جبار آذین منتقد سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: مدتهای مدیدی است که جای سریالهای فاخر و درجه یک و استاندارد میان آثار تلویزیون خالی است و عمده تولیدات رسانه ملی در این زمینه است که معمولاً کیفیتشان پایینتر از سطح متوسط است و نهایتاً میتوان شاهد آثار متوسط بود.
آذین تصریح کرد: دلیل تولید این آثار ضعیف هم به مدیریت تلویزیون و عدم همکاری هنرمندان حرفهای مربوط میشود. به هر حال سریالهایی که پخش میشوند مخاطبانی دارند که این آثار را دنبال میکنند و تلویزیون به عنوان مهمترین رسانه کشور در هر صورت میتواند مخاطبان بسیاری داشته باشد.
او افزود: یکی از گونههای سینمایی که در رسانه ملی متأسفانه مغفول واقع شده ساخت تولیدات انقلابی است و ما در این زمینه فقیر هستیم و اگر هم اثری ساخته شده معمولاً شخصیتهای انقلابی در حاشیه داستان فیلم یا سریال بودهاند. در این روزها سریالی با عنوان «کلبهای در مه» ساخته شده است که روایتگر قصه یک خانواده است و در کنار آن رویدادهای انقلاب را هم شاهد هستیم. در نگاه اول این سریال ما را به یاد سریال خوب و ماندگار «پس از باران» میاندازد. اثری که در شکل کارگردانی، مضمون و پرداخت موضوعش به سریال «پس از باران» شباهتهایی دارد.
این منتقد خاطرنشان کرد: اگر چه سریال «کلبهای در مه» در پرداخت هنریاش اثری ضعیف نیست اما تا رسیدن به حد و اندازه یک سریال درجه یک فاصله زیادی دارد. توجه و در واقع توجه حاشیهای به مسائل انقلابی در این سریال سطح کیفی آن را بسیار کاهش داده است. در سریالهای ما که به موضوعات و قصههای انقلابی پرداخته میشود انقلاب معمولاً به بستری برای پرداخت قصههای عاطفی و خانوادگی تبدیل میشود در حالیکه اگر قرار است سریالی انقلابی ساخته شود لازم است فیلمساز به جنبههای مختلف انقلاب از مناظر سیاسی و عقیدتی و... بپردازد که در تلویزیون ما چنین آثاری بسیار اندک است.
او افزود: در هر صورت «کلبهای در مه» به لحاظ کارگردانی، بازی و شکل روایتی که دارد و قصهاش را در دوران پیش از انقلاب روایت میکند توانسته برای برخی مخاطبان جذاب باشد و فکر میکنم امتیاز اصلیاش به بازیهای خوب برخی بازیگران آن مثل سام قریبیان مربوط باشد و از طرفی حسن لفافیان که پیشتر تجربه سینمایی هم داشته توانسته با پرداختی مناسب کارگردانی قابل قبولی در ساخت این سریال داشته باشد اما قطعاً با تأمل بیشتر میشد که این سریال کیفیت بالاتری داشته باشد و اثر قویتری با پرداختن به موضوعات انقلابی باشد.
آذین در پایان تأکید کرد: یکی از نکاتی که از نظر من به عنوان یک نقطه ضعف در اینگونه آثار شاهد هستیم و به یک کلیشه هم تبدیل شده این است که در ساخت آثار انقلابی معمولاً تولیدکنندگان اثر یک ماجرای عاشقانه را روایت میکنند که هیچ ربطی به کلیت اثر ندارد و در کنار این قصه عاشقانه حوادت تاریخی انقلاب را هم دنبال میکنند. نمونه بارز اینگونه سریالها «کیمیا» است که توانست نظر مخاطبان بسیاری را نیز به خود جلب کند اما بهتر است ایدههای جدیدتری در اینگونه آثار شاهد باشیم تا آثار طراوت و تازگی بیشتری برای مخاطبان داشته باشند.