معرفی کتاب؛

«هزار درنا» اثری از اولین نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل

|
۱۴۰۰/۰۱/۰۲
|
۰۱:۵۸:۰۰
| کد خبر: ۱۱۵۴۰۷۵
«هزار درنا» اثری از اولین نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل
یاسوناری کاواباتا در سال 1899 به دنیا آمد و چهار سال پیش از مرگش و در 69 سالگی توانست نخستین نویسنده ژاپنی شود که موفق به دریافت نوبل ادبیات شده است. نثر شعرگونه و روان این نویسنده یکی از مهم‌ترین دلایل شهرت آثاری از اوست که تاکنون به زبان‌ها بسیاری ترجمه شده است.

به گزارش برنا، از این نویسنده ژاپنی تاکنون آثاری چون «رقصنده‌ ایزو»، «خانه‌ زی‍باروی‍ان‌ خف‍ته‌»، «هزار درنا» و «خریدن یک رودخانه ماهی برای پدربزرگ» به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است.

رمان «هزار درنا»، داستانی است درباره ی آرزو و افسوس و در آن، حسی از نوستالژی به چشم می خورد که اتصال دهنده دنیای زندگان با مردگان است. کیکوجی، پس از مرگ والدینش، در یک مراسم سنتی چای ژاپنی با خانم اوتا، معشوقه ی سابق پدرش مواجه می شود. کیکوجی ابتدا از بی نزاکتی و رفتار نه چندان دوستانه خانم اوتا احساس انزجار می کند، اما خیلی طول نمی کشد که این حس انزجار تبدیل به علاقه ی شدیدی می شود-علاقه ای با عواقب غیرقابل انتظار و تراژیک، و نه فقط برای دو شخصیت عاشق. دختر خانم اوتا نیز تحت تأثیر این رابطه قرار گرفته و احساس تعلق خاطر کیکوجی به او، روز به روز بیشتر می شود. مرگ، حسادت و علاقه در مراسم چای گرد هم می آیند و کوچک ترین حرکات سر و بدن شخصیت ها در این مراسم، معانی عمیقی را دربردارد.

شخصیت های مرد آثار کاواباتا، زمان خود را با زنانی که اندکی از زیبایی شان را از دست داده اند، تلف نمی کنند. او نسلی از مردان را نشان می دهد که زنان را پس از سپری شدن دوران جوانی شان، مانند کالاهایی بی ارزش به دور انداخته و با جایگزینی جوان تر، تعویض می کنند. درنهایت، این رمان به قدرت مردان بر زنان به عنوان موضوع اصلی خود نمی پردازد، بلکه اثری است آکنده از انزوا و سردرگمی هنر و ادبیات در ایجاد دنیایی بهتر و آرمانی تر.

رمان «هزار درنا» نوشته «یاسوناری کاواباتا» نخستین نویسنده ژاپنی برگزیده نوبل ادبیات با ترجمه رضا دادویی از سوی نشر سبزان منتشر می‌شود.

بخش‌هایی از کتاب:

بدت نیاید، سعی کن دیگر زهر، بیش از آنی که هست، پخش نشود... دردسر این جاست که تو داری زهر را در خودت نگه می داری. خودت را جمع و جور کن. بریزش بیرون.


آخرین اشعه ی آفتاب در حال غروب روی سنگ های باغ زیر اتاق پذیرایی می تابید. درها باز بودند، و دختر نزدیک ایوان نشسته بود. گویی روشنی وجود او گوشه های تاریک اتاق بزرگ را نورانی کرده بود. در شاه نشین زنبق های ژاپنی گذاشته بودند. روی شال کمر دختر هم نقش زنبق های سیبریایی بود.

منظورتان این است که مادرم با مردنش کار اشتباهی مرتکب شد؟ راستش، من هم تلخی کارش رو حس کردم. به نظر من آدم نمی تواند با کشتن خودش کارهای اشتباه و نادرستی را که در زندگی اش مرتکب شده، جبران و رفع و رجوع کند. این طور مردن فقط سوء تفاهم ها را بیش تر می کند. هیچ کس نمی تواند همچین آدمی را ببخشد.

نظر شما