به گزارش گروه روی خط رسانههای برنا، محسن تنابنده در بخشهایی از صحبتهایش گفته است: «..من لهجههای بسیاری را بازی کردهام اما هیچکدام مثل لهجه شیرازی پدرم را درنیاورد! تکلیف بازیگر با برخی لهجه ها معلوم است چون مولفههای کاملا واضح دارند و با کمی تمرین و ممارست میتوانید آنها را بدست بیاورید. ولی لهجه شیرازی آهنگ نرم و نازک و نمکین دارد که از کار درآوردنش خیلی سخت است و برای من طبعا سخت تر. چون تماشاگر سابقه مرا میداند که لهجههای مختلف را اجرا کردهام و این موضوع در او توقع ایجاد کرده. وقتی آقای فرهادی میگفت حالا این دیالوگ را با لهجه بگو مثل این بود که بخواهم به گناهانم اعتراف کنم و خیلی سخت بود و دوست داشتم آرام آرام به آن نزدیک شوم.
برایم خیلی عجیب بود که فرهادی شناخت خیلی خیلی دقیقی درباره سابقه و توانایی بازیگران و همه عواملش دارد. برای خود من «قهرمان» فقط از منظر بازیگری جذاب نبود. بیشتر دلم میخواست تجربه یک همکاری نزدیک با فرهادی را داشته باشم تا شکل مواجهاش با متن، کارگردانی و هدایت بازیگر را ببینم. همان روزهای اول معلوم شد او فیلمهای قبلی بازیگرانش را خیلی دقیق میبیند. در کارنامه من فیلمی است که علاقهای به آن ندارم و حتی خودم آن را ندیدهام. یک روز آقای فرهادی به من گفت در فلان سکانس آن فیلم هنگام عصبانیت صدایی داری که من آن صدا را میخواهم و بعد روی لپ تاپش همان سکانس را به من نشان داد! خیلی برایم عجیب بود که کارگردانی اینقدر دقیق و موشکافانه با بازیگر مواجه شود.
طبعا کار با آقای فرهادی در من تاثیر خواهد داشت و اصلا دنبال این تاثیر بودم. بخصوص من که دستی در فیلمنامه نویسی و کارگردانی و بازیگری دارم و از هر سه زاویه این تجربه برایم جالب بود. اینکه یک فیلمنامه میتواند ۴۴ بار و حتی بیشتر بازنویسی شود خودش آموزنده بود. آقای فرهادی این تجربه را یادآوری کرد که از وقتی یک فیلمساز موضوعش را پیدا می کند و شروع میکند به نوشتن و خط زدن و دوباره نوشتنهای مکرر، کار کلید خورده است. فرهادی بار دیگر به من تلنگری زد که از همان زمان یافتن ایده کار ساختن فیلم به طور جدی شروع شده و باید با دقت و انسجام بر آن متمرکز شد..»
منبع: فیلم امروز