گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، شاید کمتر کسی بداند که او کار خود را در حوزه نگارش با خبرنگاری و روزنامهنگاری آغاز کرد و در روزنامه اطلاعات تا سالیان سال قلم زد. او تنها شخصی بود که از مجموعه پیش از انقلاب این روزنامه، پس از انقلاب اسلامی نیز با آن همکاری کرد.
به بهانه آغاز سال نو و پشت سر گذاشتن سالی مملوء از اتفاقات مختلف با ر. اعتمادی گفتوگویی داشتیم که در بخش اول این گفتوگو به فعالیتهای پیش از انقلاب اعتمادی در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری پرداختیم و در ادامه این نویسنده پیشکسوت درباره دلیل جدایی او از حرفه خبرنگاری و روزنامهنگاری پرداختیم و مخاطبشناسی در ادبیات و روزنامهنگاری را از منظر این نویسنده مورد بررسی قرار دادیم.
چرا با این استعداد و علاقهای که به حوزه روزنامهنگاری و خبرنگاری داشتید، ترجیح دادید در ادامه بیشتر در حوزه ادبیات داستانی فعالیت کنید؟
من بسیار خوش شانس بودم که خیلی زود وارد حوزهای شدم که مربوط به ذوقم میشد و به آن علاقه داشتم. پس از خدمت نظام وظیفه در روزنامه اطلاعات دقیقاً در حوزهای که به آن علاقه داشتم و استعداد درونیام به آن مربوط بود کار کردم. آن زمان روزنامه اطلاعات یک کلاس آموزشی خبرنگاری گذاشته و از بین 8000 متقاضی برای حضور در کلاسها 15 نفر انتخاب شدند که من یکی از آن 15 نفر بودم.
من در کنار روزنامهنویسی به کار داستاننویسیام نیز ادامه دادم. هر روز تا بعد از ظهر کار میکردم و بعد به سراغ داستاننویسی میرفتم و داستان مینوشتم. در دورهای که سردبیر مجله جوانان بودم داستانهایم چاپ میشدند و پیش از انقلاب حدود 20 کتاب از من چاپ شد. یک سال و نیم پس از انقلاب نیز در مطبوعات مشغول به کار بودم اما پس از اینکه از این کار خداحافظی کردم به خانه آمدم و رماننویسی را ادامه دادم.
چرا از این کار خداحافظی کردید؟
من آرزو داشتم به فعالیتم در حوزه روزنامهنگاری و خبرنگاری ادامه دهم و همین کار را کردم تا زمانی که یک مدیر جدید به روزنامه اطلاعات آمد و سبک کار من را نپذیرفت و من به اجبار خانهنشین شدم و مشکلات بسیاری برای من به وجود آمد.
من 13 سال ممنوعالقلم بودم و کتابهای من به هیچ وجه اجازه چاپ نمیگرفتند، اما چون کارم روزنامهنگاری بود، همه روزنامههای کشور را دنبال میکردم و روزنامههای مطرح همه کشورها را نیز مورد مطالعه قرار میدادم. پس از گذشت این زمان برخی رمانهای من اجازه چاپ گرفتند. در این مدت که من خانهنشین بودم حتی یک دانشکده به سراغ من نیامد که بگوید شما چطور رکورددار جذب مخاطب هستید و هیچکس به اینکه من میتوانم تجربیاتم را در اختیارشان قرار دهم اهمیتی ندادند.
من تنها سردبیر در بین سردبیران بودم که یک سال و سه ماه پس از انقلاب سردبیر باقی ماندم، من قادر بودم با شرایط روز همراهی کنم اما به عنوان یک روزنامهنگار. من این نکته را به مدیری که به روزنامه اطلاعات آمد، گفتم و البته آنها هم به من احترام گذاشتند اما ما نتوانستیم به همکاری با هم به دلایل متعدد ادامه دهیم.
با توجه به اینکه شما دورههای مختلف روزنامهنگاری و خبرنگاری را در مطبوعات ایران دیدهاید، چه دورانی را به معنای واقعی «بهار مطبوعات» میدانید؟
در جریان انقلاب به دلیل اینکه یک اتفاق عظیم رخ داده بود تیراژها به سرعت به شکل عجیبی بالا رفت، روزنامه اطلاعات و کیهان به 800 هزار تیراژ رسیدند و از طرفی روزنامهنویسی هم بیشتر جنبه انقلابی داشت. یکی از شعارهای انقلاب آزادی بود و چون این جو همچنان قوی و غالب بود همه چیز در این فضا به شکل آزادی چاپ میشد و این روند 8 ماه ادامه داشت اما پس از این 8 ماه دوباره وضعیت به حالت دیگری در آمد. من این 8 ماه را به معنای واقعی بهار مطبوعات در ایران میدانم.
چرا این روند که شما آن دوران را «بهار مطبوعات» میدانید، ادامه پیدا نکرد؟
پس از این دوران نگاههایی حاکم شد و حکومت سیاستهایی در پیش گرفت که با توجه به نگاه دینی غالب قواعدی به وجود آمد و کار روزنامهنگاری به دلیل تعابیر مختلف به نوعی پویایی خود را از دست داد و متوقف شد و آفت اصلی این بود که بسیاری از افراد سلیقههای شخصیشان را در کار اعمال کردند. اعمال سلیقههای شخصی باعث شد که مطبوعات به تدریج عقب بروند و در آن زمان اگر یک خبر انتقادی و منفی درباره وضعیت حاضر منتشر میشد حکومت تصور میکرد که این خبر ضربهای به او است و جلوی آن را میگرفت در حالی که واقعاً اینگونه نیست، در اروپا مردم از رسانههای منتقد استقبال میکنند و حکومتها به انتقادها اهمیت میدهند.
من اعتقاد دارم که اگر مطبوعات دستشان باز بود بسیاری از اتفاقات تلخی که امروز شاهدش هستیم را نمیدیدیم. به نظر من در همین مسأله شیوع ویروس کرونا اگر رسانهها دستشان باز بود و قدرت داشتند امروز شاهد چنین فاجعهای نبودیم.
اینکه شرایط ادامه همکاری با روزنامه «اطلاعات» فراهم نبود و احتمالاً امکان ادامه فعالیت روزنامهنگاری فراهم نبود تأثیری در نویسندگیتان و نگارش کتابهایتان نگذاشت؟
حدود 13 سال طول کشید تا اولین رمان پس از انقلاب من با عنوان «آبی عشق» چاپ شود. من این رمان را در 24 ساعت نوشتم و مدیر وقت وزارت ارشاد من را دعوت کرد، من کتاب را برای او بردم، او روز بعد با من تماس گرفت و گفت که دیشب وقتی شروع به خواندن کتاب کرده بود، جذابیت اثر باعث شده بود که تا پنج صبح به خواندنش ادامه داده و خواندن آن را همان شب به پایان برساند.
من در نوشتن داستانهای جدید تا آنجا که بشود سعی کردم به مسائلی بپردازم که امکان چاپ برای کتابهایم فراهم باشد. به هر حال هر نویسنده سبک خود را دارد و نمیشود این را از یک نویسنده خواست که چون حکومت عوض شده، او هم سبکش را تغییر دهد.
اکثر مخاطبان شما جوانان هستند، به نظر شما دلیل اینکه آثار شما بیشتر مورد توجه قشر جوان جامعه قرار میگیرد، چیست؟
اولین داستانی که از من به صورت مستقل چاپ شد بیش از هر چیز مورد استقبال جوانان قرار گرفت. آن زمان طبیعتاً روحیه و احساسهای جوانی در من پر رنگتر بود و از همان زمان من جوانها را به عنوان مخاطبان خود انتخاب کردم. اینکه یک نویسنده مخاطبان خود را انتخاب کند و آنها را بشناسد نکته بسیار مهمی است، قطعاً یکی از دلایل شکست مطبوعات ما امروز میتواند همین نکته باشد که نویسندهها و روزنامهنگارهای ما مخاطبان خود را مشخص نمیکنند. من همیشه هر کاری کردم، حتی وقتی گزارش مینوشتم مخاطبان خود را انتخاب کرده و آنها را مدام در نظر داشتم.
امروز در سن 80 سالگی هم اگر بخواهم رمانی بنویسم جوانان را در نظر میگیرم و قطعاً جوانان قشری هستند که بیشتر مایل به خواندن و تحقیق هستند. امروز با وجود اینکه جمعیت نسبت به گذشته چند برابر شده و تعداد افراد باسواد جامعه نیز بیشتر از گذشته است، تیراژ کتابهای ما بسیار پایین آمده و ما باید دلیل این اتفاق را پیدا کنیم.
تیراژ 300 یا 400 نسخه واقعاً فاجعه است و باید مشخص شود که چرا ارتباط نویسندگان ما با جامعه قطع شده، یکی از دلایلی که من به خارج از کشور نرفتم همین مسأله است، من با اینکه پس از انقلاب شرایط برایم سخت شده و امکان امکان خروج از کشور را داشتم در ایران ماندم تا ارتباطم را با مخاطبان از دست ندهم. نویسنده مثل یک درخت میماند که باید در جایی باشد که در آن ریشه دارد، وقتی نویسنده از خاک خود جدا شود نمیتواند مثل قبل باشد. ما نویسندگان بزرگ بسیاری داریم که پس از اینکه از ایران رفتند دیگر نتوانستند آثار درخشان قبلیشان را خلق کنند.
چطور میشود که یک نویسنده در سن 60 سالگی کتابی بنویسد که مخاطبانش جوانان باشند؟
همانطور که گفتم من ارتباطم را با جامعه قطع نکردم و البته ارتباطم با جوانان نیز ادامه داست. جوانان همیشه خصلتهایی بنیادی دارند که باید آنها را با مناسبات اجتماعی روز همیشه در نظر داشت. نوگرایی، تلاش برای پیشرفت، عشق به زندگی، عشق به جنس مخالف، علاقه به تشکیل خانواده، کنجکاوی، اهمیت دادن به یادگیری نشانههایی است که در همه جوانان دیده میشود و همه این نشانهها در زمانهای مختلف با کمتر تغییری در قشر جوان وجود دارند. اگر یک نویسنده با آگاهی به این مسائل آثارش را خلق کند قطعاً میتواند ارتباطش را با مخاطبانش ادامه دهد.