معرفی کتاب هفته؛

«روزی روزگاری فوتبال» کتابی درباره تأثیر این ورزش بر زندگی و اجتماع

|
۱۴۰۰/۰۶/۰۴
|
۰۵:۰۰:۰۰
| کد خبر: ۱۲۲۱۹۳۱
«روزی روزگاری فوتبال» کتابی درباره تأثیر این ورزش بر زندگی و اجتماع
"روزی روزگاری فوتبال" اثری است از "حمیدرضا صدر" که به "فوتبال و جامعه شناسی" می پردازد.

به گزارش برنا، این کتاب اثراتی را که این ورزش محبوب در سراسر جهان بر زندگی و اجتماع می گذارد، مورد بررسی قرار داده و اکثر نقاط شناخته شده ای را که در آن چشمی با اشتیاق به ضربه ی پایی دوخته شده که توپ را لمس می کند، زیر ذره بین خود برده است.

 از زمینهای خاکی تهران تا ترکیه. از ایتالیا و اسپانیا تا آلمان و انگلیس. از برزیل و آرژانتین تا ایالات متحده. مردم و فوتبال. تاریخ و فوتبال. سیاست و فوتبال. روزی روزگاری فوتبال سفری پر تب و تاب از دنیایی به دنیایی دیگر است. از فرهنگی به فرهنگ دیگر. بازگو کننده‌ی سایه روشن های ورزشی که مرزها را در نوردیده و قلب‌ها را با بهانه و بی‌بهانه فتح کرده. نمایشگر رویارویی شور مردم و قدرت طلبی سیاست پیشگان حول توپی گرد است و از حرکت باز نمی‌ایستد. قلم حمیدرضا صدر بازتابنده شیفتگی مهارناپذیر آدم‌هایی است که نمی‌تواننند دل‌هایشان را از فوتبال بکنند. توصیف‌کننده برق چشم‌های مشتاقی که نمی‌توانند مستطیل سبز را تماشا نکنند.

"حمیدرضا صدر" که خود از شیفتگان این ورزش دلچسب و خیره کننده و از منتقدین به نام در این عرصه بود، "روزی روزگاری فوتبال" را بر پایه ی تجربیاتی که از سال ها دنبال کردن حرفه ای این رشته به دست آورده، به انتشار رسانده است. وی حتی برای نگارش دقیق و تحلیلی این اثر، سه سال وقت گذاشت تا بتواند آنچه را که به فوتبال چنین جایگاهی در اجتماع می دهد، به خوبی توصیف کند. با دنبال کردن ردپای علاقه به فوتبال در فرهنگ ها و جغرافیاهای مختلف، از ایتالیا تا برزیل، از اسپانیا تا آرژانتین، از ترکیه تا آلمان و از تهران تا انگلیس، نویسنده زنجیره ی ناگسستنی مهر و علاقه ای که فوتبال میان ملت ها ایجاد کرده را بازتاب می دهد.

آری فوتبال همان بازی پرشور و هیجانی است که بسیاری را تا نیمه های شب یا سحر برای تماشای خود بیدار نگه می دارد، جوانان را به تکاپوی رقابت و تلاش می اندازد و هزاران نفر را برای نود دقیقه و حتی بیشتر، پای صفحه ی جادویی تلویزیون میخکوب می کند. فوتبال مدت هاست که از یک سرگرمی صرف به یک عنصر جامعه شناختی تبدیل شده و"حمیدرضا صدر" در "روزی روزگاری فوتبال"، این تعامل میان "فوتبال و جامعه شناسی" را به خوبی بررسی می کند.

بخش‌هایی از کتاب:

آنجا امجدیه بود. خانه ی تو و خانه ی خیلی های دیگر. خرامیده وسط شهر، محصور بین چهار خیابان، قلب تپنده ای در خیابان روزولت پیش از انقلاب و خیابان مفتح بعد از انقلاب. با سکوهای نزدیک به زمین که صدای ضربه زدن توپ را می شنیدی. صدای فریاد بازیکنان را، نق زدن مربی ها را، و سوت داورها را. خانه ی تو می توانست بین بیست وپنج تا سی هزار نفر را در خود جای دهد. خانه ی تو پنجشنبه جمعه های شلوغی داشت. خانه ی تو به رغم بضاعت کم (چند باری در بخش هایی روی سکوهای چوبی در ارتفاعی بالا می نشستی و از لای الوارهای چوبی زیر پایت را نگاه می کردی و سرت گیج می رفت) میهمان نواز بود و برای اهالی اش فاخر به نظر می رسید... پس زمینه ی ساختمان های مسکونی ضلع شمالی که گاه وبیگاه صاحب خانه ای؛ میهمانی در قاب پنجره می نشست یا روی بام می ایستاد و بازی را تماشا می کرد صمیمیتی بی حصر را القا می کرد و تو غبطه می خوردی چرا یکی از آن خانه ها به تو تعلق ندارد تا از آن بالا پایین نیایی. در امجدیه فارغ از طرف داری تیم های محبوبتان و هورا کشیدن برای بازیکنان موردعلاقه تان به یک خانواده تعلق داشتید. فوتبال با همه ی فراز و نشیب ها، و زیبایی ها و گاهی زشتی هایش دغدغه ی خانوادگی تان به شمار می رفت. اهالی امجدیه بافرهنگ جنگ و همین طور منطق جدل آشنا بودند، آن ها فرهنگ عذرخواهی کردن را هم می شناختند. وقتی طرفداران تاج، استقلال، همایون بهزادی را مورد عتاب قراردادند و طرف داران پرسپولیس علی جباری را، هفته ی بعد مراسم آشتی جویان برپا شد. فوتبال جاری در امجدیه با هر قصه ای به رمانتیسم تمایل می یافت... در امجدیه بود که بسیاری از بازیکنان و شخصیت های بزرگ فوتبال را دیدی. در امجدیه بود که استنلی متیوز، ستاره ی دهه ی 1950 انگلیس و مرد سال فوتبال اروپا را که برای بازی خداحافظی حسن حبیبی به میدان رفت دیدی. جف هرست و گوردون بنکس، هر دو رباینده ی جام جهانی ۱۹۶۶ را. اووه زیلر، کاپیتان تیم ملی آلمان در جام جهانی ۱۹۷۰ را با پیراهن هامبورگ. اوزه بیو، ستاره ی پرتغالی و قهرمان جام باشگاه های اروپا را با پیراهن بنفیکا. هلنیو هررا، مربی افسانه ای اینتر و فرانک اوفارل، مربی بدخلق منچستر یونایتد را دیدی...

از سال 1321 مقارن با اشغال ایران، برگزاری مسابقات فوتبال ترکیب جدی تری گرفت. تیم ایران با تیم ارتش انگلستان که از بازیکنان مثل منین، میگر و بیک استفاده کرد در امجدیه رو به رو شد. در این دیدار برای اولین بار به طور رسمی بلیت فروخته شده. فدراسیون فوتبال ایران سال 1325 به وجود آمد و نخستین رئیس آن دکتر محمدعلی رکنی بود که چهار سال در آن مسند باقی ماند. ایران در آن دوران در المپیک لندن 1948 شرکت کرد و نام ورزشکاران ایران برای نخستین بار وارد آرشیوهای رسمی جهانی شد. همان سالی که محمدجعفر سلماسی یگانه مدال را در رشته ی وزنه برداری، مدال برنز، برای ایران به ارمغان آورد. همان سالی که محمد نامجو در وزن پنجاه و شش وزنه برداری پنجم شد. همان سالی که امانوئل آغاسی، پدر آندره آغاسی، به عنوان مشتزن ملی پوش ایران در وزن پنجاه و چهار کیلوگرم، در مرحله ی اول برابر الولرو ویسنته دونش از اسپانیا شکست خورد و حذف شد. از دهه ی 1320 به بعد بود که برد و باخت های تیم ملی شمرده شدند. همه به پیروزی ها بالیدند و شکست ها را به رخ کشیدند. وقتی تیم ملی ایران در 1326 در امجدیه برابر ترکیه قرار گرفت و سه بر یک مغلوب شد، یگانه گل ایران را مسعود برومند به ثمر رساند که شاگردی از مکتب باشگاه شاهین بود. بازوبند کاپیتانی را محمد خاتمی بسته بود که بعدها داماد شاه شد و با درجه ی ارتشبدی عنوان فرمانده ی نیروی هوایی را یدک کشید. ترک ها در استانبول شش گل به همان تیم زدند. پاکستانی ها هم در تهران پنج گل دریافت کردند تا فوتبال ایران طعم پیروزی بر یکی از همسایگانش را بچشد.

نظر شما