به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ بیبیسی فارسی، هفته گذشته برنامه مستندی از تاریخ جنگ پخش کرد که واکنشهای زیادی به همراه داشت. مبنای این مستند، نوار جنجالی جلسهای از فرماندهان سپاه در سال 1363 بود که فرمانده کل سپاه را هدف انتقاد قرار داده بودند و مطالبی میگفتند که تاکنون در سطح رسانه، چنین ادعاهایی پخش نشده بود. با اینکه حرفهای مختلفی درباره این مستند زده شد؛ اما کسی اصالت و درستی محتوای نوار را زیر سؤال نبرد. حال سؤال این است که با گذشت 40 سال از آغاز جنگ و به تاریخ پیوستن آن، چرا چنین اسنادی را مؤسسات صالح در داخل منتشر نمیکنند و اجازه میدهند دیگران با جهتگیری خاص از آن بهره ببرند و بدنه اجتماعی، بهویژه نوباوگان و جوانان را مسئلهدار کنند؟ در دنیا رسم است که اسناد محرمانه تاریخی، بعد از گذشت مدت مشخصی، برای اطلاع عموم انتشار مییابد و مورخان و پژوهشگران تاریخ، میتوانند از آن اسناد بهره ببرند. تاریخ برای عبرتگرفتن است و با پردهبرداری از وقایع مختلف تاریخی، میتوان به درستی و نادرستی سیاستها و مواضع سیاستمداران پی برد و در آینده از آن استفاده کرد. چند سال پیش، وزارت امور خارجه آمریکا، مجموعه اسنادی را منتشر کرد. این اسناد، سیاست آمریکا در قبال ایران در زمان کودتای 28 مرداد را پوشش میداد. انتشار این اسناد، جزئیات بیشتری را مشخص کرد که چه کسانی در آمریکا و ایران به دنبال تغییر رژیم بودند، از چه میهراسیدند و تا چه حد بیپروا بودند.
بعد از انقلاب، در ایران مراکز متعددی برای تدوین تاریخ معاصر تأسیس شدند که به جای تدوین تاریخ، تاکنون غالبا متون پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی، تهیه و منتشر کردهاند. این مراکز تاریخی، به جای پژوهشگران آکادمیک تاریخ، اغلب توسط سیاستپیشگان اداره میشوند و رسالت مشخصی درباره تولید کتب تاریخی منطبق با خواست حاکمیت، برای خود تعریف کردهاند. بههمینخاطر، مرجعیت تاریخ انقلاب اسلامی را به خارج از کشور انتقال دادهاند. اکنون در کتابهای تاریخی معتبر، به جای ارجاع به این مراکز، پژوهشگران عمدتا غربی، محل رجوع هستند که تحقیقات تاریخی دارای اعتبار، تدوین و انتشار دادهاند که مثال مشخص آن، مارک گازیوروسکی، استاد آمریکایی دانشگاه لوئیزیاناست که مطالعاتش درباره دوره دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد، مرجعیت تاریخی یافته است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همه اسناد و مدارک تاریخی ساواک، به مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتقال یافت که مأخذ و منبع تدوین تاریخ معاصر شود؛ اما کتابهایی که تاکنون از این مرکز منتشر شده، تم تبلیغاتی داشته و عموما جهتگیری خطی و جناحی، بر متون تولیدی تحمیل شده است. نتیجه این کار، واقعا هدردادن امکانات عمومی و بیاعتمادکردن پژوهشگران به مراکز داخلی و بردن مرجعیت متون تاریخی به خارج بوده است. در این زمینه نیاز جدی وجود دارد که چنین مراکزی، اصلاح ساختاری شوند و راه و روش خود را درست کنند.
همچنین مراکز مطالعاتی در نهادهای نظامی وجود دارد که وظیفه تدوین تاریخ جنگ هشتساله عراق با ایران را عهدهدار هستند. در دوران جنگ، هر واحد نظامی سپاه، افرادی تحت عنوان «راوی»، وظیفه گردآوری رویدادهای آن واحد را برعهده داشتهاند و دفترچههایی را نوشته و نیز نوارهایی از جلسات مهم نظامی پُر کردهاند. کار این راویان، به لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند بوده و مرکز تحقیقات جنگ سپاه، این اسناد و دفترچهها را در اختیار داشته است. خوشبختانه این مرکز، کتابهای به نسبت خوبی تدوین و منتشر کرده که برخی منحصربهفرد هستند و در زمینه اطلاعات جنگ، مرجعیت خوبی ایجاد کرده است. ایراد کار در آن است که صرفا در چارچوب یک نهاد نظامی است و این امر گاه در جهتگیری و تحلیل اطلاعات اثر گذاشته و دیگر اینکه اسناد مهم و راهبردی را که دارای طبقهبندی بوده، تاکنون انتشار نداده است. ارتش هم چنین مرکز مطالعاتی دارد؛ اما حوزه عمل آن محدود بوده و تولیدات مهمی نداشته است. اگر این مراکز به شکل ملی تجمیع شوند و همافزایی کنند، شاید بتوانند کاری درخور در زمینه تاریخ جنگ به سامان برسانند.
البته گروههای دانشگاهی تاریخ نیز کمکاری کردهاند و به دلیل محدودیتها، تاکنون نتوانستهاند در زمینه تاریخ معاصر، کار بزرگ و ارزشمندی منتشر کنند. ممکن است دلیل این امر، فقر اسناد و ملاحظات سیاسی بوده باشد؛ اما این کمکاریها باعث شده کارهایی مثل همین مستند بیبیسی فارسی، مورد توجه واقع شود. البته در اینجا نقش رسانههای بزرگ و بهویژه رسانه ملی، اهمیت بسیار دارد که متأسفانه عموما به بیراهه رفتهاند.
سازمان صداوسیما که دارای بهترین آرشیوها از تاریخ معاصر است و امکان تولید برنامههای مستند تأثیرگذار را دارد، گرفتار دیدگاههای محفلی و جناحی شده و نتوانسته نظر بینندگان خود را در زمینههای مختلف تأمین کند. شبکه مستند تلویزیون، این اواخر تصاویری از جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی و نظایر آن، به شکل خام پخش کرد که بسیار جالب بود؛ اما برشهای خطی و جناحی در آنها هم مشهود بود. در تاریخ جنگ هم که هر سال، تاریخی دلخواسته تولید و پخش کرده که مثلا در آن اثری از فرمانده منصوب امام نیست. حذف هاشمی از تاریخ جنگ، تازه کار کوچک رسانه ملی است. در روایت تاریخ انقلاب، صداوسیما کاری کرده که جز تاراندن مخاطب به سمت مستندهای سوگیرانه برخی تلویزیونهای ماهوارهای، نتیجهای نداشته است.
لازم است تصمیمگیران، وضعیت نابسامان فعلی در زمینه تاریخ معاصر را مورد توجه قرار دهند و با مشخصکردن زمان انتشار اسناد محرمانه و اصلاح اشکالات مراکز موجود، کاری کنند که امکان عبرتگرفتن از تاریخ فراهم شود. اکنون به نظر میرسد وقت انتشار اسناد تاریخی جنگ هشتساله فرا رسیده است. ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن خواهد بود.
منبع:شرق