به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ معین پایدار داور جایزۀ «فارسینما» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر درباره فیلم سینمایی «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی نوشت: فیلم چند نقش بارز دارد: یاسر، حنیف، جواد، رضا و حسام. یاسر جوانی تحلیلگر ولی خودسر است که به اطلاعات سپاه میرود تا افکار و اعمال حزب توده را مطالعه و تحلیل کند. حنیف و جواد فرماندهانش و رضا و حسام همکارانش هستند. رضا ساده و آرام است و گاه ناشیگری میکند. حسام بازجو و تندخوست و گاه زیادهروی میکند. همین ویژگیهای اخلاقی، وجوه رفتاریشان ازجمله زبان و بیانشان را تعیین میکند. مضاف بر این، فضای کلی فیلم، یعنی فضای پیگیری و درگیری جاسوسانه، عبارات و اصطلاحات مخصوص خود را بر زبان فیلم بار میکند؛ عبارات ویژهای همچون «سفیدشدن»، «ت.م» و تقابل دوگانۀ «اطلاع/ تحلیل».
اگرچه ما از واقعیات زبان نیروهای اطلاعات و بهویژه اطلاعات سپاه، آگاهی دقیقی نداریم، اما با رویداشت به خصوصیات یادشدۀ هرکدام و نیز با توجه به آنچه از این فضا منطقاً تصور میکنیم، زبان این فیلم در موقعیتهای متفاوت و در شخصیتهای گوناگون مناسب و متناسب بود. نمودی از این تناسب را میتوان در لحظات اوج خشم شخصیتها دید؛ مثلاً آنجا که حسام با وجود اینکه فردی دیندار است و بهسبب تحصیلات حوزویاش پیشنماز جمع است، در تنگناها و فشارهای روانی، خواهناخواه به دشنام هم متوسل میشود.
از نظر تعامل عناصر زبان با عناصر سینمایی، صحنههای فیلم و سرعت حرکت و تغییر زاویه با زبان و بیان و این دو با موقعیتهای خاص همساز بود. دو نمونه از این همسازی در دوصحنه بیشتر هویداست: یکی هنگام دعواهای یاسر با حنیف و جواد و حسام، و دیگری در گفتوگوی بازجویانۀ یاسر و حنیف با پزشک جبهه جنگ. در این موقعیات، همهچیز سریع و صریح است تا التهاب و جدیت موقعیت را نمایان گرداند.
دستِکم دو نقش در این فیلم با گویشهای غیرمعیار حرف میزدند: رضا با گویش فارسی یزدی و زن تودهای نقابدار با گویش فارسی اهوازی. بهنظر میرسد گویش هر دو خوب پرداخته شده بود. همچنین با اینکه فیلم با آن موضوع حساس و خاصش بسیار جدی تصور میشود، گاهگاه تکههای نسبتاً طنزآمیز هم درش گنجانده شده است. مکالمههای یاسر با آقای توفیقی، تحلیلگر ساواک، و همچنین جروبحثهای یاسر با همکارانش بهویژه رضا، موقعیتهای نسبتاً طنزی رقم میزد.
اما از نظر درستی و یکدستی تیتراژهای آغاز و پایان فیلم، رسمالخط اشکال داشت و چندین جا به چندین صورت تایپ شده بود. درست است که تیتراژها در بستر محیطهای گرافیکی نوشته میشود و مفاهیم فاصله و نیمفاصله چندان در آن محیطها معنادار نیست، اما چشم مخاطب و بهخصوص چشم مخاطب حساس، فوراً این بینظمی را تشخیص میدهد. ضمن اینکه تمام مشکلات ممکن ناشی از رعایتنکردن رسمالخط صحیح، در اینجا هم به همان میزان محتمل است.
فیلم نکتۀ دیگری هم داشت که ظاهراً به زبان فیلم مربوط نیست؛ ولی از آنجا که همۀ این اصول در زمین منطق روییده و پرورده است، اگر روایت فیلم منطق نداشته باشد، لاجرم کلیت فیلم سست میشود. روایت فیلم در چندین مورد از مدار منطق خارج شد و به ورطۀ اتفاقات ناموجه افتاد. این در حالی است که ماهیت معماگونه و جاسوسانۀ فیلم انسجام منطقی روایت فیلم را صدچندان میکند.