به گزارش برنا؛ من چى میتونم بگم وقتى همه اونچه رو که باید بگم فقط به خودت میشه گفت؟
چهارده ساله که گلایه من از تو همونه که بود...چرا انقدر سر خودى آزاده؟ چرا با آدمها صلاح مشورت نمیکنى؟ چرا وقتى مشورت میکنى و بهت میگن یه کاریو نکن بازم کار خودتو انجام میدى...حتى تو مردن هم سر خود و بى فکر؟
گندم چى...؟سجاد چى...؟ آذین...مامانت...بابات...و مگه نمیخواستى خانواده ات بزرگتر بشه...
آزاده...تلویزیون ارزش اینهمه افسردگیو نداشت...بهت گفته بودم...گفته بودم همشون پشتتو خالى میکنن...گوش نکردى...هزار بار بهت گفتم بذار هر کى میخواد هر چى بگه، بگه جواب.نده...خودتو گوشه رینگ ننداز...گوش نکردى...کتاب درخت انجیر معابدو که نوروز ٨٩ بهم عیدى دادى همیشه نگهش میدارم یادگارى...شاید سالهاى بعد یادم بره که نوروز بود که رفتى...من هنوز ازت گلایه دارم آزاده...دیدار به آسمونا...
سجاد عزیز...گندم ...آخ گندم...تسلیت