این روزها آرام آرام به سر فصلی تازه از بهار مردمسالاری دینی نزدیک و سپهر سیاسی و اجتماعی کشور آماده و مهیای تغییر و دگرگونی می شود.
این بار البته به دلایل متعدد که از حوصله این مقال خارج است و بر همگان پوشیده نیست، این حرکت آرام و تدریجی، سرعتی بس آرام و کند تر به خود گرفته و آنگونه که بایسته و شایسته چنین بزنگاه خطیر و مهم و تاثیرگذاری است، شاهد تحرکات ملموس و زیر پوستی در شریان و مویرگ های لایه های مختلف و متکثر اجتماعی برای خلق مشارکتی حماسه گونه نیستیم.
البته که تجربیات ادوار مختلف حاکی از آن است که جامعه ایرانی، پتانسیل و ظرفیت تکانه های ناگهانی و غیر قابل پیش بینی را دارد و از آنجا که دغدغه و مسئله چند ماه اخیر اغلب کنشگران و فعالان عرصه مجازی دوگانه «مشارکت-عدم مشارکت» بوده، نه انفعال و رکود و بی توجهی، از طرف دیگر طی چند دهه اخیر سطح آگاهی و بلوغ سیاسی آحاد مردم نیز بسط و توسعه ملموسی یافته، نگارنده بسی امیدوار به تغییر شرایط آن هم به شکلی ملموس و محسوس تا موسم روز سرنوشت است.
البته که در این میان چه بپسندیم و چه نپسندیدم، غالب توجهات معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است اما از یاد نبریم که همزمان با این انتخابات، ششمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز در سراسر کشور برگزار و بواسطه دامنه منتخبان، شاید گستره بیشتری از جمعیت کشور را نیز ترغیب به نقش آفرینی در عرصه رقابت و مشارکت انتخاباتی کند.
پارلمان های شهری شاید به واسطه جایگاه در ساخت قدرت سیاسی، نهادی نه در رفعت قوه مقننه و مجریه است اما اهمیت آن بواسطه مشارکت جویی عام تر بازیگران و نیز ارتباط آن با لایه های ریز و درشت زیست اجتماعی و کنش و واکنش شهروندی کم هم نیست.
بخصوص در شهری چون تهران با جمعیتی نزدیک به 15 میلیون نفر به عنوان ابر شهری که مدیریت شهری آن با 60 هزار نفر پرسنل و بودجه سالانه 48 هزار میلیارد تومانی (بودجه مصوب سال 1400) اداره و در نقطه کانونی تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و البته اقتصادی پایتخت ایران قرار دارد.
این انباشت جمعیتی، سرمایه های بالقوه و بالفعل اقتصادی، تجمیع رویدادهای فرهنگی در نقطه کانونی توجهات اجتماعی، هم البته مزیت های و البته تهدیدی برای شهر و شهروندان تهرانی است.
جذابیت فاکتورهای گفته شده از یک سو موجب مهاجرت بی ضابطه و در پیامد آن رواج و رسوخ ناهنجاری های اجتماعی در زیر پوست شهر شده و از طرف دیگر با تجاوز به حریم عمومی در قالب شهر فروشی سرمایه های مادی و البته معنوی شهر را به تاراج برد.
یکبار و در سال 1396 مردم مسیر متفاوتی را خواستار و به ضرس قاطع با مشارکتی خیر کننده بر آن مهر تایید زدند اما به دلیل القائات و تخریب های رسانه ای مغرضان، ضعف و عدم صراحت برخی از منتخبان، فقدان قاطعیت لازم در پیشبرد برنامه های اعلامی، جلوه های ویژه و مطابق با تغییرات به عمل آمده و نگرش های مردم محورانه و شهروند مدارانه در دوره مدیریت جدید شهری دیده نشد.
البته که فرصت طلبان از همان آغازین گام به کمین نشسته و طی 4 سال با بمباران خبری و رسانه ای قصد القای یاس و نا امیدی به آن توده عظیم مردمی و سرمایه اجتماعی پای کار آمده اصلاح طلبان در انتخابات 96 را داشتند و البته که برخی بی عملی های بلا موضوع و کاستی ها و ضعف مدیریتی، موید القای چنین وضعیتی برای افکار عمومی شد.
حالا اما با نزدیکی به انتخابات، شهروندان پایتخت می بایست کمی هوشیارانه تر و دقیق تر بدور از احساسات به صحت سنجی عملکردهای دوره جدید مدیریت شهری پرداخته، کارنامه دوره قبلی را با این دوره سنجیده و نگذارند قطار تازه به ریل آمده از مسیر خارج شود البته که این به معنای چشم فرو بستن بر ضعف های فعلی و تلاش برای اصلاح روندها با گزینش چهره های تازه با برنامه های عمل گرایانه و رویکردهای مردم محورانه نیست که به قول اسحاق جهانگیری اگر غفلت کنیم در تاریکی عدم هوشیاری و بی عملی و انفعال، مافیا شهروندان شهر را خواهد زد!