به گزارش برنا؛ مانی خوشبین ثروتمندترین مرد ایرانی است. مانی خوشبین متولد ۲۴ دی ماه سال ۱۳۴۹ ثروتمندترین مرد ایرانی است.
مانی خوشبین زمانی که والدینش به آمریکا مهاجرت نمودند، ۱۴ سال داشت. مانی خوشبین شروع به تحصیل در دبیرستان نمود و مانی خوشبین در روزهای پایانی هفته به فروش کالاهای دست دوم می پرداخت.
مانی خوشبین زمانی که ۱۶ ساله شد، اولین شغل واقعی خود را شهر سانتا آنا آغاز نمود و در فروشگاه KMART مشغول به فعالیت شد. مانی خوشبین در آن زمان برای کار کردن دستمزدی سه دلار و ۱۵ سنتی دریافت می نمود. شغل اولیه او کارگر خدمات در محوطه پارکینگ یکی از فروشگاه های KMART بود.
مانی خوشبین (Manny Khoshbin) یک کارآفرین، سرمایه گذار، سخنران و نویسنده ایرانی الاصل است.
اگر به ماشین های سوپر اسپرت و خاص علاقه داشته باشید حتما نام مانی خوشبین به گوش تان خورده؛ چرا که او یک کلکسیون از برترین محصولات شرکت های خودرو سازی جهان را دارد.
مانی خوشبین به واسطه ثروت و دارایی هایش و البته مهم تر از همهی این موارد، یعنی شخصیتش، معروفیت زیادی در بین مردم پیدا کرده است، او از طریق فعالیت در زمینه املاک و مستغلات و سرمایه گذاری هایش در زمینه های مختلف، توانسته است به ثروت زیادی دست پیدا کند.
درست وقتی که مانی ۱۴ سال داشت پدر و مادرش تصمیم گرفتند برای زندگی کردن به آمریکا مهاجرت کنند. یکی از دلایل مهاجرت آنها نزدیک شدن سن مانی به سن سربازی رفتن بود.
خانواده هفت نفره آنها یعنی مانی با سه خواهر و برادرش و پدر و مادرش در یک استیشن زندگی میکردند، چراکه آنها پول کافی برای خرید یا اجاره خانه نداشتند.
خانواده مانی حتی صحبت کردن به زبان انگلیسی را هم به طور کامل بلد نبودند، به همین خاطر کار پیدا کردن برایشان بسیار دشوار بود.
اما مانی به عنوان اولین تجربه کاریش در آمریکا، تصمیم گرفت آخر هفته ها در بازار فروش کالاهای دست دوم مشغول به کار شود. او در آن زمان یک کودک محصل هم بود. اما فقر و بی پولی باعث شد تا او تصمیم بگیرد در طی هفته به مدرسه برود و در روزهای تعطیل و آخر هفته کار کند.
مانی علاوه بر کمک مالی ای که به خانواده میکرد، پس اندازی هم برای خودش کنار میگذاشت.
کار کردن برای او در شهر و کشور غریب آن هم در سن کودکی و در فقر، مسلماً باید یک خاطره بسیار تلخ و ناراحتکننده باشد. اما بارها و بارها مانی خوشبین این خاطراتش بدون ذره ای ناراحتی و غم تعریف کرده است.
دوسال بعد زمانی که مانی ۱۶ ساله شد، به عنوان اولین تجربه کار رسمی اش در فروشگاه KMART مشغول به کار شد. او بابت هر ساعت کار در این فروشگاه سه دلار و پانزده سنت دریافت میکرد.شغل اولیه او کارگر خدمات در محوطه پارکینگ یکی از فروشگاه های KMART بود.
او طی یکسال توانست پیشرفت های زیادی در فروشگاه های KMART بدست آورد. اولین و بزرگترین پیشرفت کاری او، ترفیع گرفتن و تبدیل شدن به معاون فروش کالاهای ورزشی فروشگاه های KMART بود.
رویای مانی خوشبین، کار و فروشندگی در فروشگاه های KMART نبود. او رویاهای فراتری داشت و باور و ایمان قلبی او بر این بود که میتواند به اهدافش دست پیدا کند.
او کار خود را در فروشگاه های KMART رها کرد.
مانی در تجربه کاری جدیدش در یک شرکت بازاریابی که در زمینه فروش خانه به خانه بستههای آجیل و شکلات فعالیت میکرد مشغول به کار شد.
او باید به درب منازل میرفت و برای بسته های آجیلی که وظیفه فروش آنها را داشت بازاریابی میکرد.
پیشرفت مانی در این کارش نیز بسیار قابل توجه بود. او در چندماه اول توانست از باقی بازاریاب ها فروش بیشتری داشته باشد. او به پردرآمد ترین بازاریاب شرکتشان تبدیل شد.
همین موضوع باعث شد تا مانی در سن هجده سالگی تصمیم به راه اندازی کسب و کاری مشابه به کسب و کار فعلی اش که در آن کار میکند بگیرد.
او یک دفتر کوچک اجاره کرد و مقداری آجیل و خشکبار را به صورت عمده خریداری کرد. آجیل و خشکبار عمده را بسته بندی کرد و خودش به عنوان بازاریاب در درب منازل آنها را به فروش میرساند.
مانی از فروش بسته های خشکبارش سودی زیادی میکرد. اهداف او حالا تغییر کرده بودند و او رسما صاحب کسب و کار خودش شده بود.
اما یک اخطار از سازمان بهداشت، تمامی رویاهای او را خراب کرد. از نظر استاندار بهداشتی، بسته بندی های مانی قابل قبول نبودند. چراکه او بسته بندی ها را به صورت دستی انجام میداد.
سازمان بهداشت به او هشدار داد تا برای ادامه فعالیتش از دستگاه های بسته بندی استفاده کند. قیمت دستگاه های بسته بندی بسیار گران تر از میزان پس انداز مانی بود.
به همین خاطر کسب و کار نوپای مانی با فشار سازمان بهداشت تعطیل شد.
مدیر یکی از شعبه هایی که مانی به او آجیل می فروخت از وی بسیار خوشش آمده بود. او که فهمیده بود کسب و کار مانی بسته شده است از مانی خواست تا بعنوان معاون مدیر در شرکتش مشغول به کار شود.
مانی قصد داشت کسب و کار خودش را راه بی اندازد و هیچ چیز نمیتوانست او را تسلیم کند. یک سال بعد او از کارش به عنوان معاون مدیر بیرون آمد. در سال ۱۹۹۱ و در سن بیست سالگی او به کمک یکی از دوستان پدرش تصمیم گرفت یک پمپ بنزین سیار بگیرد.
رای خرید پمب بنزین سیار پول او کافی نبود و باید مقداری وام میگرفت. اما شرکت وام دهنده، یک شرکت کلاهبرداری بود و شرکت رسمی نبود.
پس انداز های مانی توسط شرکتی که قصد وام گرفتن از آن را داشت بالا کشیده شد.
مانی در بیست و دو سالگی در حالی که هیچ پولی نداشت و کلی شکست در کارنامه اش بود در یک شرکت مرهونات (جواز املاک و مستغلات) به عنوان یک کارمند در بخش صدور وام مشغول به کار شد.
پس از شش ماه مانی شرکت مرهونات خودش را راه اندازی کرد.
او قصد داشت به کمک این شرکت بر روی املاک مصادره شده و توقیف شده سرمایه گذاری کند.
سال ها ابتدایی فعالیت شرکتش برای او بسیار سخت گذشت، چرا که به او بخاطر تفاوت نژادی اش بسیار سخت گرفته میشد.
مشکلات و سخت گیری ها نتوانست مانی را تسلیم کند.
امروز مانی خوشبین چندین شرکت در این زمینه دارد که یکی از یکی موفق تر است و او به کمک این شرکت ها توانسته است به موفقیت و رویاهایش دست پیدا کند.
مانی خوشبین علاقه زیادی نسبت به خودرو های سوپر اسپورت و لوکس دارد. به همین خاطر او یک کلکسیون از محصولات برترین برند های خودرو سازی دارد. مانی دارای دو فرزند از همسر خود لیلا میلانی بازیگر و مدل معروف میباشد.
مانی خوشبین فعالیت بسیار زیادی بر روی اینستاگرام دارد او بخشی از معروفیت خود را از طریق اینستاگرام بدست آورده است. او در اینستاگرام بیش از ۱ میلیون دنبال کننده دارد.
مانی تقریبا هر روز یک پست با خودروهای لوکس خود میگذارد.
او دارای یک خانه چند میلیون دلاری در بورلی هیلز میباشد که همراه با خانواده خود در آنجا زندگی می کند.