نظرات جالب ابوریحان بیرونی درباره دی ماه

|
۱۴۰۱/۱۰/۰۱
|
۱۰:۲۰:۵۰
| کد خبر: ۱۱۰۸۴۲۲
نظرات جالب ابوریحان بیرونی درباره دی ماه
دی (در فارسی افغانستان: جدی) دهمین ماه سال خورشیدی است و همواره ۳۰ روز دارد و از روز ۲۷۷م سال آغاز شده و در روز ۳۰۶م سال پایان می‌یابد. دی نخستین ماه فصل زمستان است. با برنا همراه باشید تا در این باره بیشتر و بهتر بدانید.

به گزارش برنا؛ برج فلکی دی‌ماه برج جدی (بزغاله) است که دهمین برج فلکی از دایرةالبروج است. نماد برج دی، بزغاله (در انگلیسی Capricorn ) نامیده می‌شود. عنصر این برج خاک است.

در گاه‌شماری رسمی ایران نام این ماه از نام ماه دهم گاه‌شماری اوستایی نو برگرفته شده‌است. در گاه‌شماری زرتشتی روز هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر برج نیز دی نام دارد.

ابوریحان بیرونی می‌گوید دی ماه را خُورماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خره‌روز یا خوره‌روز نامند.

در آیین زرتشتی در هرکدام از دی‌روزها از دی‌ماه، جشنی برگزار می‌شود که کوشیار گیلانی در زیج جامع این روزها را دی جشن می‌نامد. نخستین جشن که در روز نخست دی‌ماه (اورمزد یا هرمزد) یعنی نخستین روز پس از جشن یلدا برگزار می‌شود، دی دادار جشن یا «جشن خرم روز» یا خور روز (روز خورشید)، یا نود روز (۹۰ روز تا نوروز) نام دارد.

روز هشتم از دی ماه یا روز «دی به آذر»، اولین جشن دیگان برگزار می‌شود که ابوریحان بیرونی در کتاب قانون مسعودی از این جشن با عنوان «عید دی الاول» نام برده‌است و کوشیار از آن با نام «دی جشن» نام برده‌است. روز پانزدهم از دی ماه یا روز «دی به مهر» جشن دیگان دوم (/دیبگان/بتیکان) برگزار می‌شود.

در روز بیست و سوم از دی‌ماه یا روز «دی به دین»، سومین جشن دیگان برگزار می‌شود. در بندهشن گل‌های بادرنگ و کاردک و شنبلید به ترتیب ویژه روزهای «دی به آذر» و «دی به مهر» و «دی به دین» معرفی شده‌اند.

ابوریحان بیرونی دربارهٔ دی‌ماه می‌نویسد: دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می‌شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می‌آمد و جامه‌ای سفید می‌پوشید و در بیابان بر فرش‌های سپید می‌نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می‌راند و هر کس که می‌خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می‌رفت و با او به گفتگو می‌پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می‌نشست و در یک سفره با آن‌ها خوراک می‌خورد و می‌گفت: من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می‌شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه

انتهای پیام

نظر شما