کرونا، آخرین حادثه تلخ و مرگبار سالی است که با سیل و ویرانی آغاز شد. در این فاصله صدها نفر به کام مرگ رفتند، هزاران نفر بیخانمان شدند، فقر و مسکنت، بیکاری و تورم، فاصله طبقات فقیر و متوسط را به طبقه مشترک تبدیل کرد. بیاعتمادی از درون و بیرون تشویق شد و سرانجام «نوروز» برای آمدن بهار، اینبار لبخند بر لب ندارد.
سال 98 در خاطر تاریخی ایرانیان تلخ خواهد ماند. سیر حوادث ناگوار یکی پس از دیگری مردم را آزرد تا آنجا که به طنز در پی هر حادثه، برای حادثه بعدی گمانه زنی میشد. تحمل و بردباری ایرانیان در سالی که گذشت، ارزش زبانزد شدن را میان مردم جهان دارد. اما ایرانیان تنها زخمخوردگان این سال نیستند. خاورمیانه هم روز خوش ندید. از اینسو تا آنسوی این منطقه ناآرام، هربار حادثهای توجهات جهانی را به خود جلب کرده است. شوربختانه دهههاست که تیتر نخست رسانههای جهان از خاورمیانه یا مربوط به جنگ است یا بلایای طبیعی و یا جنگ قدرت در کشورهایی که مردمشان بیش از هر کس و هر کجا به آرامش، ثبات و امید به زندگی محتاجند. از سواحل مدیترانه، شمال افریقا، غرب آسیا تا تنگه بسفر اخبار تلخ موج میزند. گویی خاورمیانه تا هنوز باید در آتش جنگ، اختلاف و عقب ماندن از توسعه بسوزد و بسازد. دولتها هنوز ضعیفند و فاصله میان دولت ـ ملت گریبانگیر غالب این کشورهاست.
رسانههای جهان اگرچه در آخرین روزهای سال 98 به اخبار و گزارشهای مربوط به کشتار کرونا مشغولند اما اگر حوادث پرشمار خاورمیانه نبود، بسا دچار کمبود سوژه برای جلب مخاطب میشدند. فارغ از بلایای طبیعی، آنچه خاورمیانه را در صدر اخبار نگه داشته است، بحران حاکمیتی در غالب کشورهای آن است. خاورمیانه بیثبات مانده چون هنوز در دوران سخت گذار دست و پا میزند. نظامهای سیاسی به جای هویتبخشی به خود و به رسمیت شناختن مطالبات نسل نو در روزگار نو، همچنان بر حفظ سیستم رانتی برای سرپا نگه داشتن خود اصرار دارند. اما نسل جوان چاره را در الگوهای تازه جستوجو میکند. این الگوها با آنچه تاکنون بوده فاصله بسیار دارد. کم شدن فاصلهها خاورمیانه را به آرامش نزدیک خواهد کرد؛ اگر نظامهای حاکم، اراده و ظرفیت قبول آنچه واقعی است را بپذیرند.
سالی که آخرین روزها و ساعتهایش را سپری میکنیم، با یک اتفاق ناگوار اما آموزنده همراه است. کرونا و گسترش دامنه آن تا چهار سوی دنیا، اینباور را عینیت بخشیده که چه بخواهیم و چه نخواهیم، جامعه بینالملل بههم چسبیده و از سرنوشت مشترک برخوردار است. کرونا همانگونه که در ووهان چین محبوس نماند و سرکوب نشد، بلکه دامن همه ملتها را گرفته است. کرونا کشور توسعه یافته، درحال توسعه و عقب مانده نمیشناسد. بلای طبیعی میتواند حتی متکبرترین دولت جهان در کاخسفید را نیز به زیر تیغ خود ببرد. کرونا آموخت، باید این تصور غلط را دور انداخت که با دیوار کشیدن به دور مرزها میتوان از تأثیرات دیگران مصون ماند. دنیای امروز با تکنولوژی پیشرفته بیش از هر زمان به هم مربوط است. همانگونه که نشد کرونا را در درون ووهان چین محبوس کرد، نمیتوان از دیگر تأثیرگذاریها در همه سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دور شد. آنچه اهمیت دارد، ابتکارهای بومی برای حفظ هویت ملی در چارچوب جهانی بودن است.
سال 98 با تلخی سیل آغاز شد، و با تلخی کرونا به استقبال بهار سال نو میرود. فصل شکفتن شکوفهها همیشه با امید به سال بهتر همراه است. امید که سالنو پایانی برای تلخی سال کهنه شود. امید، هنوز تسلای دل همه امیدواران است. عمو نوروز؛ پیام شادی و نشاط برایمان بیاور و لطفاً لبخند بزن.