به گزارش برنا؛ همسر مرحوم ناصر حجازی در سالروز تولد این اسطوره استقلال خاطرات جالبی تعریف کرد.
بهناز شفیعی می گوید بعد از 9 سال از درگذشت ناصر حجازی هنوز هم دوستدارانش مثل روز اول به یاد او هستند و محبوبیت او در اذهان عمومی نه تنها کمتر شده بلکه بیشتر شده است.
در زیر صحبت های همسر بازیکن پیشین استقلال و تیم ملی با خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری برنا را می خوانید:
نبود ناصر خیلی برای ما سخت است
امروز تولد ناصر است و برای من، آتیلا و آتوسا خیلی سخت است. نمی خواهم بگویم در زمان خودش تولد آنچنانی می گرفتیم ولی به هر حال چند نفر از دوستانش می آمدند و دور هم جمع می شدیم و یک کیک کوچک و یک جشن کوچک می گرفتیم ولی الان متاسفانه کنار ما نیست و این خیلی برای ما سخت ولی چاره ای نیست. این هم تقدیر ما بود تا پارسال که هنوز ویروس کرونا نبود تمام هوادارانش و فامیل های خودم سر خاک جمع شدیم.
انگار که ناصر حجازی همین امروز فوت شده
تولد پارسال ناصر هم خیلی خوب بود و کیکی که عدد 70 بود توسط هوادارانش طراحی شده بود و بر سر مزارش آورده بودند و در این 9 سالی که ناصر نیست ما هر سال تولد گرفتیم. جا دارد از هوادارانش تشکر کنم که در این 9 سال من و خانواده ام را تنها نگذاشتند چه برای تولدش چه سالگردش. امسال به خاطر ویروس کرونا من در اینستاگرام خواهش کردم که کسی بر سر مزار نیاید چون الان موقعیت خیلی بدی است و من دوست ندارم به خاطر تولد جان کسی به خطر بیفتد و تقاضا می کنم کسی نیاید. با اینکه می دانم چقدر دوستش دارند و انگار که آقای حجازی همین امروز فوت شده آنقدر که من پیام دریافت کردم و در این دو سه روز اخیر آنقدر جواب تلفن خودش و خود را دادم که هواداران جویای مراسم بودند و از شهرستان ها مختلف تماس گرفتند که من گفتم در این وضعیت خطرناک است.
غم ناصر تازگی دارد
نبود ناصر برای من خیلی سخت است. به هرحال وقتی یک آدم 40 سال کنار کسی زندگی می کند و وقتی ناگهان می بینی آن طرف دیگر نیست خیلی آدم شوکه می شود. مدام به من می گفتند بگذار چهلم بگذر، سالگرد بگذرد، دو سال بگذرد بهتر می شود اما این طور نشد و بدتر هم شد. متاسفانه هیچ فرقی نکرده و درست انگار دیروز فوت شده و برای ما غمش تازگی دارد.
متاسفانه شاهد اختلافات استقلالیها در صفحات مجازی هستم
من همه بازی های استقلال را می بینم امیدوارم روز به روز بهتر شود و از این اوضاع بیرون بیاید. تیم های بزرگ در همه جا دنیا حاشیه دارند و اگر این حاشیه ها جمع شوند و تمرکز بچه ها روی تمرین و تیم باشد خیلی بهتر است. همیشه ناصر اعتقاد داشت دعواهای خانوادگی باید در داخل خانواده حل شود. مثلا زن و شوهری که با هم اختلاف دارند نباید بروند همه جا بگویند. متاسفانه وقتی من فضای مجازی را باز می کنم مدام اختلافات را می بینم اگر هر اختلافی در باشگاه حل شود و به بیرون درز پیدا نکند بهترین حالت در یک تیم است. متاسفانه در استقلال اینگونه است که هرکسی از دیگری شکایت می کند و یا با دیگری اختلاف دارد. این باعث می شود روند پیشرفت یک تیم عقب بیفتد. امیدوارم روزی برسد اختلافات درون باشگاه حل شود و 8 هفته طول می کشد استقلال جا بیفتد زیرا این تیم در کادر فنی و بازیکنان دچار تغییر و تحولات بوده است. به امید خدا روز به روز بهتر شود و ما شاهد پیروزی ها و قهرمانی های استقلال باشیم. در هر صورت من 45 سال است با استقلال هستم و با ناصر بودم و این تیم را خانوادگی دوست داریم و آرزوی سربلندی اش را داریم.
چه اشکالی دارد پرسپولیس قهرمان آسیا شود؟
در خصوص حضور پرسپولیس در فینال آسیا باید بگویم که ما باید به دید ملی به این بازی نگاه کنیم و در اینگونه بازی ها رنگ معنایی ندارد و بازیکنان پرچم مملکت ما را بالا می برند. شما اگر مملکتتان را دوست داشته باشی برایت فرق نمی کند چون مثل بازی تیم ملی است، وقتی ما در آسیا بدرخشیم و مطرح شویم آن موقع دیگر بحث رنگ ها کنار می رود. این موضوع آبروی مملکت ما است چه اشکالی دارد پرسپولیس قهرمان آسیا شود؟ اتفاقا خیلی هم خوب است.
خواهش کردم رضایتنامه بدهند تا ناصر به منچستر برود
من هنوز بعد از گذشت 40 سال یعنی از سال 59 حسرت نرفتن ناصر به منچستر را می خورم و حتی خواب آنجا را می بینم چون یک موقعیت استثنائی بود و من خودم باورم نمی شد. یک هواپیما از ایران به انگلیس می رفت و فقط 10 نفر ایرانی می توانستند حضور داشته باشند و نمی دانم بقیه چرا ریپورت شدند و وقتی ما نامه منچستر را روی کانتر فرودگاه گذاشتیم نمی دانید چه استقبالی شد آنجا به ناصر خیلی اهمیت می دانند، هر روز سر ساعت 9 راننده و ماشین دنبالش می آمد و یک نوبت هم برای تمرین عصر به دنبالش می آمدند. آنقدر آنجا مرتب بود که برای من عجیب و غریب بود. من به فدراسیون رفتم و پیگر رضایت نامه اش شدم منتهی فدراسیون بسته بود و وقتی فدراسیون باز شد متاسفانه رضایت نامه ندادند و منچستر هم از ما گله داشت که چرا بدون رضایت نامه رفتیم. من فکر نمی کردم رضایت نامه ندهند چون اصلا چیز بدی نبود چون ناصر داشت به بالاترین درجه می رسید. می دانید اگر آن اتفاق می افتاد چقدر زندگی ما عوض می شد. به هر جهت شاید قسمتش نبود اما فدراسیون برخلاف خواهش های من اصلا کمکی نکرد. ناصر یک ماه جلوتر از من و آتیلا رفت و من این یک ماه را تلاش کردم که بتوانم رضایت نامه بگیرم که متاسفانه به ما ندادند و ما به مشکل خوردیم.
گفتند حجازی را برای المپیک مسکو لازم داریم
با همه این ها و اینکه ناصر نتوانست درون دروازه بایستد در انگلیس به ناصر می گفتند اینجا بمان و ما می خواهیم که شما را به عنوان مریی در یک کالج بگذاریم تا زمانی که فدراسیون باز شود و ما بتوانیم رضایت نامه شما را بگیریم که رئیس آن وقت فدراسیون این اجازه را نداد چون گفتند ما حجازی را برای المپیک مسکو لازم داریم. ما آن زمان که وارد فرودگاه مهرآباد شدیم دیدیم که در تلویزیون دارند می گویند که ایران نمی تواند در المپیک مسکو شرکت کند. انگار یک آب سرد روی ما ریختند شما که می دانستید نمی توانید شرکت کنید حداقل می گذاشتید ما یکسال بمانیم و ناصر هم می توانست در آن کالج درس دهد و بعد کار بازی در منچستر درست می شد.
ناصر، امجدیه را بیشتر از منچستر دوست داشت
ناصر هر وقت از تمریناتش در تیم های انگلیسی و حضورش در مسابقات دوستانه بر می گشت می گفت هیچ جا برای من امجدیه نمی شود. در همان انگلیس هم که بودیم ایرانی ها مقیم آنجا می آمدند و تشویقش می کردند. بعد که بازی تمام می شد و بر می گشتیم منچستر می گفت درست است که دوست دارم در منچستر بازی کنم ولی هیچ جا برایم امجدیه نمی شود و صدای هواداران امجدیه خیلی برایم دلنشین است. او خیلی از بازگشتش به ایران خوشحال شد ولی بعدها که خیلی به ناصر ظلم شد گفت که کاش بر نمی گشتیم ولی در همان زمان می گفت امجدیه را بیشتر از منچستر دوست دارم.
به خاطر بیرانوند خوشحالم
من به خاطر عملکرد بیرانوند مقابل تاتنهام خیلی خوشحال شدم. آن هایی که به اروپا می روند سوای رنگ ها انشالله موفق باشند. آقای بیرانوند از ایران رفت و پرچم و اسم ایران را بالا برد و ما نباید بگوییم او پرسپولیسی است زیرا رنگ ها مطرح نیست، برایش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
به ناصر حجازی حسودیام میشود
از هواداران ناصر مجدد تشکر می کنم. مرتب تلفن ناصر زنگ می خورد و پیامک می آید از همه جای ایران نه فقط تهران. از آن ها ممنونم که یک لحظه ناصر را یادشان نرفته. شاید خیلی ها سعی کردند ناصر فراموش شود اما هرچه می گذرد مردم بیشتر قدرش را می دانند و هرچه می گذرد مردم بیشتر می فهمند که اگر او بود فوتبال چنین وضعی نداشت. گاهی اوقات وقتی تلفن ناصر زنگ می خورد کلی به او حسادت می کنم که با وجود اینکه 9 سال است رفته تلفنش بیشتر از من که زنده هستم زنگ می خورد. در هر جهت امیدوارم روحش شاد باشد. ناصر می داند که تولدش است چون چند شب پیش به خواب آتوسا آمده بود و دخترم خواب دیده بود که تولد ناصر است و کلی هوادار جمع شده بود و ناصر داشت کیک را فوت می کرد، این نشان می دهد قشنگ متوجه همه چیز است. ناصر همیشه همراه من و بعد از خدا نگهدار من است و من همیشه با او درد دل می کنم. امیدوارم روحش در آن دنیا شاد باشد و آرامشی که این جا نداشت را بتواند در آن دنیا داشته باشد. 7