مواظب ریشات باش طنـّاز..
سازنده بسیاری از لطیفه ها و جوكهای خنده دار عوام الناسند كه نامشان بر كسی معلوم نیست ولی ساخته هایشان دست به دست و زبان به زبان می گردد. و شاید همین الان یک پیامک حاوی جوک یا لطیفه برایتان آمده باشد و یا شاید در حال فرستادن چنین پیامکهایی باشید. مردم از هر زمینه ای برای ساخت طنز و لطیفه استفاده می كنند، اتوموبیل، تلفن همراه و دیگر صنایع جدید، گاهی در پدید آمدن فكاهیات موثر واقع می شوند.
نکتهای مدت زیادی است که ذهنم را درگیر کرده و باب شدنش هم تازگی ندارد ولی، نمیدانم پشت این بازی دست چه کسانی است و چیست و آخرش به کجا میرسد. منظورم پیامکهای جوکی است که از اسامی مقدس ائمه اطهار (علیه السّلام) و یا بزرگان ادبی و تاریخی استفاده میشود.(مثل شهید مطهری ، مصدق و یا دکتر شریعتی و کوروش کبیر) اوایلش شاید تازگی داشت ولی زیاده روی در هر امری موجب از بین رفتن حرمتها میشود. شما به عنوان فرزند شاید گاه گاهی با پدر یا مادرتان شوخی کنید و به جایی بر نخورد اما اگر صبح تا شب با کنایه حرف بزنید و بیحرمتی کنید مطمئن باشید حریم فیمابین لکه دار میشود.
طنز، فحاشی! نیست...!
بازار داغ انتخابات سوژهی خیل عظیم طنازان شده است. این امر بعیدی نیست. اگر وجهه اجتماعی طنز و شوخ طبعی را در نظر بگیریم، شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه بر نحوه بیان طنز تأثیر فراوانی دارد. در این بین هستند افرادی که طنز را با توهین و فحاشی اشتباه گرفتهاند. و بنا به دلیل حمایت از شخص و دسته و حزب خاصی حزب و دستهی دیگر را به فحش کشیده و به اصطلاح خودشان طنز نوشتهاند شاهکار. با در نظر گرفتن تعریفی از طنز نویس، باید گفت طنزنویس هنرمندی است معترض، منتقد، اصلاح طلب و آرمان خواه که جهان بینی و نحوه نگرش او به مسائل تأثیر مهمی در موفقیت و مؤثر بودن طنز او دارد نه توهین و فحاشی به دیگران. و به قول عوام طنّازان و شوخ طبعان، شوخی شوخی هم كه باشد هر چه می خواهند می گویند و اسمش را میگذارند طنز.
مواظب ریشات باش طنـّاز...
مسئولیت طنزپرداز حساس است، چون اگر مردم همان عیوبی را که او نکوهش میکند، در خود وی یابند، به ریاکاری و بیصداقتی متهم خواهد شد. باید به آنچه میگوید باور داشته باشد یا حداقل خوانندگانش را قانع کند که آنچه میگوید باور دارد. به همین دلیل گفتهاند: «طنز هنر ظریفی است و همیشه نویسنده طنز روی لبه تیغ حرکت میکند. اگر زیاده از حد طنز را جدی بگیری، تبدیل به دشنامنامه میشود و اگر زیاد سستش کنی، بدل به چیز مضحکی میشود که خواننده به جای آنکه به خاطر مطلب ارائه شده بخندد، به ریش خود نویسنده میخندد.»
مواد لازم برای طنز و طنـّازی:
برای شکل گیری هر طنزی چند عنصر لازم است: طنزنویس، خواننده، موضوع یا آماج طنز، نسبتهایی که بین این عناصر پدید میآید و شکل و زبان اثر طنزآمیز تعیینکننده ارزشهای زیباییشناختی، فکری و اخلاقی آن است.
طنزنویس در انتخاب مضمون و موضوع طنز محدودیتی ندارد. هر چیزی که مربوط به انسان و اجتماع یا حتی کل هستی باشد و هر آنچه که نتوان با آزادی به نادرستی و زشتی آن اعتراض کرد یا هر مسئله خشمانگیزی که با چاشنی خنده بتوان آن را تحملپذیرتر وحلشدنیتر کرد، میتواند موضوع طنز واقع شود.خلاصه اینکه «سخن طنزآمیز سخنی است عام و رندانه که از زمین تا آسمان همه جا را میکاود و به هر کسی که لازم باشد، نیش میزند.»
در مقابل طنزپرداز خواننده است. خواننده نیز باید حس درک طنز را داشته باشد. البته آگاهی از شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هر جامعه در فهم طنز و دیگر انواع شوخطبعی بسیار مؤثر است. به همین دلیل است که برخی از طنزها و مطایبهها وقتی ترجمه میشوند، جذابیت خود را از دست میدهند. به هر حال اگر خواننده نکته طنزآمیز را درنیابد، طنزنویس در برقراری ارتباط و تأثیر ناکام میماند. اگر طنزنویس نتواند خوانندگان خود را در ناپسندبودن چیزی با خود همعقیده سازد، نهتنها طنز او تأثیری نخواهد بخشید بلکه در دراز مدت وبال گردن وی خواهد شد.
قلم طنزنویس، کارد جراحی است:
طنز این قدرت را دارد كه با كنایه و در پرده، تباهیها را آشكار نماید وبه طور غیر مستقیم محكوم نماید و از اینجاست كه طنزپرداز با افتخار می گوید: «آری به خود می بالم از اینكه می بینم آنانكه از خدا باك ندارند، از من بیمناكند.» یحیی آرینپور معتقد است: «قلم طنزنویس کارد جراحی است نه چاقوی آدمکشی. با همه تیزی و برندگیاش، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرامبخش و سلامتآور است. زخمهای نهانی را میشکافد و میبرد و چرک و ریم و پلیدیها را بیرون میریزد. عفونت را میزداید و بیمار را بهبود میبخشد. گاهی خنده و شوخی گذران و خفیف و زاییده نقصها و اشتباهات کوچک و بیاهمیت است و زمانی تلخ و زهرآگین و ناشی از عیوب و مفاسد و گمراهیهایی که مقام اخلاقی طبیعت بشری را تنزل میدهند. پس هرچه مخالفت نویسنده و بغض و کینه او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر و قویتر باشد، به همان نسبت طنز کاریتر و دردناکتر میشود و از شوخی و خنده ساده و سبک به مرتبه اعلای آنکه همان «طنز واقعی» باشد، نزدیکتر میگردد.»
تقریباً در نیمی از حكایات گلستان رگه های طنز دیده می شود، روحیة شوخی وطنّازی خصیصة ذاتی سعدی بوده است و گاه در دیگر آثار او نیز رخ می نماید.
« ابلهی را دیدم سمین، خلعتی ثمین در بر و قصبی مصری بر سر و مركبی تازی در زیر ران و غلامی از پی دوان، كسی گفت: سعدی چون می بینی این دیبای معلم بر این حیوان لایعلم؟ گفتم: خطی زشت است كه به آب زر نبشته است.»
به آدمی نتوان گفت ماند این حیوان
مگر دراعه و دستار و نقش بیرونش
نگر تو در همه اسباب و ملك و هستی او
كه هیچ چیز نبینی حلال جز خونش
طنز شوخی بردار نیست:
ادب انتقادی و فكاهی فارسی بسیار گسترده است، شاید بتوان گفت اكثر آثار گرانسنگ ادبیات فارسی طنز و انتقاد را در بر میگیرند، اما درجه خندانیدن و ارزش نقد در آنها متفاوت است، در اثری چون دیوان حافظ، طنز خنده ای را ایجاد می كند كه با تفكر و درد همراه است. خنده ای خفیف، اما رسوا كننده.
«ز كوی میكده دوشش به دوش می بردند
امام شهر كه سجّاده می كشید به دوش»
آدمی مانند حافظکه به نظر میرسد روحیهی جدی دارد، بارها مخالفان خودش را دست انداخته است. در این بیت، مخالفانش را دست میاندازد که او را ریاکار خواندهاند:
«گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بو»
بازی با قواعد صرفی و نحوی و حروف الفبا
درك برخی از لطیفه ها نیازمند اطلاعات ادبی و علمی است، بازی با قواعد صرفی و نحوی بازی با حروف الفبا، بازی با درس و مدرسه، ساخت كلمات جدید با حذف و اضافات جزئی از كلمة جدید، تضمین آیات قرانی، جابجایی كلمات و در نتیجه طنز آمیز شدن جمله ای كه به طور طبیعی خنده دار نیست. در ادب شفاهی نیز لطیفه هایی از همین نوع در سطحی ساده تر دیده می شود. گاهی از مردم می شنویم كه می گویند فلانی محلی از اعراب ندارد، این عبارت برگرفته از نحو است. برای بازی با حروف الفبا این لطیفه را می توان ذكر كرد « معلم می گفت: الف نقطه ندارد، باء یك نقطه دارد و پ سه نقطه دارد، شاگرد گفت: خدا از آنها كه دارند بگیرد بدهد به آنها كه ندارند»
بازی با كلمات هم در كلیات عبید دیده می شود هم در دیوان ایرج. عبید آورده است: « عمار نامی در قم نان می خرید، نانبا از او پرسید كه نام تو چیست؟ گفت: عمّار. گفت: از این نام تو اگر «عین» دور كنیم مار بماند و اگر «میم» بیندازی عار شود و اگر « ر » بیندازی عما شود و اگر الف بیندازی مرد كی باشی. برو من نان به تو نمی دهم».
ایرج میرزا در مواردی با كلمات بازی كرده است سبك او اینگونه است كه از مصدر جعلی فعل ساخته یا بر خلاف قیاس از كلمة فارسی افعل تفضیل ساخته است.
«درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند»
بنابراین طنزنویس با تیزبینی و توجه عمیق به مسائلی که دیگران از کنار آن بیاعتنا گذشتهاند، میکوشد شعور مردم را متوجه دردهایی کند که گریبانگیر آنان است. نه اینکه به شعور مردم جامعه توهین کند.





