به گزارش برنا پروفسور مهدی نوربخش، استاد روابط خارجی و تجارت بینالملل دانشگاه هریسبورگ، که شناخت کافی از مردم و ساختار حاکمیتی آمریکا دارد، از سواد مالی در این کشور میگوید. آن چه در ادامه میآید، مصاحبۀ اختصاصی آکادمی هوش مالی با این استاد دانشگاه آمریکاست.
چرا افزایش آموزش سواد مالی جامعه ضروری است؟
وقتی سواد مالی مردم جامعه افزایش یابد، آنها در زندگی به ثبات میرسند و میدانند چطور امور مالیشان را مدیریت کنند. این فرایند باعث میشود ارزیابی دقیقی از توان مالی خود داشته باشند و با استفاده از آن، در بازارهای مالی مشارکت و سرمایهگذاری کنند و پسانداز داشته باشند.
سواد مالی شهروندان بسیار مهم است؛ چون نه تنها وضع زندگیشان را بهبود میدهد، بلکه با ایجاد نیروی کار متخصص در بخشهای مختلف، به جامعه هم کمک میکند. برای مثال، بسیاری از خانوادهها در آمریکا به این درک رسیدهاند که باید برای تحصیلات فرزندانشان در دانشگاه پسانداز کنند. در نتیجه، از هر خانواده چند فرد تحصیلکرده وارد جامعه میشود. سواد مالی اعضای خانواده، هم باعث رفاه نسبی خود آنها و هم ایجاد نیروی کار میشود.
سطح سواد مالی مردم آمریکا را چطور ارزیابی میکنید؟
هر چند آمریکا از نظر صنعتی و اقتصادی توسعهیافته است، متأسفانه بسیاری از مردم در زمینههای مالی تعلیم ندیدهاند. آنها دربارۀ مالی شخصی یا امور اقتصادی کشورشان اطلاعات دقیقی ندارند. در مدارس آمریکا دورههای آموزش مالی در سطح دبیرستان برای دانشآموزان در نظر گرفته میشود؛ اما وقتی به بخش بزرگی از مردم آمریکا میرسیم، بسیاری از آنها از سواد مالی کافی برخوردار نیستند.
در میان آمریکاییها کسانی هستند که در بخشهای مختلف اقتصادی کشور، از جمله بازار سهام و مؤسسههای مالی فعالیت دارند و میزان درکشان از بازار و امور اقتصادی بسیار زیاد است؛ اما گمان میکنم فقط ۳۰ درصد مردم در این دسته قرار میگیرند و ۷۰ درصد سواد مالی کافی ندارند.
چرا با وجود آموزشهای مالی در دبیرستان و دانشگاه، بخش زیادی از مردم آمریکا باسواد مالی نیستند؟
مردم از محصولات و خدمات مالی ساده و کاملاً آماده استفاده میکنند. برای مثال، بیشتر آنها به صورت مستقیم وارد بازار سهام نمیشوند و از صندوقهای سرمایهگذاری و بازنشستگی استفاده میکنند. آمریکاییها عموماً وقت زیادی هم صرف تحقیق دربارۀ بازدهی صندوقهای مختلف نمیکنند. همۀ محصولات و خدمات مؤسسههای مالی به صورت آماده در اختیار مردم قرار میگیرد و از آنجا که این مؤسسهها تعدادشان زیاد است و در رقابت با یکدیگرند، ترجیح میدهند به آنها اعتماد کنند و زحمت مقایسه به خود نمیدهند.
از سوی دیگر، اقتصاد در آمریکا بسیار پیچیده و تخصصی شده و تحقیق دربارۀ محصولات مختلف زمانبر است. بیشتر مردم زمان کافی برای بررسی بازدهی و عملکرد مؤسسههای مالی و مقایسۀ آنها با یکدیگر ندارند. آنها عموماً به توصیۀ دیگران، صندوقی را انتخاب میکنند و فقط سعی دارند سطح مالی خود را حفظ کنند. بنابراین، پیچیدگی اقتصاد و خدمات مالی جدید، دو دلیل مهم پایین بودن سطح سواد مالی مردم در آمریکاست.
میزان دسترسی مردم آمریکا به خدمات مالی چقدر است؟
میزان دسترسی مردم آمریکا به خدماتی که مؤسسههای مالی ارائه میدهند، بسیار زیاد است؛ چون نهادهای مالی این کشور فراتر از بانک هستند و به نهادهای مالی بسیار مفصل تبدیل شدهاند. در واقع، آنها به جز کارهای روزانۀ بانکی، همۀ خدمات، اعم از پرداخت اقساط و قبضها را خودشان برای مشتریها انجام میدهند و مدیریت امور مالی مشتری را به دست میگیرند. برای هر مشتری، مسئولی در بانک در نظر گرفته میشود که هر سه ماه یک بار گزارشها، مشکلات حساب و توصیههای مالی را با او در میان میگذارد.
بازاریابی مؤسسههای مالی در آمریکا به گونهای است که بسته به ویژگیهای مشتری، یعنی میزان وفاداری او به بانک و پولی که در آن مؤسسه رد و بدل میکند، خدمات گستردهای در اختیارش قرار میگیرد. بنابراین، در آمریکا مشتریان مخصوص نهادهای بانکی، مسئولانی دارند که همۀ مشکلات آنها را حل میکنند و از آنجا که این مؤسسهها با هم رقابت دارند، اعتماد مشتریها را جلب میکنند. در نتیجه، دسترسی آمریکاییها به همۀ خدمات بانکی و مالی زیاد است.
آمریکاییها چه رویکرد و نگرشی به مقولۀ پسانداز دارند؟
متأسفانه، در آمریکا فرهنگ مصرفگرایی حاکم است و آمریکاییها بیشتر اهل خرج کردن هستند. با آنکه سعی میشود مردم به پسانداز تشویق و ترغیب شوند، اقتصاد آمریکا بر پایۀ مصرف بنا شده است. یکی از شاخصهای ماهانۀ اقتصادی، اندازهگیری میزان مصرف افراد در بخشهای مختلف است. از سوی دیگر، وام با بهرههای کم به راحتی در اختیار مردم قرار میگیرد. مؤسسههای اعتبارسنجی مسئولیت اندازهگیری اعتبار مشتریها را بسته به خوشقولی آنها در بازپرداخت وام و عوامل دیگر بر عهده دارند. حتی در دوران رکود اقتصادی، دو نهاد مالی دولتی که سیاستهای پولی و مالی را اعمال میکنند، وامهایی با بهرۀ صفر در اختیار مؤسسههای مالی دیگر قرار میدهند؛ البته به شرط آنکه مؤسسهها این وامها را با بهرۀ بسیار کم و با هدف ایجاد تعادل نقدینگی به مردم بدهند. بنابراین، یکی از دلایل پسانداز اندک آمریکاییها این است که آنها دسترسی بسیاری به منابع مالی دارند و در عین حال، به مصرف بیشتر تشویق میشوند. برای مثال، وامهای سیسالۀ مسکن به مردم داده میشود که هیچ گاه بهرهشان بیشتر از ۵ درصد نیست.
میزان آگاهی مردم آمریکا از گزینههای سرمایهگذاری چقدر است؟
حدود ۹۰ درصد مردم آمریکا به صورت مستقیم در بازار سهام مشارکت ندارند؛ اما طبق قانونی که در این کشور وجود دارد، وقتی فردی در مؤسسه، دانشگاه یا شرکتی مشغول به کار میشود، آن مؤسسه یا شرکت کارمندان را تشویق میکند بخشی از درآمدشان را در حسابی پسانداز کنند. خود شرکت هم موظف است درصدی روی آن مبلغ بگذارد. همۀ این مبالغ روانۀ صندوقهای سرمایهگذاری میشود. بنابراین، تمام کسانی که در مؤسسهها و شرکتها مشغول به کارند، به صورت غیرمستقیم در بازار سهام هم مشارکت دارند و بورس آمریکا با همین ساز و کار فعالیت میکند. به واسطۀ این قانون، افراد تشویق به پسانداز میشوند و دستکم برای بازنشستگی پولی کنار میگذارند.
میزان امنیت مالی مردم آمریکا در دوران بازنشستگی چقدر است؟
در آمریکا کارمندان به اجبار مبلغی از درآمد ماهانۀ خود را به نظام تأمین اجتماعی میپردازند. مبلغی که نظام تأمین اجتماعی به بازنشستهها پرداخت میکند، به درآمد آنها و اینکه در چه سنی خود را بازنشسته کردهاند، بستگی دارد. مستمری دولت به آمریکاییها کمک میکند در فقر زندگی نکنند. با توجه به اینکه در این سن مردم دیگر قسطی بابت مسکن و خودرو پرداخت نمیکنند و عموماً فرزندانشان کنارشان نیستند، با این مستمری زندگی نسبتاً آرامی دارند؛ اما برای بسیاری از خانوادههای آمریکایی این مبلغ کافی نیست و حتماً باید پسانداز هم داشته باشند. این پسانداز آنها را قادر میسازد استانداردهای زندگی را حفظ کنند. همانطور که قبلاً اشاره کردم، آن بخشی از جمعیت آمریکا که کار میکند و حقوق ماهانه میگیرد، همواره به پسانداز تشویق میشود. مبالغی که به صندوقهای سرمایهگذاری میرود، در واقع مکمل مستمری نظام تأمین اجتماعی است.
مدیر امور مالی خانواده در آمریکا زنان هستند یا مردان؟
اصولاً در خانوادههای آمریکایی، تصمیمگیریهای مهم مالی، شامل مدیریت امور مالی و سرمایهگذاری برای آینده، به عهدۀ مردهاست و آنها خودشان را مسئول میدانند که امنیت مالی اعضای خانواده را تضمین کنند. هر چند باید یادآور شوم که ممکن است برخی خانمها تصمیمهای مالی بهتری نسبت به همسرانشان بگیرند، شواهد نشان میدهد مردها بیشتر از زنها در دنیای مالی حضور دارند. از این رو، بیشتر برای مدیریت این امور فعالیت و تلاش میکنند.