به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ روز 27 آذرماه امسال برای خانواده زمانزاده روز بسیار تلخی بود، همان روزی که دختر 13 ساله آنها دچار حادثهای تلخ شد. حادثهای که باعث شد مادر جوان رقیه داغدار مرگ او شود.
ظهر بود که رقیه از مدرسه به خانه بازگشت، آن روز زیاد رنگی به رخساره نداشت و مثل هر روز سرخوش نبود. وقتی مادر علت بی حال بودن رقیه را از او پرسید دخترک گفت امروز شیر و کیک خوردم و از آن به بعد حالم بد شد.
هرچند ماجرا زیاد حساس به چشم نمیخورد اما حس مادرانه اجازه نمیداد رقیه را به حال خودش رها کند. یک چای نبات داغ و کمی استراحت در آغوش مادر بهترین نسخهای بود که برای دخترک پیچیده شد. اما ماجرا به این جا ختم نشد و غروب همان روز بود که آن اتفاق ناگوار رخ داد.
مادر رقیه میگوید: چند ساعتی که گذشت دخترم حالش بدتر شد و حالت تهوع شدیدی گرفت. او را به بیمارستان امام سجاد شهریار بردیم. تا شب دخترم رقیه زیر سرم بود و پزشکان تشخیص دادند دچار مسمومیت شده. در همان بیمارستان از ما درخواست کردند از سر رقیه عکس بگیریم. از این اتفاق خیلی نگران شدیم اما وقتی شب به ما گفتند میتوانیم او را به خانه ببریم خوشحال شدیم.
زن جوان ادامه میدهد: رختخواب دخترم را پهن کردم و او خوابید. نمیدانم چه مدتی گذشت که دخترم کوچکم مرا از خواب بیدار کرد و درحالی که بسیار هراسان بود گفت رقیه دست و پایش سرد شده و تکان نمیخورد. با شنیدن این جملات سریع بلند شدم و خودم را به رقیه رساندم. دخترم رنگ به صورت نداشت و هرچه صدایش کردم هیچ پاسخی نداد. ابتدا به اورژانس زنگ زدم و درخواست کمک کردم اما وقتی اورژانس دیر رسید پتو را دور دخترم پیچیدم او را به درمانگاه محل بردم.
وی میگوید: هم زمان با رسیدن ما اورژانس هم به درمانگاه رسید. در درمانگاه برای دخترم کاری نمیتوانستند بکنند به همین خاطر او را به بیمارستان تامین اجتماعی شهریار بردیم. وقتی پزشکان رقیه را معاینه کردند گفتند او را دیر رساندهایم و دیگر کاری از دست هیچکس برنمیآید.
مادر است و نمی تواند به این سادگی از دست دادن فرزندش را قبول کند؛ به همین خاطر رقیه با رضایت خانواده به بیمارستان کوثر کرج منتقل شد. دو روز تمام پزشکان برای برگرداند او به زندگی تلاش کردند اما ضریب هوشیاری پائین آمد. این یعنی دخترک خردسال دچار مرگ مغزی شده است.
مادر رقیه ادامه می دهد: امیدوار بودم دخترم زنده بماند اما سرنوشتش طور دیگری رقم خورده بود. وقتی خبر مرگ مغزی او را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد. نمیتوانستم باور کنم به همین سادگی دخترم را از دست دادهام. پزشکان گفتند او دچار مسمومیت دارویی شده و به همین خاطر مرگ مغزی شده است.
خداحافظی با دخترم
مادر رقیه که این روزها لباس عزای دخترش را پوشیده میگوید: در بیمارستان ما را در جریان ماجرای اهدای اعضای بدن دخترم قرار دادند. با ماجرای اهدای عضو آشنا بودم. حدود دوسال پیش بود که یکی از اقواممان رضایت داد اعضای بدن فرزندش به بیماران نیازمند اهدا شود. اتفاقا همان روزی که مرگ مغزی رقیه را هم به ما گفتند همان فامیلمان تماس گرفت و گفت: هرچه زودتر رضایت بدهید. او گفت: من کمی دیر این کار را انجام دادم و متاسفانه قلب پسرم شرایط اهدا شدن را از دست داد و اگر کمی زودتر تصمیم نهایی را میگرفتم همین حالا قلب فرزندم در سینه یک جوان دیگر میتپید.
زن جوان افزود: هیچ مخالفتی نداشتم و از اینکه اعضای بدن دخترم میتواند جان تازهای به چند نفر ببخشد راضی بودم. همان موقع اعلام کردم هرکدام از اعضای بدن دختر که قابلیت اهدا دارد را اهدا میکنیم. حتی حاضر بودم چشمان او را هم اهدا کنم.
به این ترتیب با اعلام رضایت خانواده، رقیه 13 ساله به بیمارستان سینای تهران منتقل شد تا اعضای بدن او به چند بیمار نیازمند اهدا شود.
دکتر ساناز دهقانی، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینای تهران، در این خصوص به خبرنگار خبرگزاری برنا گفت: با توجه به رضایت خانواده بیمار مرگ مغزی به اتاق عمل منتقل شد و با تلاش چند ساعته متخصصان کلیهها و کبد او به سه بیمار نیازمند اهدا شد.