به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ اواخر سال گذشته زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از ورود سارقان نقاب دار به آرایشگاهش و سرقت اموالش خبر داد و گفت: در آرایشگاه مشغول کار بودیم که ناگهان دو مرد که کلاه به سر داشتند و به صورت هایشان ماسک زده بودند وارد سالن زیبایی شدند و با تهدید چاقو پولهای صندوق و طلاهای مشتریان را گرفتند وقتی یکی از مشتریهایم مقاومت کرد با چاقو به او ضربهای زدند.
راز سرقتهای شبانه
با شکایت زن جوان تحقیقات کارآگاهان برای دستگیری دو مرد نقابدار آغاز شد اما در ادامه کارآگاهان با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند.
از آنجایی که متهمان سرقتها را در شب انجام میدادند، بازبینی دوربینهای مداربسته به آنها کمک نکرد. چرا که تصویر متهمان و شماره پلاک خودروی آنها قابل رؤیت و پیگیری نبود.
تا اینکه در تحقیقات پلیسی ردپای یک زن در سرقتها بهدست آمد و مشخص شد قبل از همه سرقتها، یک زن بهعنوان مشتری وارد آرایشگاه شده و بدون آنکه کاری انجام دهد، آرایشگاه را ترک کرده است.
آخرین سرقت
بررسیها به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت ادامه داشت تا اینکه یک هفته قبل سرقتی دیگر با همان شیوه از سوی مردان نقابدار انجام شد.
مأموران بلافاصله به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. اینبار اما از آنجایی که سارقان در روز سرقتشان را مرتکب شده بودند مأموران موفق شدند شماره پلاک خودروی آنها را که یک پراید بود و تصاویر متهمان بهدست آورند. شماره پلاک خودروی پراید استعلام و مشخص شد که خودرو مدتی قبل به سرقت رفته است. طبق اطلاعات موجود در پرونده متهمان بهعنوان مسافر سوار خودروی پراید شده و با تهدید راننده با چاقو خودرو را به سرقت بردهاند.
تصویر زن ناشناسی که دوربینهای مداربسته به پلیس داد راز این باند را فاش کرد. کارآگاهان در تحقیقات محلی موفق شدند هویت زن جوان را شناسایی و او را بازداشت کنند. متهم در تحقیقات منکر سرقتها شد، اما مدارک پلیسی باعث شد که زن جوان راز سرقتهای سریالی از آرایشگاههای پایتخت را برملا و سه همدست خود را معرفی کند.
با اعتراف زن جوان، سردسته این باند که صاحب باشگاه بیلیارد بود و دو همدستش بازداشت شده و به جرم خود اعتراف کردند. بهدستور بازپرس ایرد موسی، متهمان در اختیار اداره آگاهی قرار گرفته و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
گفتوگو با صاحب باشگاه بیلیارد
چرا وارد سرقت شدی؟
در میان افرادی که به باشگاه من میآمدند با بهروز و پژمان بیشتر دوست شدم، آنها از مشکلاتشان گفتند و اینکه وضع مالی خوبی ندارند. البته با توجه به وضعیت کرونا کار و کاسبی من هم کساد شده بود و به سختی میتوانستم هزینههایم را پرداخت کنم. یک شب که در باشگاه نشسته بودیم به جای بیلیارد سفرههای دلمان را برای هم باز کردیم. نمیدانم کدام یکی از ما پیشنهاد سرقت را داد، اما بقیه هم استقبال کردند.
و با چهارمین عضو باند چطور آشنا شدید؟
مهوش از بستگان یکی از همدستانم بود. او از همسرش جدا شده بود و وضع مالی خوبی نداشت. زندگی با دو بچه کوچک نیاز به پول داشت و مهوش برای بهدست آوردن این پول با ما همدست شد.
نقشهتان چه بود؟
مهوش بهعنوان مشتری به آرایشگاهها میرفت و وضعیت محل را بررسی میکرد. اگر اوضاع خوب بود یکی از ما سه نفر بهعنوان راننده داخل ماشین مینشست و دو نفر دیگر با کلاه و ماسک وارد آرایشگاه میشدیم. با تهدید چاقو طلاها و پولهای خانم آرایشگر و مشتریهایش را سرقت میکردیم. اگر مقاومت میکردند هم مجبور میشدیم دست به چاقو شویم.
فکر میکردید دستگیر شوید؟
نه چون ما فکر همه جا را کرده بودیم.
با اموال سرقتی چه میکردید؟
پولها را تقسیم میکردیم و طلاها را هم به یک مالخر میدادیم.
چند سرقت انجام دادهاید؟
به غیر از تهران، در شهرهای اطراف هم سرقت میکردیم فکر کنم حدود 10 مورد بود.