به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت شهرام خرازیها به شرح زیر است:
«شهرک» دومین ساخته علی حضرتی، فیلم کاملا متفاوتی از نظر ایده مرکزی ، فضاسازی و شخصیت پردازی است.شخصیت محوری فیلم پسر جوانی است به نام نوید فلاحتی که در تست بازیگری یک پروژه سینمایی برای ایفای نقش اصلی پذیرفته می شود.او ناگزیر است همراه بقیه داوطلبان پذیرفته شده برای چند ماه در شهرکی ایزوله تن به تمرین هایی دشوار برای نزدیک شدن به نقش محوله دهد.
«شهرک» اثری است چند لایه که به تفاسیر مختلف راه می دهد.«شهرک» علی الظاهر درباره سینما است اما داستان، لوکیشن و کاراکترهایش به گونه ای به تصویر کشیده شده اند که می توان آن را یک فیلم مستقل سیاسی درباره فرایند جذب و آماده سازی نیروی انسانی توسط سازمان ها و گروه های مبارز دانست همچنین «شهرک» می تواند فیلمی روانشناختی درباره فرایند شست و شوی مغزی تلقی گردد.«شهرک» را می توان فیلمی در ژانر انتقادی – اجتماعی نیز محسوب کرد یا حتی فیلمی با سوژه آشنای مثلث عشقی.بن مایه های فلسفی فیلمنامه از جمله فلسفه آفرینش و جبر و اختیار را نیز نمی توان نادیده گرفت.
زبان نمادین و گزیده گو و پرداخت بدیع و خاص فیلم، آن را به اثری چند وجهی تبدیل نموده که در زمینه های پیشگفت(مناسبات بی رحم سینما ، الیناسیون سیاسی، نگاه انتقادی به جامعه معاصر، فلسفه آفرینش، مضمون شست و شوی مغزی ، سوژه مثلث عشقی و...) نکات جدیدی را مطرح می کند که جای مداقه و بحث دارد.
لایه رویی فیلم درباره دنیای بی رحم سینما است.دنیایی که آدم ها را فریفته و از جریان طبیعی زندگی خارج می کند، سرابی که به رویاهای بی پایان بشر مجال خودنمایی می دهد و کارناوالی که لذتی گذرا و میرا را نصیب تماشاگرش می کند.تابلویی که «شهرک» از جهان پر رمز و راز سینما پیش چشم می گذارد ، در ظاهر چشمنواز اما در باطن پیام آور ویرانی است.نوید برای جان بخشیدن به نقش فرهاد در فیلمنامه فیلمی که قرار است ساخته شود، مجبور است که خودش را فراموش کند تا تبدیل به فرهاد شود، اینجاست که فلسفه آفرینش مطرح می گردد.انسانی می میرد ، انسان دیگری متولد می شود و از پس این تولد که در ذهن آفرینشگر سناریست شکل گرفته ، فرهادی به دنیا می آید که باید در مسیری پا بگذارد که از پیش برایش روی کاغذ تعیین شده است ، به این ترتیب پای مسئله جبر و اختیار نیز به فیلم باز شده و به فلسفه آفرینش پیوند می خورد. «شهرک» از منظر سیاسی نیز فیلم قابل بحثی است.نگاه سیاسی فیلم متوجه گروه هایی است که اعضای تازه وارد خود را در شرایطی ایزوله و در جهت اهداف سازمانی و ایدئولوژیک خود، شست و شوی مغزی می دهند.حضرتی روند این مغز شویی را از طریق نماد ها و نشانه ها (تلویزیونی که فقط فوتبال نشان می دهد، نمایش گذشت زمان از طریق یادداشت هایی که به داخل خانه نوید انداخته می شوند، چراغ قرمزچشمک زن در پسزمینه دروازه خروجی شهرک و...) بسیار ظریف، دقیق ، سنجیده و حرفه ای به تصویر کشیده است. نوید فلاحتی آخر فیلم دیگر آن نوید فلاحتی اول فیلم نیست و انگار که این آدم در پروسه الیناسیون(فرایند ازخودبیگانگی) به روباتی در خدمت سیستم تبدیل شده است تا حدی که تن به ازدواج با دختری می دهد که نه خودش بلکه دیگران برایش انتخاب کرده اند!
حضرتی در کار با مضمون عشق نیز داستان بسیار بکری را به تصویر کشیده است.نوید در محیط بسته و محدود شهرک بارها تلاش می کند تا از طریق موبایلی که در اختیارش گذاشته شده با هما دختر مورد علاقه اش که خارج از محوطه شهرک زندگی می کند ، تماس بگیرد اما هر بار این ارتباط به علتی برقرار نمی گردد.سیستم برای پاک کردن عشق هما از صفحه ذهن نوید ، فرشته را جایگزین او می کند و نوید به رغم میل باطنی اش، به ناگزیر با فرشته ارتباطی کیشلوفسکی وار برقرار می کند.شکل ارتباط گیری نوید با فرشته از طریق رد و بدل کردن یادداشت در کافه برای پنهان نگه داشتن مکالمه از دیگران و فضای تحت کنترل شهرک، هراس آدم ها از لو رفتن، تهدید شدن خلوت آدم ها از جانب فردی که خود را دستیار کارگردان معرفی می کند همگی تداعی گر رمان «1984» نوشته جورج اورول و فیلم هایی است که بر مبنای این رمان ساخته شده اند به ویژه فیلمی به همین نام ساخته مایکل ردفورد.فضای شهرکی که در فیلم می بینیم شباهت آشکاری با آن چه گریختگان از کره شمالی توصیف نموده و به کرات در قالب کتاب منتشر شده است، دارد.
ساختار بصری پرسه زنی های شبانه نوید و فرشته در محوطه شهرک و پناه بردن زن به مرد، فیلم معروف «شب های روشن» را به ذهن متبادر می کند که فرزاد مؤتمن آن را در دهه هشتاد ساخت.«شب های روشن» ابتدا با نظرات به شدت منفی منتقدان سینما مواجه شد اما به تدریج به یکی از فیلم های محبوب ایشان تبدیل و نقدهای مثبت زیادی بر آن نوشته شد.
انتهای پیام/