سعید جلالی فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: یکنواخت بودن یا شباهت کاراکترها در آثار تلویزیونی به طوری که میبینیم یک بازیگر بارها در شکل و شمایلی مشخص با لحنی مشخص ایفای نقش میکند هیچ ارتباطی با نویسندههای تلویزیون ندارد و به کارگردانها، بازیگردانی، انتخاب بازیگر و... مربوط میشود.
جلالی خاطرنشان کرد: حتی ما نویسندهها برای انتخاب بازیگرِ نقشهایی که نوشته شده بارها با تهیهکننده و کارگردان وارد بحث میشویم اما آنها معمولاً به دنبال ایدههایی هستند که پیشتر نتیجهبخش بوده ترجیح میدهند که کمتر از کَست متفاوت استفاده کنند.
این نویسنده تأکید کرد: نکته دیگر این است که به هر حال کاراکترهایی که برای یک اثر نمایشی نوشته میشوند در هر صورت کاراکترهایی الگو گرفته از جامعه خودمان هستند و در نهایت شباهتهایی با هم دارند. این شباهتها و اصرار بازیگران به ایفای نقشهای تکراری باعث شده تا مردم و حتی منتقدان هم بازیگران را در نقشهای متفاوت نپذیرند و بازیگری چون سید جواد هاشمی برای بازی در «زخم کاری» با نقش متفاوتش مورد تمسخر قرار میگیرد و ساختارشکنی او و کارگردان به یک سوژه خندهدار برای مردم و حتی روزنامهنگارها تبدیل میشود. این در حالی است که باید کارگردانها، تهیهکنندهها و بازیگران ما ریسک ساختارشکنی کنند و مخاطب به دیدن بازیگران در یک نقش عادت نکنند. بازیگرانی چون امیر جعفری و جواد عزتی در نقشهای جدی و کمدی توانستهاند به خوبی بدرخشند و دیگر بازیگران نیز میتوانند این کار را انجام دهند.
او افزود: ادبیات کاراکترها در فیلمنامهنویسی به سواد نویسنده مربوط میشود. نویسندهای که از جامعه، صنوف مختلف، طبقات اجتماعی و... اطلاع کافی داشته باشد در دیالوگنویسی برای کاراکترهایش تفاوت را درک میکند و این تفاوت را مخاطب هم در اثر شاهد است اما وقتی اینگونه نباشد همه کاراکترها از زبان نویسنده حرف میزنند و به همین دلیل است که گاه میبینیم همه کاراکترها در یک سریال چالهمیدانی صحبت میکنند و هیچ فرقی بین ادبیات کاراکترها وجود ندارد. شناخت شرایط اجتماعی در شکل دادن به ادبیات کاراکترها و دیالوگنویسی بسیار اهمیت دارد.
نویسنده سریال «پنچری» در ادامه تأکید کرد: بخش دیگری از تکرارهایی که در آثار تلویزیون شاهد هستیم به سیاستگذاریهای تلویزیون مربوط است. همان نویسندههایی که در تلویزیون کار میکنند در شبکه نمایش خانگی هم کار میکنند و آنجا آثار آنها به واقعیت نزدیکتر است. در تلویزیون خط قرمزهایی وجود دارد که نویسنده نمیتواند از آن عبور کند و در دایره محدودی که وجود دارد طبیعی است که کاراکترهای مشابه با داستانهای شبیه به هم زیاد باشد. وقتی در تلویزیون خانمها همسرانشان را آقا صدا میزنند و مردم در خانه این فضا را میبینند و متوجه میشوند که چنین چیزی در واقعیت وجود ندارد باید انتظار ریزش مخاطب را داشته باشیم و برای جلوگیری از این باید یک بازنگری جدی صورت بگیرد.
او افزود: در تلویزیون فضایی وجود دارد که دست و پای نویسندهها را بسته و باعث شده تا آثار از واقعیتهای اجتماعی فاصله بگیرند. امروز سیاستگذاریهایی تلویزیون به یک سمت میرود و شرایط اجتماعی در جهتی دیگر قرار دارد و این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند. تلویزیون سالهاست که نویسنده پروری را کنار گذاشته و توجهی به این موضوع ندارد. اگر تلویزیون نویسندهها را موظف میکرد که در زمان نگارش آثارشان حتماً از حضور یک نویسنده جوان در کنار خود استفاده کنند ما امروز نویسندههای توانمندی داشتیم که انگیزه و پتانسیل بالایی برای کار کردن دارند.
جلالی تأکید کرد: هنوز هم سریال ساختن با مشخصههایی نزدیک به واقعیت در تلویزیون غیر ممکن نیست ولی عدم وجود نویسنده میتواند بسیار آسیبزننده باشد. همه نویسندهها هر چقدر که توانمند باشند یک روزی تمام میشوند و ما نیاز به ورود نسل جوان داریم. افراد جدید با فکرهای تازه آثار جدید خلق میکنند و نویسندههای قدیمی و باتجربه با تمام توانایی خود در سنین میانسالی قطعاً روحیاتشان در آثارشان تأثیرگذار است و نمیتوان از آنها انتظار چندانی برای خلق اثری متفاوت داشت.
این نویسنده در پایان گفت: متأسفانه به این نکته و تربیت نویسنده نسل جدید توجهی نمیشود و بزرگانی چون مسعود بهبهانینیا و خشایار الوند با تمام تجربه و سوادشان بدون هیچ دستاوردی در زمینه تربیت نویسنده از دست میروند و این اشکال مستقیماً به تلویزیون مربوط میشود. تلویزیون باید سیاست یک بام و دو هوا را کنار بگذارد و اگر سریالی چون «زخم کاری» مجوز میگیرد در رسانه ملی هم باید بتواند پخش شود اما متأسفانه 20 دقیقه از این سریال را در تلویزیون نمیتوانند پخش کنند.