سالها پیش متنی از گونار میردال دیدم: "شاخص انسانی بودن یک جامعه از میزان توجه آن جامعه به گروههای خاص _مانند سالمندان، کودکان و کم توانان_ مشخص میشود ." من نیز بر این عقیدهام که فرهنگ و شاخص اخلاقی بودن یک جامعه را می توان با توجه بهشیوه رفتار آنان با گروههایی که از فرصتهای برابر برخوردار نیستند سنجید. از جمله گروههایی که فرصت برابر در جامعه ندارند و صدای کمرمقشان به رغم تمام تلاشهای سازمانهای مردم نهاد و همچنین خودشان، هنوز هم به درستی شنیده نمیشود معلولان هستند. افراد دارای معلولیت به یک معنا قربانیانی هستند که ناخواسته دچار مشکل شدهاند. این افراد یا محصول فرایندهای طبیعی مانند مسایل ژنتیکی هستند و یا بر اثر فرایندهای اجتماعی همچون بلایای طبیعی، تصادف و یا جنگ دچار نقصان جسمانی شدهاند. من همچنین معتقدم بخشی از معلولیتها ناشی از سیاستگذاری و برنامه ریزیهای غلط مانند سیاستهای زیست محیطی، راهسازی و جادهای است. نوع خشن معلولیت، معلولیت کارگرانی است که به دنبال کسب معاش در پای دستگاهها و یا در ساختمانهایی که سرپناه دیگران خواهد شد دچار معلولیت میشوند. به نظر من مشکلات جامعه معلولان، فقط معطوف به عملکرد دولتها نیست بلکه ریشه در فرهنگ نامناسب جامعه دارد. نگاههای ترحمآمیز بیشترین لطمه روحی را به معلولان میزند. در صورتی که دوستان زیادی در میان زنان و مردان معلول دارم که تواناییهای شگفت انگیزی دارند. متاسفانه دیدگاه اشتباهی وجود دارد که این افراد را با توجه به وضعیت جسمانیشان، ناتوان فرض میکند که این زجرآورترین و نامنصفانه ترین نوع نگاه به این قشر است. معلولان، با وجود کم توانی جسمی از استعدادهای شگفت انگیز و توانایی های بالایی برخوردارند که اگر شرایط مناسبی برایشان فراهم شود تبدیل به کارآفرینان موفق، پژوهشگران ارزشمند، ورزشکاران قهرمان و نخبگان تحسینانگیزی میشوند که قادر خواهند بود برای خود و جامعهشان افتخار بیافرینند. نمونه بارز یک معلول با توانمندی شگفت انگیز "استیون هاوکینگ" است.
بر اساس تجارب زیستیام بر این باورم که باید با سیاستهای حمایتی و پیشگیرانه، در حمایت و توانمند سازی معلولان گام برداشته تا زمینه بروز نوع پیچیده ای از فقر - که این گروه به دلیل پررنگ نبودن شاخصهای اشتغالشان و همچنین در برخی موارد تحمیل هزینه های نگهداری و درمان به خانواده هایشان مستعد آن هستند - کاهش یابد. این فقر زمانی نمود بیشتری پیدا می کند که پدیده سالمندی و معلولیت عجین شود و این جاست که تدوین سیاست های آیندهنگر همچون ارتقای سطح سلامت سالمندی و افزایش سطح رفاه و حقوق بازنشستگی برای جلوگیری از چنین وضعیتی اجتناب ناپذیر مینماید.
از جمله سیاستهای پیشگیرانه که دنبال شد میتوان به راه اندازی طرح های غربالگری ژنتیک با اولویت مناطق محروم، گسترش غربالگری شنوایی و بیناییسنجی تا ۹۰ درصد ، حمایتهای ویژه از اشتغال معلولان در جهت رشد شاخصهای اقتصادی و خود اشتغالی آنان، سیاستهای حمایتی برای ایجاد انگیزه در جذب معلولان برای اشتغال ،تامین مسکن خانوادههای دارای دو معلول و بیشتر و همچنین تدوین و تصویب قانون جامع حمایت از حقوق معلولان اشاره کرد.
جا دارد در اینجا یادی کنم از دوست نابینای عزیز و فرهیختهام آقای معینی که در تهیه قانون در کنار من بود و در این همراهی درسهای بسیاری از توان و ظرفیت بالای معلولان آموختم. من امروز با افتخار می توانم از دوستان کم توانی نام ببرم که توان روحی من هستند.
هرچند در این راه گامهای بزرگ و موثری برداشته شده اما ما کارهای زیادی برای انجام در پیش رو داریم.
بیتردید بهبود وضعیت زیستی و فائق آمدن بر چالشهای متعدد معلولان تنها به وسیله دولت امکانپذیر نیست و در سایه مشارکت جمعی مردم، نهادهای مدنی و سازمانهای خیریه و همچنین فرهنگ سازی می توان جامعهای انسانیتر و اخلاقیتر ساخت که در آن زمینههای رشد و شکوفایی معلولان در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم شود.
من ۱۲ آذر روز جهانی معلولین را فرصتی مغتنم می دانم تا ضمن گرامیداشت توان و استعداد معلولان عزیز، مسئولیت شناسی و کمک افراد جامعه برای ساختن جامعه ای بیتبعیض و دارای فرصتهای برابر را ارج نهم و خیر جمعی همه ایرانیان عزیز را برای ساختن فردایی بهتر برای تمامی گروههایی که در جامعه از فرصتهای عادلانه برخوردار نیستند آرزو کنم.
می توان ۱۲ آذر را به میثاقی ملی برای گسترش خیر جمعی و تلاش همگانی تبدیل کرد.
برای همه زنان و مردان معلول هموطنم از خدای مهربان دل شاد و روزهای بهتر درخواست میکنم.