایطی را مهیا کنیم تا این فیلم دیده شود.
فراموش نکنیم توقیفها، سانسورها، ممیزیها و سر و صداهایی که کارشناسان و غیر کارشناسان در دنیای هنر ایجاد میکنند تنها جسارت را از سینمای ما میگیرند و مجبورمان میکنند به همان سینمای سطحی و گاه سخیف با برچسب ژانر کمدی بسنده کنیم و از تفکراتمان حداقل در دنیای فیلمسازی فاکتور بگیریم که این مرگ هنرمند است.
فراموش نکنیم چند کیانوش عیاری بیشتر برای این سینما باقی نمانده است... .
پیروز قهرمانی