گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، بسیاری از رمانهای او، از قبیل «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار»، «بیست سال بعد» و «ویکنت دوبراژلون» رمانهایی دنباله دار و سریالی هستند. او علاوه بر رماننویسی، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و خبرنگار پرتوانی بود.
کتاب «لاله سیاه» یکی از مشهورترین آثار الکساندر دوما است که در آن بیشتر به فرهنگ و تاریخ هلند پرداخته و از زندگی واقعی "جان" و "کورنلیوس دوویت" که هر دو به اعدام محکوم شدند، الهام گرفته است.
داستان «لاله سیاه» (The Black Tulip) در سال ۱۶۷۲ با مجازات یک حقوق بگیر هلندی اعظم توسط یک اوباش هموطن خود آغاز میشود؛ که توسط بسیاری به عنوان یکی از دردناکترین وقایع تاریخ هلند بهشمار میرود. این رخداد به گونهای دراماتیک و با آب و تاب بسیار توسط الکساندر دوما (Alexandre Dumas) شرح داده شده است.
خط اصلی داستان در طول هجده ماه اتفاق میافتد. در همین حین شهرداری هارلم برای کسی که بتواند یک لالهٔ سیاه رشد دهد جایزهای ۱۰۰٬۰۰۰ گیلدری تعیین کرده است. رقابت بین بهترین باغبانهای کشور برای بدست آوردن جایزه و شهرت و افتخار به اوج خود رسیده. تنها قدیمیترین شهروندان که نزدیک به سی سال قبل ساکن این شهر بودهاند لالهای سیاه را به یاد دارند و خود آن شهروندان نیز خود را وارد جریان مسابقه میکنند. ناگهان یک جوان بورژوازی زمانی که تقریباً موفق شده بود به زندان میافتد. او در آنجا دختر یک نگهبان زندان را ملاقات میکند، دختری بسیار زیبا. کسی که مایه تسلی و یاریرسان او خواهد شد و در نهایت نیز به منجی او بدل خواهد گشت.
در بخشی از کتاب «لاله سیاه» میخوانیم:
«کرنلیوس در همانجا که رزا او را به حال خود رها کرده بود مانده و بیهوده میکوشید که قدرت حمل بار مضاعف خوشبختی خویش را پیدا کند. نیم ساعت گذشت. اندک اندک اشعه آبی رنگ و خنک بامدادی از میان میلههای پنجره به سلول کرنلیوس میتابید که ناگهان صدای پایی که از پلهها بالا میآمد و صدای فریادی که به او نزدیک میشد کرنلیوس را مرتعش ساخت.
تقریباً در همین لحظه، چهره رنگ پریده و از حالت طبیعی خارج شده رزا را در برابر خود دید. رنگ کرنلیوس هم به نوبه خود از وحشت پرید و قدمی به سوی عقب برداشت.
رزا درحالی که نفس نفس میزد گفت:
ـ کرنلیوس.. کرنلیوس...
زندانی پرسید:
ـ چه شده؟... خدایا!
ـ کرنلیوس! لاله...
ـ خُب.
ـ چطور بگویم...
ـ بگویید. بگویید رزا.
ـ لاله را از ما دزدیدهاند. از ما دزدیدند؟»