به گزارش برنا، تئودور آدورنو در کتاب خواب نوشتهها دربارهی خواب، تاریخچهی خوابگذاری و تعبیر خواب و خواب از منظر ناخودآگاه و ... صحبت میکند.
اگر رویا زبان ناخودآگاه باشد، رویاهای هنرمندان و متفکران نادری چون کافکا، آدورنو، بنیامین و داوینچی را از روی آثاری که در نهایت بیداری و آگاهی آفریدهاند، مشکل بتوان تفسیر کرد. باید پرسید که آنها تا چه اندازه تحت تاثیر خوابها و رویاهایشان به خلق اثر پرداختهاند و یا برعکس، رویاهایشان چه میزان بازنمود تفکرات و تجربههایشان بوده است.
سیاوش جمادی مترجم و اندیشمند کشورمان، در مقدمه مفصلی که با همین مضمون برای کتاب نوشته، آورده است: «در رویاهای آدورنو بنمایههای مکرری را تشخیص میدهیم. مرگ، روسپیخانه، رفتار کالایی با زنان و دختران و در یک مورد کودکآزاری، اعدام، فاجعه پایان جهان، ترس از مردود شدن در امتحان علمی، قانونشکنی، خودویرانگری و روز داوری از آن جملهاند. مسلما این رویاها با تجربههایی که آدورنو در بیداری داشته بیارتباط نیست. این تجربهها را نه آدورنو آزموده است و نه کس دیگر و ما از آنها بیخبریم… آدورنو در خواب نیز همچون بیداری از طنزگویی کارل کراوس به خنده میافتد. مقالهای درباره کمدی اشتباهاتشکسپیر میخواند. نازیها را سر میبرد و با اشخاص رمان در جستجوی زمان از دسترفته شام میخورد. اینها برای کسی که خوابنوشتهها را میخواند، نشانههایی از خود نمودین هستند…»
تئودور آدورنو موسیقیشناس، جامعهشناس و متفکر آلمانی، رویاهایش را یک به یک و با ذکر تاریخی که آنها را در خواب دیده، نوشته است. لحظات رویابینی آدورنو با همه جزئیاتی که به یاد آورده، در مقدمه سیاوش جمادی مورد تحلیل قرار گرفته است.
در پسگفتاری هم که پس از پایان خوابنوشتههای آدورنو آمده است میخوانیم: «آدورنو پس از بیدار شدن خوابهایش را مکتوب میکرد و سپس همسرش گرتل آدورنو، نسخههای اولیه را تهیه و سرانجام آدورنو خود تغییراتی در آنها اعمال میکرد و چند یادداشت توضیحی به آنها میافزود؛ اما این موارد اندک و معدود بودند… بهعلاوه میدانیم که برخی از خوابهای او به سایر کتابها رخنه کردهاند. از اینرو یادداشتهای مربوط به خواب 16 آوریل 1943 تحت عنوان مونوگرامها در کتاب اخلاق صغیر گنجانده شده است.
چنین کاربردی حاکی از آن است که آدورنو این یادداشتها را مواد خامی برای سایر متن ها و یا حداقل مراحل آغازین نسخههای تکمیل شده خوابهایش همانند آنچه که در کارهای ویلند هرتسفلد، ارنست یونگر و فرانتز هوفمان میبینیم می دانست. در متون مربوط به خواب این نویسندگان، تلاش شده است تا با خواب به شکل ادبی برخورد شود و به گفته هوفمان، خواننده میتواند حتی اگر از مراحل گوناگون شکلگیری متون مذکور آگاهی نداشته باشد آن را مقابل چشمان خود ببیند… مدرکی وجود ندارد که ثابت کند آدورنو قصد داشته است با افزودن هر نوع تفسیری نظری و توصیفی بر رویاهایش آنها را به صورت کتاب حاضر دربیاورد و خوابهایش را به صورت کاملتر به چاپ برساند. ممکن است تصور کنیم که قصد آدورنو صرفا گردآوری خوابهایش و کتابی بوده است که بیشباهت به اثر حاضر نبوده است…»
بخشهایی از کتاب:
نزد فروید و یونگ چیزی به نام خوابهای آشفته بیمعنا یا اصغاث احلام وجود ندارد. براین تفاوت باید درنگ کنیم. تعبیر خواب تنها در عصر مدرن به علمی دقیق و روشمند تبدیل میشود که قواعدش را از بررسی تک تک ابژهها و در اینجا رؤیاها میگیرد و نه اینکه ابژهها را با مقولات کلی از پیش تعیین شده منطبق کند. در قدیم کسی که خوابی زشت و عفن و درهم و برهم میدید، خوابش نه فقط مشمول رؤیای صادقه نمیشد بل آن را ناشی از آشفتگی مزاج یا پریشانی روانی میگرفتند بی آنکه در تعبیر درونمایه رؤیا کوششی به خرج دهند.
در اینباره یهودیان اورشلیم را باید مستثنا کنیم. مینماید که سیسرو (Cicero) که چهل و سه سال پیش از میلاد مسیح فوت کرده است نخستین کسی باشد که رؤیاها و تعبیر آنها را بیاعتبار میداند «اگر ممکن نباشد با کمک تجربه و مشاهده به تعبیر واقعی آنها دست یافت». تقریباً در همین زمان یهودیان اورشلیم در کتاب تلمود نظریه مفصلی برای تعبیر خواب تدوین کردند. ربیها یا روحانیون در این نظریه همه رؤیاها را دارای معنا میدانند. بهجز رؤیاهایی که ناشی از گرسنگی یا تشنگی یا حال مزاجی خوابدیده است. آنها خوابها را با دقت بیشتری به حسب زمان خوابیدن و احوال بیداری رؤیابین تقسیم کردهاند. از جمله خوابهای تکرار شونده را پیشبینی کننده میدانند. نظریه تلمودی برای برخی از نمادها تعابیر عام قرار داده است که در میان آنها تعابیر جنسی قابل توجهی وجود دارد. فروم نظریه تلمودی را از برخی جهات به نظریه فروید نزدیک میداند. در این زمان اهمیت تعبیر رؤیا را میتوان از اشاره تلمود به وجود بیست و چهار خوابگزار رسمی در اورشلیم دریافت.