فرید مصطفوی فیلمنامهنویس سینما در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: اقتباس در سینما به شکلهای مختلفی صورت میگیرد که در یک تعریف کلی میتوان این اشکال را به این صورت تقسیمبندی کرد که اقتباس برخی مواقع از یک اثر ادبی یا نمایشنامه در جهت نگارش یک فیلمنامه سینمایی صورت میگیرد که در واقع خلق یک اثر از مدیومی متفاوت به مدیومی دیگر است و برخی مواقع اقتباس از یک فیلم صورت میگیرد که این مورد هم در سینمای امروز دنیا بسیار مرسوم است و نمونههای بسیاری از آن را در سینمای آمریکا و اروپا میتوانیم ببینیم.
مصطفوی خاطرنشان کرد: اقتباس ادبی را گاهی مواقع در سینمای پیش از انقلاب شاهد بودیم و از قصههای قدیمی ما مثل قصههای شاهنامه، لیلی و مجنون و... که سابقه تاریخی داشتند و تماشاچی این قصهها را دوست داشت چند اثر سینمایی ساخته شد اما آنچه که به ادبیات معاصر مربوط میشود و بحث حفظ حقوق نویسنده در آن مطرح است را در سینمای کشورمان کمتر شاهد هستیم.
او افزود: طی همان سالهای پیش از انقلاب فیلمسازانی چون داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی به واسطه ارتباط و رفاقتی که با برخی نویسندهها داشتند، توانستند چند فیلم اقتباسی مثل فیلمهای «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»، «خاک»، «سفر سنگ» و... بسازند که این فیلمها در واقع حاصل ارتباط فیلمسازان با روشنفکران زمانه خود بودند اما وجه صنعتی اقتباس در سینمای ما هیچگاه اتفاق نیفتاد و به نظر میرسد که قرار نیست در سینمای ایران چنین چیزی شاهد باشیم.
این نویسنده در ادامه اظهاراتش خاطرنشان کرد: در وجه اقتصادی اقتباس میتوان بهترین نمونه را سینمای هالیوود دانست. وقتی رمانی در آمریکا با فروش بسیار خوبی روبرو میشود یا حتی یک نمایشنامه در برادوی با استقبال همراه است کمپانیها بلافاصله حق تألیف را خریداری میکنند تا اثری سینمایی با اقتباس از این اثر ادبی یا نمایشی تولید کنند. این رویه یک نظام صنعتی به وجود آورده که برای رونق گرفتن بحث اقتباس در سینمای ما هم به آن نیاز داریم اما با بضاعت اقتصادی که سینمای ما دارد و بعضاً شاید ارقام بالایی که برای حق تألیف مشخص میشود این امکان تا حد زیادی در کشور ما ناممکن است.
نویسنده فیلم سینمایی «زیر پوست شهر» افزود: در سینمای ما دغدغه فروش و خطرات ممکن برای عدم فروش فیلم باعث میشود هیچ تهیهکنندهای این اطمینان را نداشته باشد که ریسک کند و حق تألیف یک رمان یا نمایشنامه را خریداری کند. از طرفی باید این نکته را نیز مدنظر داشته باشیم که در رمان دست نویسندهها برای پرداختن به مسائل مختلف بازتر است و سینما در کشور ما فضای بسیار بستهتری دارد. وقتی قرار است از یک اثر ادبی اقتباسی سینمایی صورت گیرد برای سینماگر این خطر وجود دارد که اثرش با ممیزی یا حتی عدم صدور مجوز ساخت مواجه شود و این خطر هم یکی دیگر از عواملی است که تهیهکنندههای ما به سراغ خرید حق تألیف یک اثر ادبی و به طور کل اقتباس نمیروند.
مصطفوی خاطرنشان کرد: طی سالهای اخیر اخبار متعددی درباره تلاش برای اقتباس از چند اثر ادبی به گوش رسیده که معمولاً هیچ یک از این تلاشها نتیجهبخش نبوده است. مثلاً بارها برای اقتباس از «بامداد خمار» دورخیز شده اما به نظر میرسد مبلغی که برای حق تألیف مشخص شده آنقدر بالا است که برای تولیدکنندهها صرفه اقتصادی ندارد.
او افزود: یک قول مشهوری مطرح است که کتابهای ادبی بزرگ یا آثار نوبل گرفته نمیتوانند آثار مناسبی برای اقتباس سینمایی باشند و معمولاً نتیجه رجوع به این آثار فیلمهای خوبی نمیشود. در مقابل میتوان سینمای هیچکاک را مثال زد که به سراغ نویسندههای متوسط میرفت و کتابهایی را پیدا میکرد که بنمایههای سینمایی داشتند و میبینیم که آثار هیچکاک به لحاظ کیفیت سینمایی آثاری درخشان هستند. ما در ادبیاتمان چنین رمانهایی داریم که میتوانستند در سینمای بدنه برای ساخت فیلمهایی مخاطبپسند جوابگو باشند اما تا امروز هیچگاه به سراغ این رمانها نرفتهایم.
مصطفوی درباره آثار ادبی مناسب ایرانی برای اقتباسهای سینمایی گفت: پیش از انقلاب آثار غلامحسین ساعدی را میتوان مناسبترین داستانها برای اقتباس سینمایی دانست که البته چند فیلم سینمایی درخشان نیز از نوشتههای او ساخته شد. به نظر من آثار اسماعیل فصیح و احمد محمود هم داستانها و رمانهای مناسبی برای اقتباسهای سینمایی هستند. رمان «سووشون» نیز چنین ویژگی دارد و بارها شنیدهایم که برای اقتباس از این اثر هم تلاش شده است اما همیشه همانطور که پیشتر گفتم الزامات سینما، محدودیتهای موجود در کشور ما و مسئله حق رایت موانعی بودهاند که جلوی این اتفاق را گرفتهاند.
این نویسنده در ادامه درباره تأثیر سینما بر ادبیات اظهار داشت: ادبیات در جهان از سینما تأثیر گرفته است و اگر نگاهی به آثار نویسندههای قرن نوزدهمی داشته باشیم متوجه میشویم که آنها نگاه سینمایی امروز نویسندگان را نداشتهاند و به تدریج با شکلگیری زبان سینمایی میتوان متوجه نگاه سینمایی به وجود آمده در ادبیات شد. این تأثیر در ادبیات ما هم وجود دارد و اگر بخواهیم مثال بزنیم میتوان رمان «همسایهها» نوشته احمد محمود را مثال زد که کاملاً پیروی از فرم مونتاژ موازی را در آن میتوان احساس کرد. در بسیاری از رمانهای امروزی میتوان مشخصههایی را پیدا کرد که تأثیری کلی از سینما گرفتهاند و این تأثیرپذیری مربوط به سینمای ایران نیست و به طور کل سینما آن را در ادبیات به وجود آورده است.
مصطفوی در پاسخ به این پرسش که بهترین دوره سینمای ایران در بحث اقتباس کدام دوره است، گفت: به گمان من همان دوره پیش از انقلاب که ارتباط خوبی بین روشنفکران، نویسندگان و فیلمسازان برقرار بود دورهای بود که به دلیل بده بستانهای بین این افراد آثار سینمایی بسیار خوبی ساخته شد. ارتباط محمود دولتآبادی با مسعود کیمیایی، غلامحسین ساعدی با داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی یا دوستی هوشنگ گلشیری با بهمن فرمانآرا نتیجهاش ساخته شدن فیلمهایی چون «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»، «شازده احتجاب» و... شد. در دورههای بعد مثل سالهای دهه 1360 و 1370 این ارتباط را کمتر دیدم که البته شاید فعالترین سینماگر ما در زمینه اقتباس آن زمان هم داریوش مهرجویی بود و البته استثناهایی مثل اقتباسهایی که کیومرث پوراحمد و دیگر سینماگران از آثار هوشنگ مرادی کرمانی هم وجود دارد. به نظر من اصرار به مولف بودن این تصور را به وجود آورده که اگر یک فیلمساز از اثر یک نویسنده استفاده کند یا از او کمک بگیرد برایش یک امتیاز منفی به حساب میآید و برخی مواقع هم بسیاری از فیلمسازان علاقهای به ساخت آثاری ندارند که از درون خودشان خلق نشده و این هم یکی از دلایلی است که در سینمای ما جریان اقتباس هیچگاه به شکلی جدی پدید نیامده است.