به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ بسیاری از فیلمنامهها به واسطهی استارت خوب تماشاگر را پای اثر مینشانند و به واسطهی اندینگهای جذاب(پایانبندی) در خاطرهها میمانند. اتفاقی که گاهی مدنظر نویسندگان قرار نمیگیرد و مشخصا در کیفیت کلی کار نیز تاثیرگذار است. موضوع را با «بابک کایدان» و «هومان فاضل» بررسی میکنیم.
بابک کایدان نویسنده مجموعههای تلویزیونی «دلدادگان»، «خوب بد زشت» و سریالهای نمایش خانگی «دل»، «مانکن» و... که در کارنامهاش نگارش آثار در گونههای متفاوت دیده میشود در گزارش تخصصی برنا با موضوع آغاز استاندارد یک فیلمنامه حرفهای، شخصیتپردازیهای اصولی، پایانبندیهای خیرهکننده و... که موجب موفقیت یک اثر میشود گپ و گفتی با ما داشته که از نظر میگذرانید.
بابک کایدان نویسنده سینما و تلویزیون که در آثاری همچون سریال «معراجیها»، «سقوط یک فرشته» و فیلم سینمایی «رحمان 1400» فعالیت داشته است در پاسخ به این پرسش که آغاز یک سریال موفق چه ویژگیهایی را باید دارا باشد به خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ عنوان کرد: طبیعتا سریالها باید در آغاز از جهت فرم و محتوا جذاب باشند تا بتوانند مخاطب را درگیر و با خودشان همراه کنند. بر همین منوال پایانبندی یک اثر هم باید درخور چیزی باشد که در طول سریال برای مخاطب روایت کردیم. معمولا پایانبندی در آثار پر طرفدار و پر مخاطب کار بسیار دشواری است؛ چرا که انتظار مخاطب بالا رفته و از لحاظ روانی دلش نمیخواهد آن سریال به انتها برسد.
او ادامه داد: مخاطب سریالهای موفق همیشه موقع پایانبندیها موضع میگیرد. در نتیجه نویسندگان در نگارش یک سریال باید خیلی به پایانبندی دقت کنند تا بتوانند اکثر مخاطبان خود را راضی نگه دارند. اگر پایانبندیها ضعیف و لاغر باشد و با آن چیزی که در رویای بیننده بوده فاصله بگیرد مخاطب شروع به نقد میکند. این قضیه را در سریال موفقی مانند «شهرزاد» و یا حتی فیلم سینمایی «تایتانیک» دیدهایم که معمولا پایانشان با نقد همراه بوده است. بنابراین پایانبندی آثار تولیدی موفق در هر گونهای، کار بسیار دشواری محسوب میشود.
نویسنده سریال «دل» دربارهی معرفی مکرر شخصیتهای داستان در قسمتهای اول یک سریال که موجب زده شدن بیننده میشود اظهار داشت: من با این کار موافق نیستم و معتقدم همزمان که داستان پیش میرود ما باید شخصیتها را در موقعیتهای نمایشی مختلف معرفی و تعریف کنیم. اینکه سکانسهایی را به تعریف شخصیت بدون پیشبرد داستان اختصاص بدهیم کار بسیار غلطی است. در این شرایط میتوان گفت که قصه در عرض حرکت میکند در حالی که مخاطب دوست دارد قصه در طول حرکت کند. بنابراین شخصیتها باید در مسیر روایت، شناخته شوند.
او در ادامه افزود: شما تا آخر داستان زمان دارید که کاراکترها را برای بیننده تشریح کنید اما اگر مخاطب قصه را متوجه نشود اثر شما را پس میزند و احساس کمفروشی میکند. بنابراین شخصیت باید در موقعیت قرار بگیرد تا برای مخاطب قابل درک و فهم باشد.
نویسنده سریال «معراجیها» با اشاره به ایرادهای تیم تولید و گروه نویسنده در خصوص نیمه تمام شدن برخی از بچه قصههای سریالها که تماشاگر را عصبی و سردرگم میکند عنوان کرد: بر اساس تجربیاتم تیم تولید و گروه نویسندگان هر دو در این امر مقصرند. گاهی در مسیر مجوز گرفتن از ارگانهای مربوطه برای ساخت یک اثر با مشکلاتی مانند ممیزیها مواجه میشویم. در نتیجه گاهی قصهای روایت شده و پیش میرود اما نویسنده در ادامه مجبور میشود یا آن قصه را رها کند و یا به طور کلی آن را تغییر بدهد تا آن داستانکها یا بچه قصهها به پایان برسند.
کایدان ادامه داد: بخشی دیگر از این قضیه در تولید رخ میدهد یعنی کار پیش میرود اما کارگردان به این نتیجه میرسد که مثلا بازیگری را که نقش فرعی داشته و شاید خیلی مناسب و باورپذیر باز ینکره از داستان کنار بگذارد که این هم دلیل دیگر نیمه تمام شدن برخی از بچه قصههای سریالهاست.
هومان فاضل نویسنده سریال «آسمان من» که در کارنامهاش نگارش سریال در گونههای مختلف دیده میشود در گزارش تخصصی برنا با موضوع نگارش و ساخت سریالهایی که شروع و پایانبندی استانداردی دارند و موفق عمل میکنند عنوان کرد: پایانبندی یک سریال استاندارد به میانهی آن بستگی دارد. در واقع این پایان باید با شیب درستی پیش برود و تمام شخصیتها به یک سرانجامی برسند تا بیننده بتواند در انتها برای تمامی سوالات مطرح شده در ذهنش پاسخ قطعی داشته باشد.
هومان فاضل نویسنده سینما و تلویزیون که در آثاری همچون سریال «آسمان من»، «سارق روح» و فیلم سینمایی «فهرست مقدس» فعالیت داشته است در پاسخ به این پرسش که آغاز و پایان یک سریال موفق چه ویژگیهایی را باید دارا باشد به خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ پاسخ داد: در آغاز یک سریال پیش از اینکه درگیر معرفی شخصیتها شویم باید ابتدا ماجرا را آغاز کنیم و به موضوع اصلی که شخصیتهای سریال قرار است دنبال کنند بپردازیم. در سریالهای خارجی هم دقیقا به همین شکل است. گاهی بعد از دیدن قسمت اول یک سریال(پس از چهل و پنج دقیقه) ما کلی داستان دیدهایم و ژانر سریال و مسئلهی اصلی که قرار است در این اثر دنبال کنیم دستگیرمان شده است. اینها همان چیزهایی است که موجب ترغیب مخاطب و موفقیت یک سریال میشوند.
نویسنده سریال «آسمان من» در خصوص پایانبندی صحیح و استاندارد برای یک سریال اظهار داشت: نویسندههای خارجی با همان یکی دو قسمت ابتدایی که پایه است باید تهیهکنندهها را برای ساخت سریال قانع کنند. به همین دلیل قسمت یک و 2 بسیار قطعی و با وسواس نوشته میشود. پایانبندی یک سریال استاندارد به میانهی آن بستگی دارد. در واقع این پایان باید با شیب درستی پیش برود و تمام شخصیتها به یک سرانجامی برسند تا بیننده بتواند در انتها برای تمامی سوالات مطرح شده در ذهنش پاسخ قطعی داشته باشد. مسائلی که متاسفانه ضعف سریالهای ما در ایران محسوب میشود.
او ادامه داد: نویسندههای ما زمان بسیار زیادی را برای معرفی شخصیتها هدر میدهند که این غلط است. برای مثال ما سه قسمت از یک سریال را میبینیم که مکرر شخصیتها را معرفی میکنند. این عمل نه تنها شخصیتپردازی را پیش نمیبرد بلکه مخاطب را هم خسته میکند. از نگاه من شاید بهترین راه برای رسیدن به پایان صحیح این باشد که مانند بسیاری از سریالهای دنیا از پایان، سریال را به نقطهی آغاز برسانیم.
نوسینده سریال «سارق روح» درباره نیمه تمام شدن برخی از بچه قصههای سریالها که تماشاگر را عصبی و سردرگم میکند گفت: یکی از مشکلات بزرگ نویسندگان ما این است که شمایل کلی از داستان ندارند. یعنی زمان خیلی زیادی را باید صرف ساختار داستان کنند تا بتوانند آن را تا پایان هم نگه دارند. اگر بخواهیم از نگاه آسیبشناسانه این موضوع را بررسی کنم باید بگویم که ما روزمره و لحظهای یک اثر را جلو میبریم که این موجب صدمه زدن به کار میشود. از طرف دیگر چون هر ایده و نظری ممکن است با ممیزی روبهرو شود و خیلی نوشتهها قابل اجرا نیستند. گاهی دیالوگهای درخشانی که به ذهنمان میرسد را از ترس اینکه مبادا با ممیزی برخورد کند خودمان حذف و سانسور میکنیم.
فاضل در خصوص ضعف فیلمنامهها که گه گاهی برخی شخصیتها را نصفه و نیمه رها میکنند عنوان کرد: این ضعف به نویسنده برمیگردد. قرار نیست شخصیت داستان ما انفجاری را به بار بیاورد. در وهلهی اول باید شخصیت روی کاغذ درست شکل گرفته باشد. به این نکته هم باید اشاره کنیم که ما به دلیل برخی ممیزیها بخش زیادی از شخصیتپردازیها را نمیتوانیم انجام بدهیم. برای مثال بسیاری از چیزهایی که میتواند در سکوت شخصیت عنوان شود و او را به خوبی معرفی کند در داستان وجود ندارد. مثلا ما فضای خصوصی یک زوج و رابطهی آنها را نداریم. منظورم اصلا رابطهی جنسی نیست. به لحظهای که برای همدردی لازم است یک زوج دست یکدیگر را بگیرند فکر کنید. ما با کمبود این لحظهها مواجه هستیم که خوشبختانه در این سالها نویسندگان راههایی هوشمندانه برای نشان دادن برخی از این صحنهها پیدا کردهاند.
او در پایان گفت: معتقدم داستانگوهای ما در داستاننویسی کمی خساست به خرج میدهند و همهی ایدههای خود را خرج یک اثر نمیکنند که این نگاه معضلات بزرگی را به بار میآورد و کیفیت یک اثر نمایشی را با مشکل مواجه میکند.
خبرنگار: تبسم کشاورز
انتهای پیام/