شاکیان سارق را به پشت تراکتور بستند و شکنجه دادند!

|
۱۳۹۹/۰۲/۰۳
|
۰۹:۱۵:۴۱
| کد خبر: ۹۹۱۷۷۲
شاکیان سارق را به پشت تراکتور بستند و شکنجه دادند!
شامگاه سه‌شنبه ۵ فروردین‌ماه امسال زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد شوهرش به طور ناگهانی گم شده است.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم منصور راننده مینی‌بوس است. امروز صبح برای انتقال مسافر از تهران به شهرستان قم از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. او معمولاً همیشه شب به خانه می‌آمد و به همین دلیل وقتی دیر کرد نگرانش شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم که خاموش بود. احتمال می‌دهم برای شوهرم اتفاق بدی رخ داده است که درخواست کمک دارم.

با طرح شکایت پرونده به دستور قاضی واحدی، بازپرس شعبه‌یازدهم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره‌یازدهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت.

کشف خودروی مرد گمشده

مأموران پلیس در جریان تحقیقات خود موفق شدند خودروی مینی‌بوس را که نزدیکی پمپ بنزینی حوالی خیابان نامجو رها شده‌بود کشف کنند.

بررسی‌ها نشان داد دقایقی قبل مرد جوانی پیکر نیمه‌جان مردی حدوداً ۴۲‌ساله‌ای را به پمپ بنزین منتقل می‌کند و از کارکنان پمپ بنزین و رهگذران درخواست کمک می‌کند، اما قبل از رسیدن امدادگران اورژانس به طرف خودروی مینی‌بوس سفیدآبی که کمی آن طرف تر پارک شده‌بود، می‌رود و در آن را قفل کرده و فرار می‌کند. پس از آن بود که مأموران پلیس راهی بیمارستان شدند و دریافتند مرد زخمی همان راننده مینی‌بوس گمشده است.

در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، ساعت ۱۲‌ظهر روز شنبه نهم فروردین‌ماه کارکنان بیمارستان امام‌حسین (ع) به مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو اعلام کردند که منصور بر اثر شدت جراحاتی که ناشی از ضربه جسم سختی به سرش بوده به کام مرگ رفته است. بدین ترتیب با اعلام خبر قتل راننده مینی‌بوس پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی به دستور بازپرس جنایی وارد عمل شدند. کارآگاهان جنایی در نخستین گام از تحقیقات میدانی سراغ شاهدان عینی رفتند و از آن‌ها درباره حادثه تحقیق کردند.

شاهدان چه گفتند؟

یکی از کارگران پمپ بنزین گفت: روز حادثه درحال کار بودم که مردی به سراغم آمد و دوستش را که کنار خیابان دراز کشیده بود به من نشان داد.مرد جوان گفت حال دوستش بد است و درخواست کمک کرد که همراه تعدادی از کارکنان پمپ بنزین به نزدیک آن مرد رفتیم که متوجه شدیم او بیهوش شده و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم.درحالی که منتظر آمبولانس بودیم ناگهان مشاهده کردیم مردی که موضوع را به ما اطلاع داده بود به طرف مینی‌بوسی رفت و پس از آن که در مینی‌بوس را قفل کرد از محل گریخت.

شناسایی مظنون حادثه

کارآگاهان در گام بعدی دوربین‌های مداربسته محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند که مشخص شد همانطور که شاهد عینی اعلام کرده بودند، روز حادثه مرد جوان ناشناسی پیکر نیمه‌جان راننده مینی‌بوس را در نزدیکی پمپ‌بنزین رها و پس از درخواست کمک فرار می‌کند. پس از این مأموران پلیس تصویر مرد ناشناس را برای شناسایی به همسر مقتول نشان دادند که مشخص شد وی شاهرخ نام دارد و از دوستان صمیمی منصور است. بدین ترتیب بازپرس جنایی دستور بازداشت شاهرخ را به عنوان مظنون حادثه صادر کرد و مأموران پلیس هم خیلی زود وی را دستگیر کردند.

شکنجه‌های مرگبار

شاهرخ در بازجویی‌ها گفت: روز حادثه با خودروی منصور برای هواخوری به حوالی جاجرود رفتیم. در حال تفریح بودیم که از کنار باغ بزرگی عبور کردیم که با فنس‌های فلزی حصار شده بود. با دیدن فنس‌های فلزی تصمیم گرفتم مقداری از فنس‌ها را سرقت کنم و به خانه‌ام ببرم که از منصور خواستم برای بریدن فنس‌ها کمکم کند. دو نفری از مینی‌بوس پیاده شدیم و در حال بریدن فنس‌ها بودیم که چهار مرد جوان با چوب و چماق به سراغ ما آمدند. چهار مرد نگهبان ابتدا ما را به شدت کتک زدند و بعد پاهایمان را با زنجیر به عقب تراکتوری بستند و تراکتور را به راه انداختند و ما را روی زمین کشاندند. آن‌ها ما را به خاطر سرقت مقدار کمی فنس فلزی وحشیانه شکنجه دادند تا اینکه متوجه شدند حال ما بد شده و رهایمان کردند.

پس از این شکنجه دردناک حال منصور که مشخص بود سرش ضربه خورده بد شد، اما حال من کمی بهتر بود که پیکر نیمه جان منصور را سوار مینی‌بوسش کردم و به طرف تهران آوردم. قصد داشتم او را به بیمارستان ببرم، اما از ترس اینکه خودم گرفتار نشوم پیکر منصور را کنار پمپ بنزینی رها کردم و پس از درخواست کمک از کارکنان پمپ‌بنزین فرار کردم.

دستگیری ۴ شکنجه گر

پس از اظهارات شاهرخ، مأموران پلیس با مشخصاتی که شاهرخ داده‌بود باغ مورد نظر را شناسایی و چهار نگهبان باغ را هم بازداشت کردند.

صبح دیروز چهارمتهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل کردند و مورد بازجویی قرار گرفتند. یکی از متهمان گفت: روز حادثه متوجه شدیم که دو مرد در حال سرقت فنس‌های باغ هستند که آن‌ها را گرفتیم و به شدت کتک زدیم. ما قصد کشتن آن‌ها را نداشتیم، اما بعد از کتک‌کاری تصمیم گرفتیم برای ترساندن آن‌ها دست و پایشان را با زنجیر به تراکتور ببندیم و تنبیه‌شان کنیم که الان متوجه شدیم متأسفانه یکی از آن‌ها به خاطر تنبیه ما فوت کرده است. سه متهم دیگر هم حرف‌های همدستشان را تأیید کردند.

بدین ترتیب چهار متهم به دستور قاضی مصطفی واحدی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند و شاهرخ هم آزاد شد.

نظر شما