به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، در این نشست، ناصر شفق تهیه کننده سینما، سیدحسین شهرستانی مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ وهنر اسلامی و امیررضا مافی منتقد سینما با حضور جمعی از دانشجویان و علاقه مندان سینما و هنر به بررسی مسایل پیرامون سینما و هویت ملی پرداختند.
مافی در ابتدای این مراسم گفت: در این نشست، درباره مفهوم سینما و نسبت آن با هویت ملی صحبت کرده و به بررسی مسایل پیرامون آن میپردازیم. تطبیق مسایل فرهنگی و هویتی با حوزههای انسانی و سینما که خود تلفیقی از هنر و صنعت است و منطبق کردن آن بر مسئله کلان هویت موضوعی بسیار مهم و دشوار تلقی می شود.
در ادامه ناصر شفق تهیه کننده سینما، ضمن اشاره به تاریخ شکلگیری هویت ملی در سینما گفت: سینما به عنوان جامعترین هنر نوع بشر، زمانی که شکل گرفت عملا هویت ملی به وجود آمد. نظریهای در این باب میگوید چون سینما هنر غرب است جایی برای دیگر فرهنگها ندارد، در صورتی که غلط است، مثل اینکه بگوییم چون ماشین در غرب ساخته شده کارکرد ملی ندارد.
وی افزود: سینما، اتفاقا هنر گمشده فرهنگ ملی و هویتی ما است. ما ساز و کار کهنتری نسبت به دیگر جوامع در عرصه فرهنگ داشتهایم؛ فرانسویها، اولین کتابشان در سال ۱۱۰۰ میلادی چاپ شد. آمریکا تاریخی حدودا ۲۵۰ ساله دارد ولی ما در این زمینه پیشروتر بودهایم و از دوران ساسانیان به چاپ کتاب روی پوست حیوانات رسیدهایم.
شفق ادامه داد: ما داستانهای زیادی داریم که هرکدام میتواند موضوع صدها فیلم باشد، دفاع مقدس ما گنجی تمام نشدنی است که میتوان صدها سال از آن فیلم ساخت. یادمان باشد سینمای ایران فقط سینمای ایران نیست بلکه سینمای ترکیه، افغانستان، پاکستان و هند، قرقیزستان، قزاقزستان، تاجیکستان، ارمنستان، عراق و غیره نیز تلقی میشود چرا که ما قصهها و فصلهای مشترکی با هم داریم.
وی توضیح داد: امروز ما به حدود ۵ هزار سالن سینما نیاز داریم. سینما تلفیق هنر و صنعت است و نمیتواند در خلوت با یک قلم و کاغذ شکل بگیرد. سینما هم اگر هر فیلم خوبی ساخته شود به نفسه ارزشمند است اما تا اکران نشود، حرفش به مخاطب نمیرسد.
سینمای نوین ایران با قیصر شد!
شفق تکمیل کرد: سینما آن گونه که باید مورد توجه ما قرار نگرفت. از نظر ما سینمای نوین در سال۱۳۲۷ آغاز شد تا زمانیکه قیصر ساخته میشود، مردم هجوم به سینماها میآوردند و تا انقلاب اسلامی از بین ۷۰۰ فیلم، حدود ۱۵ فیلم آنها ارزشمند و قابل دیدن است.
حوزه هنری تنها متولی رسمی هنر بعد از انقلاب بود
این تهیه کننده سینما بیان کرد: بعد از انقلاب، جهاد سازندگی به تئاتر و سینمای مستند توجه ویژهای کرد اما اولین جایی که به طور رسمی و حرفهای به این امر پرداخت، حوزه هنری بوده است. این نهاد انقلابی در رشتههای مختلف با قدرت وارد شده و ادامه داد. در نقاشی و ادبیات داستانی نیز بسیار قوی وارد شده و در سینما و تئاتر اگرچه به اندازه کافی تکنیک مند و به روز نبود، اما همه تلاش خود را کرد. در واقع اوج هنر سینما در اواخر دهه ۶۰ تا اواسط ۷۰ رخ داد. در این زمان بسیاری از سینماهای موقوفه در اختیار حوزه هنری قرار گرفت و البته مشکلات مدیریتی نگذاشت که سینما خیلی جا پا بگیرد.
وی اذعان داشت: سینما دیده شدن است و فیلم ساختن صرف نیست. اگر ما بتوانیم فیلم دیدن را یاد بدهیم، سینمایی واقعی به وجود آوردهایم، چرا امروز سینما تا حدی نازل شده که پادوهای سینماگران قبل از انقلاب، تصمیم گیران سینمای فعلی کشور شدند؟ ما به طور جدی یا نخواستهایم، یا نمیدانستهایم، یا نتوانستهایم. اگر سینما را درست بسط دهیم، سیل مهاجرت در کشور فروکش میکند. هنر همانند ماهی است، اگر آن را از آب در بیاوریم و در آب دیگری بیندازیم احتمال زنده ماندنش کم است. بنابراین، هنرمند باید در خاک خود رشد کند.
سینما به نسبت سایر هنرها ارتباط نزدیکتری با سیاست و هویت ملی دارد
سیدحسین شهرستانی مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ وهنر اسلامی گفت: اساسا سینما و تاسیس هویت ملی هر کشوری باهم ارتباط دارد، اگرچه سینما در قرن ۱۹ تاسیس شد اما فرایند ملت سازی آن توسط سینما در قرن بیستم کامل شد. این اتفاق در کشورهای اروپایی هم به شکلهای مختلف وجود دارد. سینما تولید ملی اجتماعی گروهی است، که تولید، عرضه، مضمون، فرم و صورتش هنری - اجتماعی است که در داد و ستد با دولت، ملت و ساختارهای کلان اجتماعی شکل میگیرد و به نسبت سایر هنرها ارتباط نزدیکتری با سیاست و هویت ملی دارد.
وی افزود : هنر سینما از لحاظ تاریخی جزو هنرهای کشور ما نیست. ما از گذشته موسیقی، منبت کاری، معماری، خطاطی، نقاشی و... داشتهایم ولی واقعیت این است که سینما را از غرب وام گرفتهایم. در این میان ابتدا تکنیک آن را گرفته و بعد مضمونش را بومی کردهایم. به همین دلیل ما بسترهای تولید هنر اجتماعی را دریافت نکردهایم وتنها دستگاه سینماتوگراف را در مملکتی بی سر و سامان به کشور آوردهایم. سینما بر روی دوش شکوفایی و ساختارهای تمدنی مینشیند و مثل شعر نیست که در بدترین دورهها، بهترین شعرها را داشته باشیم.
شهرستانی معتقد است: ما این ساختارها را فراهم نکردهایم و تا به امروز هم درگیر مناسبات ساختاری سینما هستیم این در حالی است که نه حاکمیت عاقلی مدیریت سینما را به عهده میگیرد و نه چرخه پولسازی و اجتماعی و مصارف مردمی را درست تامین کردهایم. مسئله من تاکید بر مسایل داخلی سینما است. ما انحصار پخش سینمای ملی را داریم و فیلمهای خارجی را بر روی پرده نمیبریم. ما سینما را به مثابه یک تولید ملی قلمداد کردهایم و ملی بودن را همان ایرانی بودن تعریف میکنیم. در حال حاضر سرمایه غیر ایرانی وارد سینمای ملی شده و همین مسئله آسیب زا است. اگر فرض کنیم که امروز دارای سینمای تولید کننده ایرانی هستیم، آیا این علت فاعلی از علل اربعه ارسطو، برای سینمای ملی ما کافی است؟ سینمای ملی از حیث علت مادی ارسطو بدین معنا است که ما ایران را نشان بدهیم و مناظر ایرانی را بشناسانیم، که عموما فیلمهای روی پرده همین طور است و بعد ماده و محتوای ملی را تامین میکند. اما باز سوال این است که اگر سازنده و ماده سینما، ایرانی باشد ما به سینمای ملی دست پیدا کردهایم ؟ معلوم است که اینگونه نیست.
وی تکمیل کرد: به اصطلاح علت صوری ارسطو، یا به قول سینماییها «فرم» که میرسیم، آیا این ماده، صورتی به خود گرفته و مناسب فرهنگ ملی ما است؟ به طور مثال دولت ژاپن در دورههایی به سلیقه و ذائقه ژاپنی رسیده ولی آیا در ایران این اتفاق افتاده است؟ نه اینطور نیست. سینمای خاکستری آپارتمانی ایران، ذائقه واقعی ایرانی نیست.
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ وهنر اسلامی عنوان کرد: سینما قرار است آیندهای را ترسیم کند. سینمای ملی ما که با انحصار دولت پیش میرود، به همان اندازه که خرجش شده و پول مردم را مصرف کرده است، آیا گشایشی در آینده و هدفمندی مملکت حاصل کرده است؟ یا اینکه غایت نهایی این سینما، جشنوارههایی است تعیین تکلیف میکنند ما چه گونه باشیم، چه بسازیم ؟ چرا که وجوه بومی ما ملتها، همیشه برای غرب جذاب است. جشنوارههای جهانی بخشهای مختلفی دارند که تقریبا ما را به زیر استعمار خود میبرند و به مثابه دلقکها سیرک از ما کار میکشند و برای تشویق مان جایزه میدهد.جایزه گرفتن در جشنوارههای جهانی اگرچه ضروری است اما فقط جایزه گرفتن باعث افتخار نیست، ما باید مانند یک شخصیت متمدن و کامل وارد سینمای جهانی شویم، به علت عقب ماندگی ساختارهای سیاسی و کمبود بلوغ ساختارهای سیاست گذار سینما در ایران، مدیریت فرهنگی مناسبی صورت نمیگیرد و از طرفی بحرانهای درونی سینما، این عرصه را به وضعیت کنونی کشانده است.
وی تاکید کرد : سینماگران ملی ما خیلی بیشتر از نقاشان و شاعران و سایر هنرمندان مورد توجه قرار میگیرند، در حالی که کمتر از سایر هنرمندان به مملکت خدمت کرده اند. اگر کسی بخواهد در سینما کاری ملی، بومی و ارزشی بسازد،پیش پایش سنگ میاندازند و بعضا با کادربندیهای اختصاصی، بیشتر خرابش میکنند.
در ادامه مافی اظهار داشت: هویت یک معنای ماتقدم و یک معنای ماتاخر دارد. «ماتقدم» پاسخ به چیستی و هستی و کیستی در یک امر ماورایی در قرون وسطا است. انسان نسبت به مشیت الهی تعریف میشود و دین هویت ما است، در قرون کلیسایی انسان با نخستین گناه زاده میشود ولی بعد از استیلای فردیت در عصر روشنگری، در پاسخ میگوییم انسان یک امر مدرک جهان و آزاد است و تشخیص میدهد چه چیزی به درک انسان میآید یا نمیآید. در ادامه دانش و علم، معطوف به قدرت دادن به انسان شد. هگل در فلسفه تاریخ وقتی از آزادی صحبت میکند میگوید هرچقدر آزادی جمعیتر شده ما مستقلتر شدهایم. هنر سینما در صد سال اخیر وقتی آمد گفت مخاطبی وجود دارد که به تنهایی در اتاق تاریک جهانی که من ترسیم کردهام را روی پرده میبیند.
وی تکمیل کرد: پاسخ به کیستی آدمها در دوران پیشامدرن و پسامدرن دو پاسخ متفاوت در پیش دارد. در دو دهه اخیر مشخصا سینما، رسانه و تکنولوژی به ابزاری برای وانمایی واقعیت تبدیل شده اند، این یعنی معنای واقعیت را پنهان کنیم و همین پنهان شدن را نیز پنهان کنیم.
مافی یادآور شد: امروز به هرکسی بگوییم آمریکا چه شکلی است بدون سفر کردن، از سینما و تلویزیون، امریکا را میشناسند. ما از درون این پرده به هویت آنهایی که اینجا میبینم ورود میکنم و حتی حمله میکنم. امروز هویت ملی به دلیل همین سبقه تاریخی و حمله، غیر ملی شده و به تداوم سینمای غرب تبدیل میشود.
وی ادامه داد: همه ما ابزاری را داریم که غربیها هم دارند و در ده سال اخیر به چیزی دسترسی داریم که همه مردم جهان دسترسی دارند، اینترنت بستر گوشی همه ما در همه جای دنیا است و ما از این دریچه هویت ملی را از دست میدهیم. کارگردان نیز چیزی را میسازد که مشتری اینترنت آن را بپسندد و به گذشته و هویت تاریخی اش رجوع نمیکند. این مسئله وقتی اوج میگیرد که شرقیها آدمهای نیمه مدرن هستند که ابزار مدرن دارند ولی تفکر سنتی دارند.
مافی مطرح کرد: در شرایط کنونی با همه این پراکندگیها آیا اساسا هویت ملی برای ما ارزش دارد یا نه؟ چه کسی تعریف میکند؟ کدام متفکر؟ هویت فردی و جمعی ما امروز بر اساس کدام مبنا شکل میگیرد ؟ هیچ مبنایی نیست، چون هیچ متفکری نداریم، اگر هم کسی اندک تلالویی داشته باشد دچار بی بیانی است تا گرفتار شبهات سیاسی نشود. ما در این میان از کارگردان توقع نداریم که یک تنه زبان همه کشور شود، زیرا او هم پشتوانه هویتی و تفکری ندارد. اگر هم چیزی بسازد خانه پدری از آب در میآید. ما از تاریخ و تبارمان هیچ استفادهای نمیکنیم، فرهنگ ما از بین رفته، ما کیستی فردی نداریم و در ادامه هویت جمعی هم نداریم.
در عصر تفکر «ملاصدرا» در جا زدهایم
وی تاکید کرد: امروز نخستین نیاز ما داشتن تفکر و پاسخ به سوال کیستی فرهنگی است. در این میان سینما هم اگر خیانتی نکند، خدمتی هم نمیتواند بکند. نقطه پایان متفکران ما یعنی حدود دوره ملاصدرا، آغاز دوره تفکر غرب است و همزمان با دوران دکارت است، ما در ملاصدرا باقی ماندیم و تفکرمان را به روز نکردیم و ادامه ندادیم.
در ادامه شفق گفت: سینما از اهمیت بالایی برای هویت ملی برخوردار است. ما جامعهای با هویت محدود، اقتصاد محدود و نگاههای آزاد اندیش هستیم. در این فشارها، طاقت میخواهد که از عنصر سینما برای نگاه داشتن هویت ملی استفاده شود. اگر آمریکا هویت یافته به وسیله سینما هویت گرفته است.
این تهیه کننده سینما خاطر نشان کرد: حجم معاملات سینمای جهان ۲۰۰میلیارد دلار است که ۸۰ درصد آن در اختیار آمریکا و ۲۰ درصد در خدمت دیگر کشورهاست. در حال حاضر اکثریت جمعیت در شهرها ساکن هستند در حالی که تعداد سالنهای ما نسبت به قبل از انقلاب کمتر شده است. ناگفته نماند اقتصاد کشورهایی نظیر چین در ۴۰ سال اخیر به بزرگترین اقتصاد دنیا رسیده و کره جنوبی که زمانی که سینما نداشت، امروز به جایگاهی خوبی رسیده است اما کشورهایی نظیر روسیه سینمای خود را از دست داده اند. اگر ما هم با شتاب اواخر دهه ۶۰ پیش رفته و به فکر اقتصاد میبودیم، سینمای ما جا افتاده بود.
حوزه هنری میتواند از نو شروع کند و سینما را بسازد
وی عنوان کرد: امروز سینمای ما در اختیار مافیای اقتصادی است. بنده به عنوان سینماگر بخش خصوصی معتقدم که نگاهی با عنوان هویت ملی و سینما وجود ندارد. حوزه هنری قادر است از نو آغاز کرده و با توجه به جایگاه خود، قادر به راه اندازی سینمای ملی بالاخص در عرصه جوانان است. باید تاکید کنم نسل جوان میتواند در مسیر سازندگی حرکت کرده و سینما را شکل دهد.
وی ادامه داد: حوزه هنری میتواند براساس استعدادهای جوان پیش برود چرا که پویایی فیلمسازی متعلق به نسل جوان است. معتقدم نگاه به هویت ملی در دراز مدت جواب میدهد و با جوانان به ثمر میرسد.
وی افزود: جشنوارههای گلخانهای آفتی برای هنر ایران است و اگر بخواهیم سینمایی قوی داشته باشیم ابتدا نیاز به تفکر و اندیشه داریم.
در ادامه مافی گفت: سینما با پشتوانه فلسفه به معنای ساخت فیلم توسط فیلسوفان نیست. تا زمانی که نظام معرفتی و تولید فکر در کشور ما وجود ندارد سینمایمان هم شکلی به خود نمیگیرد. امروز در ایران نظام معرفتی وجود نداشته و مدام با شناخت نظام غربی تقابل پیدا کردهایم در حالی که با شناخت آن میتوانیم به نتیجه برسیم در واقع ما دچار فقدان نظام معرفتی و هویت ملی هستیم.
در ادامه شهرستانی یادآور شد: تفکر، اندیشه و فلسفه اجتماعی تا حدودی با رشد همرا بوده است و از شعر فارسی به عنوان زبان سینما استفاده میشود. مشکل ما این است این اجزا به یک صورت تداوم یافته تبدیل نشده است. در واقع سینما یک اقتصاد است در حالیکه اقتصاد سیاسی هنر، در ایران شکل نگرفته و جایگاهی ندارد. زمینه ساختارهای سیاسی، عقب ماندگی فهم مدیران در ایران، نبود شان و شایستگی سیاست گذاریها و بحران سیاسی از مشکلات ماست چرا که سینما متروپلی دارد که سینمای ایران و اروپا را به نابودی میکشاند.
مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ وهنر اسلامی نیز در پایان اذعان داشت: سینمای ملی دارای بحرانهای درونی است که از درون خود برخواسته و با بحرانهایی از جانب سینما و اخلاق روبرو شده است. دولت و سینماگران هم در این مشکلات سینما شریک بوده و سینماگران مسئول سینمای ما هستند. حوزه هنری و دیگر مجموعهها نیز، میتوانند به سینما کمک کرده و به آن امیدوار باشند. باید میزبان دیدگاههای مختلف در این زمینه شده و گفتگویی ملی را شکل داد تا بتوانیم به راه حلهای مناسبی برسیم.
مافی در پایان گفت: ما به یک نظام معرفتی نیازمندیم و این به معنای فعالیت فیلسوف در این ژانر نیست. برای داشتن یک جامعه پویا، هنر، بهترین بخش، فضا و اندیشه است که قادر است جامعه را به جلو هدایت کند.