در مصاحبه شبکه تلویزیونی صحرا با سید حسین موسویان مطرح شد؛

فاکتورهای تعیین کننده مناسبات ایران و آمریکا در صورت شکست یا پیروزی ترامپ

|
۱۳۹۹/۰۲/۰۳
|
۱۵:۱۳:۲۷
| کد خبر: ۹۹۲۰۷۳
فاکتورهای تعیین کننده مناسبات ایران و آمریکا در صورت شکست یا پیروزی ترامپ
مذاکره‌کنندهٔ ارشد هسته‌ای سابق تاکید کرد: اگر ترامپ در دور دوم مجدد انتخاب شود، و باز هم همین تیم باشد، تحول مهمی نخواهیم داشت چون امثال پمپئو قبل از تصدی وزارت خارجه هم همین افکار منفی را درمورد ایران داشت.

به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، در مصاحبه شبکه تلویزیونی صحرا با سید حسین موسویان، مذاکره‌کنندهٔ ارشد هسته‌ای سابق، آمده است:

س: ویروس کرونا چه تبعاتی دراقتصاد آمریکا خواهد داشت؟

ج: تقریبا برای همه آمریکاییها روشن است که ترامپ ابتدا موضوع کرونا را دست کم گرفت، متکبرانه برخورد  کردو حتی به نحوی چین و ایران را هم مسخره کرد.اما بعد از مدت کوتاهی کرونا بطرز وحشتناکی دامن آمریکا راگرفت که آمار مبتلایان و فوتی ها هم فوق العاده بالاست. البته ما بعنوان مسلمان از این واقعه متاسف هستیم چون جان همه انسا نها برای ما ارزش دارد.

اما نگرانی بالاتر در آمریکا از مدیریت ترامپ است. بالاخره مدیریت بحران کرونا در آلمان با آمریکا خیلی متفاوت است. گزارش ها و پیش بینی های تخصصی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این است که اوضاع اقتصادی اروپا و چین و برخی دیگر از قطب های صنعتی تا سال 2021 به شرایط عادی باز میگردد. ولی آمریکا تا سال  2024 عادی نخواهد شد. بورس آمریکا سقوط وحشتناک و کم سابقه ای داشته است و بیکاری به سطح بی سابقه ای رسیده است بطوریکه در صدسال گذشته هم نظیر نداشته است.

درشرایط فعلی کرونا بزرگترین تهدید ترامپ برای پیروزی مجدد درانتخابات است. قبلا همه پیش بینی ها این بود که ترامپ دور دوم انتخابات را هم خواهد برد، چون اوضاع اقتصاد آمریکا خوب بود. الان به اقتصاد آمریکا ضربه سنگینی خورده و مدیریت ترامپ در این زمینه ضعیف است. البته همه کشورها خسارت های مشابه دیده اند، اما آمریکا که مدعی رهبری جهانی را دارد، در مدیریت کرونا ضعف های زیادی را بروز داد. برای مثال ضعف شدید در سیستم سلامت آمریکا آشکار شده است.

س: آینده مناسبات سیاسی ایران و آمریکا در صورت شکست یا پیروزی ترامپ چه خواهد بود؟

ج: متاسفانه سیاست خاورمیانه ای آمریکا درهمه دولتهای آمریکا بویژه از 1990 به بعد، شدیدا تحت تاثیر لابی صهیونیسم و اسرائیل بوده است. اما هیچ دولتی درگذشته،  به اندازه دولت ترامپ تحت تاثیر نتانیاهو و لابی صهیونیسم نبوده است. اسرائیل قبلا روی همه دولتهای آمریکا اعم از دمکرات یا جمهوری خواه تاثیر گذار بود. درعین حال در مواردی مثل برجام شاهد بودیم که نتانیاهو مخالف بود، ولی اوباما در مقابل او ایستاد. نتانیاهو حتی یک ساعت درکنگره آمریکا علیه اوباما و برجام صحبت کرد. اما اوباما زیر بار نرفت. سعودیها مخالف برجام بودند و اوباما درمقابلشان ایستاد.

اما ترامپ نه تنها تسلیم شد بلکه دردوران او، شاهد یک پدیده ای جدید هستیم که نتانیاهو رسما اعلام میکند که، "من به ترامپ گفتم از برجام خارج شو، من به ترامپ گفتم سیاست فشار حداکثری را اجراء کن و من به ترامپ گفتم سپاه پاسداران ایران را در لیست سازمانهای تروریستی بگذار."

این پدیده یک استثناء در تاریخ سیاست خارجی آمریکا ست که نخست وزیر اسرائیل رسما به دنیا اعلام میکند که رئیس جمهور آمریکا، دستورات من را اجرا میکند.

 این یک فاکتور بسیار تعیین کننده در کم و کیف روابط آمریکا و ایران طی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خواهد بود. اگر اقای ترامپ انتخاب بشود و همین روال را ادامه دهد و کاخ سفید در ید قدرت کامل اسرائیل باشد، تغییر و تحول مهمی وجود نخواهد داشت. نتانیاهو بلندی های جولان سوریه را بخشی از خاک اسرائیل، و بیت المقدس را پایتخت اسرائیل اعلام میکند.  آمریکا نیز بر خلاف تمام قطعنامه های سازمان ملل، از تصمیم اسرائیل حمایت خواهد کرد.

درعین حال یک احتمال دیگر هم وجود دارد و اینکه ترامپ در دور دوم، چون نیازی به انتخاب مجدد ندارد، وابستگی بی چون و چرا به لابی صهیونسیم نخواهد داشت. 

سه فاکتور تعیین کننده روابط ایران و آمریکا بعد از دور آتی انتخابات آمریکا وجو.د دارد.

فاکتور اول درصورت پیروزی مجدد ترامپ، میزان نفوذ اسرائیل در تصمیم گیری های کاخ سفید مانند دور اول است.

اگر ترامپ در دور دوم مجدد انتخاب شود، و باز هم همین تیم باشد، تحول مهمی نخواهیم داشت چون امثال پمپئو قبل از تصدی وزارت خارجه هم همین افکار منفی را درمورد ایران داشت.

فاکتور دوم تیم اصلی سیاست خارجی ترامپ در دور دوم خواهد بود.

اوباما در دور اول سیات های خصمانه آمریکا را ادامه داد چون در کاخ سفید، دنیس راس مسئول خاورمیانه بود که از طرفداران پر و پا قرص اسرائیل بود و در وزارت خارجه هم هیلاری کلینتون بود که با اسرائیل هماهنگ بود. اما دردور دوم شرایط تغییر کرد و تحولات مثبت و مهمی بوجود آمد. چون رابرت مالی درکاخ سفید و جان کری در وزارت خارجه مسئولیت داشتند که دیدگاه شان در مورد رابطه با ایران کاملا متفاوت بود.

فاکتور سوم شرایط سیاسی داخلی ایران است. دردوران آقای احمدی نژاد مذاکرات مستقیم با آمریکا شروع شد و توافق هم ممکن بود. اما شعارهای تند ایشان مثل نفی هولوکاست، شرایط بین المللی را به گونه ای تغییر داد که توافق با وی برای هر رئیس جمهوری در آمریکا امکان پذیر نبود. یادمان باشد نامه تاریخی اوباما به مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد ارسال شد و نه در دوران اقای روحانی. اگر در دوران اقای احمدی نژاد مقداری هماهنگی داخلی بهتر بود و شعارهای افراطی ایشان هم نبود، امکان داشت که همین توافق برجام با مقداری کم و زیاد بدست آید.

من برخلاف بعضی ها، درمورد آینده شرایط داخلی ایران بدبین نیستم. مدتهاست که اعتقاد دارم برای تحقق تصمیم گیریهای کلان در کشور، نظام حاکمیتی در ایران باید یکدست باشد. چون وقتی تصمیمی گرفته شود، همه قوای نظام با قدرت آنرا اجراء میکنند. منافع ملی ایران هم در این است که وقتی تصمیمات کلان گرفته میشود، ارکان مختلف نظام، آنرا با هماهنگی و همدلی ملی، اجراء کنند. حالا تصمیم هرچه باشد؛ توافق با آمریکا یا دعوای با آمریکا.

اکنون که اصولگرایان در انتخابات مجلس پیروز شدند، پیش بینی این است که درانتخابات ریاست جمهوری هم همین اتفاق بیافتد. دراینصورت اکثریت مجلس و دولت دست اصولگرایان خواهد بود و هماهنگی خوبی با تشکیلات رهبری و قوای امنیتی و نظامی وجود خواهد داشت. دراین صورت روند اتخاذ تصمیم گیری های کلان تسهیل خواهد شد و بعد هم اجرای تصمیم با هماهنگی و همدلی ملی، امکان پذیر خواهد شد.

اما اگر درانتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا اقای بایدن انتخاب شود، شرایط دشواری در پیش خواهد داشت. ترامپ آنقدر سطح تحریمها را بالا برده و دستورالعمل های عجیب علیه ایران صادر کرده که امکان ندارد رئیس جمهور بعدی بتواند یکشبه شرایط را تغییر دهد. تغییر تصمیمات ترامپ علیه ایران، برای هر رئیس جمهور بعدی هم به زمان زیادی نیاز دارد و هم برایش هزینه سنگین خواهد داشت. درصورت پیروزی بایدن، درصورتی که دموکراتها در انتخابات سنا و مجلس نمایندگان بتوانند اکثریت داشته باشند، این امکان وجود خواهد داشت که روند اصلاح تصمیمات تخریبی ترامپ، سریعترانجام شود. اما اگر جمهوری خواهان در یک یا در هر دو مجلس اکثریت داشته باشند، کار دشوار خواهد بود.

روی هم رفته اگر بایدن انتخاب شود، نه مشابه ترامپ، وابستگی محض به لابی صهیونیست خواهد داشت و نه اعتقادی به سیاست فشار حداکثری فعلی ترامپ. دراین صورت باتوجه به شرایط جدید سیاسی داخلی در ایران، امکان اینکه روند تقابل فعلی قابل مهار باشد، وجود خواهد داشت.

برای من محرز است که هیچ جناحی در ایران دنبال جنگ نیست. علیرغم تبلیغات غربی ها درمورد این که اصولگرایان دنبال جنگ با آمریکا هستند، من معتقدم نه مقام معظم رهبری و نه سپاه پاسداران و نه اصولگرایان هیچکدام دنبال جنگ با آمریکا نیستند. بحث درداخل کشور درمورد دو دیدگاه است ، هردو دیدگاه دلیل و استدلال دارند و هیچکدام از این دو دیدگاه هم دنبال جنگ نیست. لذا اگر بایدن انتخاب شود، شانس مهار بحران و کاهش سطح خصومت فعلی در روابط ایران و آمریکا، بیشتر خواهد بود. در عین حال اگر ترامپ هم انتخاب شود، احتمال دارد که از تصمیمات افراطی و عجیب و غریبی که در دور اول گرفت، نیز اجتناب کند.

س: پیش بینی شما چیست؟

ج: شرایط سیاسی داخلی ایران و آمریکا مشابه است و دوجناح بطور مشابه یکدیگر را به چالش می کشند. در هردو کشور وضعیت داخلی هم غیرقابل پیش بینی است. شما این را راجع به کشورهایی مثل آلمان و سوئیس نمیتوانید بگویید، چون بیشتر قابل پیش بینی هستند. باوجودی آن که وضع داخلی ایران و آمریکا غیرقابل پیش بینی است، اما همه اتفاق نظر دارند که اوضاع اقتصادی در زمان انتخابات، فاکتور تعیین کننده خواهد بود و درسیاست خارجی هم مسئله ایران، مهمترین موضوع خواهد بود.

من از ابتدای کار آقای ترامپ در مصاحبه و مقالات داخلی و خارجی نوشتم و گفتم که مثلث آمریکا- اسرائیل و عربستان تشکیل خواهد شد، هدف نهایی هم با اعمال حداکثر فشار، نه تنها تغییر رژیم بلکه تجزیه ایران از طریق شورش و بهم ریختگی و ناامنی داخلی خواهد بود.

مکرر گفتم که در این مثلث پول از عربستان، زور از آمریکا و طراحی از اسرائیل خواهد بود و نهایتا هم طرح ها و پروژهای این مثلث علیه ایران، شکست خواهد خورد. در مقالات و مصاحبه ها گفتم که ایران تسلیم نخواهد شد و سیاست "فشار حداکثری" شکست خواهد خورد. لذا پیش بینی من این است که در مورد ایران، دست ترامپ در ایام انتخابات خالی خواهد بود. با این وجود اگر اوضاع اقتصادی آمریکا در ایام انتخابات خوب باشد، بازهم ترامپ شانس پیروزی دارد چون برای مردم آمریکا، وضع اقتصادی، مهمترین فاکتور است. با این وجود شیوع و قرنطینه بیماری کرونا شرایطی را بوجود آورده که شانس اقتصاد خوب تا ماه نوامبر کاهش یافته. افکار سنجی ها نیز نشان میدهد که شانس بایدن بیشتر است.

س: با توجه به شرایط بد اقتصادی، آیا ممکن نیست که ترامپ درمورد ایران دست به یک ماجراجویی بزند؟

ج: حداقل من در یکسال گذشته مکرر نسبت به یک خطر هشدار داده ام. آن اینکه چون ترامپ، برای لابی صهیونیست و اعراب تکفیری، یک فرصت تاریخی است که تکرار نخواهد شد چون همه خواسته های کلیدی آنها را اجراء کرده است. چون اسرائیل و اعراب تکفیری دنبال تجریه ایران هستند، لذا این احتمال وجود دارد درصورتی که از طریق فشار حداکثری به خواست خود نرسند، در چند ماه قبل از انتخابات از طریق عمال شان در منطقه حادثه بیافرینند. مثلا 50 تا 100 آمریکایی کشته شود و ایران را متهم کنند و ترامپ را در موقعیتی قرار دهند که اقدام نظامی علیه ایران انجام دهد.

مردم ایران باهوش هستند. ضمن اینکه از وضع کشورگلایه مند و دلخور هستند، اما درموضوعات منافع و حاکمیت ملی متحد می شوند. به همین خاطر میبینید که در مراسم 22 بهمن و تشییع سردار سلیمانی، میلیونی شرکت می کنند و جهان را شگفت زده کردند. القاعده و داعش ساخته و پرداخته عربستان سعودی، اسرائیل و آمریکایی ها است. با پول و اسلحه آنها اداره میشود. این مطلبی است که آمریکایی های زیادی در مورد آن نوشته وگفته اند. بنابر این ممکن است از طریق این گروهها با کشتن تعداد زیادی آمریکایی، بخواهند ترامپ را مجبور به اقدام نظامی کنند.

این را هم بگویم که ترامپ شخصا جنگ با ایران نمی خواهد و حتی اگر بداند که انتخابات را می بازد، باز هم شخص خود او جنگ با ایران را نمی خواهد. چون میداند عواقب آن سنگین است و برای همیشه ننگی بر پیشانی او خواهد بود. دو جنگ آمریکا علیه عراق و افغانستان شکست خورده و باعث ننگ بانیان آن شد. لذا ترامپ نمی خواهد نامش اینگونه در تاریخ ثبت شود.

درعین حال فردی است غیر قابل پیش بینی و درعمل هم تاکنون تسلیم برنامه های نتانیاهو شده است. لذا هم مسئولین آمریکا و هم مسئولین ایران باید مراقب این توطئه باشند.

س: آیا کرونا مرزبندی های گذشته را تمام کرده و همدلی بین المللی بوجود خواهد آورد؟

ج: ممکن است کرونا موجب همگرایی و ممکن است موجب واگرایی بین المللی شود. روند فعلی، روند تضعیف همگرایی بین المللی و تقویت ملی گرایی است.

دربین قدرتهای جهانی، تقریبا فقط چین بعنوان یک قدرتی ظاهر شده که به همه کمک می کند و با کمک به 130 کشور، همدلی بین المللی نشان داده است.

اما این پدیده در آمریکا نیست چون دیدید که آمریکا ، بودجه سازمان بهداشت جهانی را قطع کرد. در اروپا هم نیست چون اروپاییها یکدست و هماهنگ و همدل عمل نکردند. نهایتا ما بعنوان مسلمان معتقدیم که "ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب المبین". هیچ اتفاقی نیست که بدون حکمت الهی صورت گیرد.

نظر شما