سریال «مانکن» که این روزها می رود تا بدون سراسیمه گی به سرازیری قصه برسد، جزء سریال های مورد اقبال شبکه نمایش خانگی بود که اتفاقا مخاطبش را از همان قدم اول درگیر کرد. این مجموعه شبکه نمایش خانگی در شکل گیری یا پی ریزی قصه اصلی اش استارت سریع و به موقعی داشت تا بتواند به سرعت پایه های داستان را به نقطه التهاب رسانده و قلاب قصه را بیاندازد.
اگرچه هدف در شبکه نمایش خانگی کش دار کردن قصه است (مطلبی که به زودی آن را آسیب شناسی خواهیم کرد) اما در سریال «مانکن» استارت کارگردانی شده یا از پیش طراحی شده به موقع خورد تا تماشاگر از چیدمان و روند داستان مطلع وبه سرعت همراه شود و البته در فیلمنامه، کارگردانی و حتی در تدوین، اِندینگ یا پایان بندی طوری رقم خورد که تماشاگر هر هفته منتظر ادامه آن باشد.
با این اوصاف موضوعی که سریال «مانکن» و چند سریال دیگر شبکه نمایش خانگی را تا حدودی آسیب پذیر و قابل بحث کرده است، وضعیت رخدادها و اتفاقات است، چراکه تقریبا می توان گفت در برخی از قسمت ها هیچ اتفاق عجیب و غریبی رخ نمی دهد و تنها شخصیت ها از کنار هم عبور می کنند، به تکراری گویی و دور هم چرخیدن بی دلیل و بی اتفاق همه چیز میگذرد و درواقع این احساس به وجود می آید که ما برای نگه داشتن تماشاگر به جای طراحی داستان ها و تعلیق های دراماتیک به اتفاقات بی ربط و کش دار بسنده کرده ایم. مسئلهای که در سریال «مانکن» کمی اوضاع بهتری داشت و حداقل در چند قسمت از سریال شاهد رخدادهایی بودیم که به روند قصه مرتبط بود.
اگرچه حسین سهیلی زاده به عنوان یک کارگردان تلویزیونی در ساخت درام های هرشبی متبحر است و خوب می داند چگونه می توان تماشاگر را درگیر قصه کند و با فرارهای داستان به سمت های مختلف تماشاگر را سردرگم کند اما مشخصا این اتفاق در سریال «مانکن» خیلی پُر و پیمان اتفاق نیوفتاده است.(اتفاقی که در یادداشتی با تیتر "در شبکه نمایش خانگی کم فروشی ممنوع" مورد بررسی قرار خواهد گرفت.)
یکی از نکاتی که در سریال «مانکن» بیش از روند قصه و سبک و سیاق کش دار شدن ماجرا می تواند بررسی و تحلیل شود، بازی بازیگران است که به نظر در سطحی کاملا معمولی و شاید پایینتر از حد متوسط اتفاق افتاده باشد.
مشخصا در کارنامه حسین سهیلی زاده بارها دیده ایم که بازیگران تازه وارد بر عرصه تصویر و سریال با آثار او ورود کرده و درخشیده اند. در سریال های سهیلی زاده معمولا شاهد بازیگران تازه واردی هستیم که همکاری شان با این کارگردان به ماندگاری در دنیای سینما و تلویزیون انجامیده است. او با چهره های جوان کارنامه ای درخشان را تجربه کرده است اما به جز یکی دو بازیگر که انصافا بالاتر از حد و اندازههای همیشگی شان دیده شدند و بازی کم نقد، متداوم، راکورددار و گرم و جذابی داشته اند، مابقی یا حضوری اورکت دارند (درشت و پرافراق) که اصلا متناسب این جنس از سریال و موقعیت جغرافیایی و یا حضوری کم رمق و بی تاثیر دارند که حتی با دیگر اتفاقات کارنامه خود آن بازیگر نیز قابل مقایسه نیست.
بدیهی است در یک اثر نمایشی چه در سینما چه سریال و به خصوص نمایش خانگی بازیگران ویترین و برگ برنده کارگردان هستند و درحقیقت دیدن بازی تخت و بی روح که در طول سریال به جز جایگاه شخصیت در داستان هیچ لحظه درخشانی در کار آن بازیگر دیده نمی شود حوصله را از سر تماشاگر به سر می برد و در حقیقت می توان گفت تجربه نشان داده است حتی بازیگری در قالب های یک استار در شبکه نمایش خانگی می تواند هم خودش و هم اثر را بر زمین بزند.
این روزها سریال «مانکن» به مرحله ای رسیده است که تماشاگر پیگیر قصه و شخصیت ها است. یعنی قرار نیست تنها به پایان رساندن قصه فکر کنیم بلکه بایستی برای تمام شخصیت های کمک حال در این درام شناسنامه ای پایانی و فینالی مستقل تهیه کرده باشیم، چراکه این توقع از سوی مخاطب وجود دارد که شخصیتهای داستانی که تا به حال او را سرگرم کردهاند به نتیجه ای منطقی در خط پایانی برسند.