اخیرا خبری مبنی بر اینکه رضا عطاران قرار است برای شبکه نمایش خانگی سریال بسازد به گوش رسید که بی تردید اتفاق مبارکی در حوزه سریال سازی محسوب میشود، چراکه بسیاری از کارگردانانی که رفتند و آمدند جای خالیشان پر شد، اما جای خالی رضا عطاران نه تنها پر نشد که بسیاری از افرادی که تصمیم داشتند از روی فرمول به ظاهر ساده این کارگردان و بازیگر طناز تقلب کنند هم نتوانستند اتفاقی مبارک را رقم بزنند.
سریال "بزنگاه" آخرین ساخته ی عطاران با حواشی بسیاری همراه شد و بهانهای شد تا او به سینما برود و در پرده نقرهای به یک ستاره تبدیل شود و این غصه را بر جان خانواده تلویزیون بیندازد که چرا فرزند رسانه ملی را رنجیده خاطر کرده تا او عطای سریالسازی در تلویزیون را به لقای آن ببخشد و نماند، اما حالا او تصمیم دارد، روی صندلی کارگردانی یک سریال نه برای تلویزیون که برای شبکه نمایش خانگی بنشیند.
اگرچه مهران مدیری با سبک و سیاق خودش، مجید صالحی با شیوهای شبیه عطاران و... به شبکه نمایش خانگی آمدند و تجاربی داشتند و رفتند، اما بیشتر تمرکز تولیدکنندگان در شبکه نمایش خانگی در این سالها معطوف به داستانهایی از جنس دیگر بوده و کمتر شاهد این بودهایم که کارگردانان و سازندگان به سمت کمدی و طنازی صرف بروند و در این شرایط وقتی قرار نباشد مثلثهای عاشقانه یا روایتهای دراماتیک بن مایه اصلی تولیدات باشد طبیعتا جای کمدی مدل عطاران در این مدیوم ویژه خالی است.
شاید در نظر اول ساخت و ساختار آثاری چون "خانه به دوش"، "متهم گریخت" و حتی "ترش و شیرین" و "بزنگاه" و ... ساده باشد، اما جاری کردن زندگی جلوی دوربین به دور از هرگونه نمایش و هر گونه ادا و اطوار نمایشی قطعا سخت خواهد بود.
اینکه رضا عطاران کار تمام بازیگرانش را با فیلتری مشخص به زندگی شبیه میسازد و مخاطب بدون فاصله و بدون مقاومت موقعیت آثارش را باور میکند و با تک تک شخصیت ها حتی حین یک رفتار فانتزی خارج از عرف ارتباط برقرار میکند و همراه میشود نشان از این دارد که هدایت بازیگران رضا عطاران ماجرایی دارد که فقط خودش از پس آن برمیآید.
جای رضا عطاران در دنیای سریالسازی خالی است چرا که مخاطب خسته، مغموم و آزرده خاطر بیش از آن که نیازمند به فکر کردن باشد به دنبال فرار کردن از اتفاقات تلخ روزگارش پای سریال مینشیند و بدیهی است برای خندیدن و خنداندن باید او را در مقام اول با خود همراه سازیم و به جای درشتگوییها و اعتراضهای مرسوم برخی کمدینها هرگونه تلخی و نقد و اعتراض را که از خواص کمدی محسوب میشود با رنگ و لعابی فکورانه بر دل اثر جاری سازیم.
در بسیاری از موارد شاهد این بودهایم که سریالسازان به جای پیش بردن داستان، ایجاد جذابیتهای همیشگی یک اثر و... به دنبال خودنماییهای مرسوم در طنازیبوده اند و این عملا با روح مخاطب محوری به خصوص در کار طنز و کمدی که ارتباط دوسویه مخاطب و سازنده لازم است در منافات است.
از آنجا که عطاران برای سریالسازی در شبکه نمایش خانگی با چارچوب و ممیزیهای کمرنگتری مواجه است باید گفت میتواند حال و احوال جدیدی را به مخاطبش در تولید یک طنزماندگار ارائه دهد.