قرن بیستم و یکم آغازی طوفانی داشت. از حمله تروریستی به برجهای تجارت جهانی و یورش انتقام جویانه آمریکا به افغانستان و عراق و کشتار و آوارگی میلیونها انسان بیگناه گرفته تا جنگهای خانمان سوز در سوریه و یمن، تداوم اشغالگری وقیحانه در سرزمینهای اشغالی و فشار حداکثری بر ملت مظلوم ایران همه در یک قاب و در یک تعبیر میگنجند: افراط گرایی بنیادگرایانه و به اینها اضافه کنیم افزایش شکاف فقیر و غنی در سراسر جهان، تشدید تغییرات آب و هوایی و بیخانمانی و مهاجرت اجباری.
گزاف نیست اگر قرن جدید را از همان ابتدای خود عصر افراط گرایی خشونتزا بنامیم اما در دل این افراط گریها و خشونت ورزیها، همواره صداهای روشنفکری و آزادی خواهانه نیز در سطح جهان به اشکال مختلفی جریان یافته است.
در این جهان وانفسا، ایرانی که برای زیستی مستقل، انقلابی بزرگ را پشت سر گذاشته بود وضعیتی ویژه پیدا کرد. به هم زدن نظم ظالمانه و دمیدن روح تغییرخواهی در میان ۳ نسل فراتر از مرزهای منطقهای، ایران را در کانون هدف افراط گرایی صهیونیستی و داعشیسم قرار داد.
در این سالها ملت ایران برای مقابله با این افراطی گری، نه راهی تفریطی بلکه راهی اعتدالی متکی بر مردم و مبتنی بر روشنگری در پیش گرفتند زیرا مرگ افراطی گری صهیونیستی و داعشیسم در جهان، هم با مقابله بی امان با تروریسم و هم با گسترش روح آزادی و دموکراسی و دخالت دادن ملتها در این راه امکان پذیر است. اتفاقا از این منظر برخلاف برخی تحلیل های غلط، مشی مشارکتی و دموکراسی خواهانه متکی بر آرا و همنوایی عمومی، مهمترین شیوه مبارزه محسوب می شود.
از همین روست که در این سالها دیدیم چگونه افراطیهای چندملیتی با محوریت رژیم صهیونیستی تجاوزگر، دست در دست هم کمر به نابودی توافقی میان ایران و قدرتهای جهانی بستند که هدفی جز ترویج صلح در خارج و رونق رفاه و آسایش برای مردم ما نداشت. این در حقیقت نوعی مقابله با یک نظریه و دیدگاه بود.
همانها هستند که با ناامیدی از به ثمر نشستن توطئه انزوای اعتدالگرایی ناشی از روح انقلاب اسلامی در ایران و در حالیکه به بحرانهای جعلی برای بقای خود نیازمندند، تصمیم به جنایت خونین دیگری در غزه گرفتهاند تا هویت بحران زی خود را نجات دهند.
این روزها مساله فلسطین بار دیگر در عرصه جهانی محل گفتوگو یافته و به نوعی انزجار تعمیم یافته و عمومی علیه رژیم ویرانگر صهیونیستی تبدیل شده است.
اتفاقا به طور عجیبی نسلهای دهه جدید در بسیاری از کشورهای جهان بخصوص در اروپا، دفاع از مردم آواره فلسطین و تنفر از ظلم صهیونیستی را به نمایش گذاشتند. گویی در جهان آشوب زده سیاسی و درگیری با پاندمی کرونا و حتی در میان نسلهای قرن بیست و یکم که نه دولتها و نه رسانههای عظیم آنها علیه صهیونیستها تلاشی نمیکنند، روح آزادگی و دفاع از مردم فلسطین دیده می شود.
موازنهٔ قوا آن چنان که رهبری معظم انقلاب اسلامی در پیام ماندگار روز قدس فرمودند، به سود مردم مظلوم فلسطین و موضوع قدس شریف به عنوان اولویت نخست امت مسلمان به پیش میرود.
متاسفانه در این میان و درست در روزهایی که مولفههای امت مسلمان معطوف به مساله فلسطین شده بود، از سوی کانون دیگر افراطی در منطقه خنجر خشونت کور از پشت وارد آمد و پیکر امت را مجروح کرد.
تروریستها در کابل یک بار دیگر و این بار نیز دردناک مثل همیشه، کودکان و دانش آموزان و جگر پارههای ما را به هنگام بازگشت از مدرسه در خون خود غلتان کردند و ملتهای مسلمان را به سوگ نشاندند. آن پیکرهای پاره پاره، دانش آموزان و آن دفترها و کتابهای آغشته به خون بیگناهان، نشان از دشمنی داعش و داعشیان با دانش دارد. در ادامه این آتش افروزی و این جان ستانیها فاجعهای دیگر توسط صهیونیستها قلب بیت المقدس را به درد آورد.
امروز بهترین راه برای مسدود کردن راه خشونت و ترور چه در شمایل صهیونیستی و چه در تصویر داعشی آن، تقویت همکاریهای منطقهای با کشورهای مسئولیت پذیر با هدف بازگرداندن صلح و آرامش پایدار به ملتهای همسایه و مأیوس کردن تروریستها از دستیابی به اهدافشان و خشکاندن ریشههای افراطی گری از افغانستان تا یمن و فلسطین است.
این ترورها و خشونت ورزیها آن هم در چنین روزهای مبارکی، نه تنها ما را ناامید نمیکند بلکه بر همت ما در شتاب دادن به روندهای صلح آمیز، پایان دادن به اختلافات و تعمیق گفتگو با همسایگان و مقابله بیامان با تفرقه افکنی و ظلم صهیونیستی و خشونت و ترور داعشیها میافزاید.
به نظر می رسد راه اصلی مقابله با ظلم صهیونیستی و تنها نگذاشتن فلسطین، گسترش صلح و گفتوگو در میان کشورهای منطقه است.
هرچه از ایران هراسی کاذب بکاهیم صهیونیستها گامی به عقب خواهند رفت. در کنار صلح و امنیت منطقه، مقابله با تجاوز به حریم کشورهای اسلامی نیز زاده خواهد شد. بدون تردید صلح و امنیت منطقهای صهیونیستها را در توجیه اقدامات خود ناکام خواهد گذاشت.