این روزها سه مجموعه تلویزیونی در شبکههای مختلف سیما در حال پخش است که بر اساس قواعد علاقهمندی مخاطبان در پیگیری سریالهای تلویزیونی از شبکههای مختلف، باز خورد و دیدگاه متفاوتی از مخاطب را به خود اختصاص داده و نظرسنجی سازمان صدا و سیما نشان از این دارد که سریال تلویزیونی افرا به کارگردانی «بهرنگ توفیقی» و با بازی مهدی سلطانی، پژمان بازغی، هامون سیدی و... مخاطب بیشتری را نسبت به دیگر مجموعههای درحال پخش به دست آورده و گویا تا امروز با اقبال بیشتری مواجه شده است.
اما موضوعی که بهانه این یادداشت است، شباهتهای بیربط و بی دلیلی است که در سه مجموعه تلویزیونی میبینیم، اتفاقی که برای اولین بار نیست که رخ میدهد اما برای اولین بار است که به شکل همزمان اتفاق میافتد.
انتخاب لوکیشن های مشترک در سریال شبکه دو (در کنار پروانهها) و شبکه یک (افرا)، بازیگران مشابهی که در دو مجموعه تلویزیونی ایفای نقش میکنند و حوادثی که حتی نعل به نعل شبیه به هم رخ میدهد و شباهت هایی که رخدادهای این مجموعه های تلویزیونی را به هم نزدیک می کند.
در سریال «افرا» شاهد حادثه ایی هستیم که در آن فردی کشته میشود و دیگر کاراکتر ها درگیر داستان او میشوند و همین اتفاق در سریال هم سایه ها هم رخ میدهد که فردی به دلایلی فوت میکند و پزشکی درگیر داستان میشود.
در سریال «افرا» شاهد آن هستیم که دختری (مینا وحید در نقش مهتاب) بعد از فوت پدرش با حمایت های عموی خانواده (مهدی سلطانی در نقش محمود) در رشته پزشکی تحصیل میکند و درحال حاضر مخالف خواسته عمویش ایستاده است.
در سریال «هم سایه» هم شاهد این مسئله هستیم که فردی پدرش را از دست میدهد و با حمایتهای داییاش در رشته پزشکی تحصیل میکند و او حالا برخلاف ساز داییاش را مینوازد.
اتفاقی پزشک سریال افرا را درگیر کرده و به موازات او می بینیم که یک حادثه پزشک سریال هم سایه را نیز درگیر کرده است.
حوادث در دو مجموعه تلویزیونی شبیه به هم پیش میروند و بعد از مدتی هر دو داستان را کش میدهند و هیچ گرهگشایی در مسیر رخداد اتفاق نمیافتد.
در سریال «در کنار پروانهها» شاهد این هستیم که لوکیشنهای استان گیلان محل روایت داستان است، اتفاقی که در سریال «افرا» نیز به شکلی کاملا اغراقگونه است از سوی کارگردان برای نمایش زیباییهای استان گیلان مد نظر قرار گرفته است.
بازیگران مشترک با لهجههای مشترک در دو مجموعهای که توامان روی آنتن میرود تا حدودی نشان از این دارد که چیدمان کنداکتور میتوانست با وسواس بیشتری اتفاق بیفتد.
با نگاهی اجمالی به این مسئله میتوان گفت انتخاب لوکیشن، انتخاب داستان، انتخاب سوژهها، انتخاب بازیگر و غیره... شاید یک اتفاق تصادفی در سه مجموعه در حال پخش است اما نکتهای که میتوان نگاه جدیتری به آن داشت بحث چیدمان کنداکتور به خصوص در حوزه آثار نمایشی تلویزیون است که معمولاً با وسواس بیشتری از سوی مدیران و سیاست گذاران رسانه ملی اتفاق میافتد.
در سالهای گذشته شاهد این بودیم که چیدمان کنداکتور براساس ژانر، گونه و حتی نوع بازیگران مجموعههای تلویزیونی اتفاق میافتاد. بدین ترتیب که اگر در شبکهای سریال طنزی روی آنتن بود قاعدتاً پخش سریال طنز آماده شبکه دیگر به زمانی دیگر موکول میشد و برای جذب مخاطب بیشتر و بازخورد بهتر مخاطبان معمولاً سریالها بر اساس ژانرهای مختلف در کنداکتور شبکههای مختلف دیده میشدند، درحالی که امروز شاهد این هستیم که سه سریال با سه فضای نزدیک و سه داستان شبیه، به لحاظ غلظت و تلخی و حتی نوع پیام روی آنتنهای سه شبکه اصلی تلویزیون هستند که این جای تأمل دارد.