ممانعت از اشتغال زنان ناشی از نگرش منفی مردان به زنان است

|
۱۴۰۱/۰۹/۲۰
|
۱۹:۴۱:۱۶
| کد خبر: ۱۴۰۹۶۵۰
ممانعت از اشتغال زنان ناشی از نگرش منفی مردان به زنان است
در این یادداشت علل و زمینه های مختلفی را که در پیدایش نگرش منفی مرد درباره زن نقش داشته است را بررسی می کند .

آموزه‌های اسلامی به ما می‌گوید که زن و شوهر باید رابطۀ حسنه‌ای با هم برقرار کنند. یکی از مسائلی که ممکن است به این مهم لطمه بزند، نگرش منفی مرد دربارۀ همسرش است. این مسئله خود را در قالب‌های مختلفی همچون درجۀ دوم‌پنداری زن، بی‌توجهی به انواع خواسته‌های او، انتظار اطاعت محض، برخورد نامناسب و توهین‌آمیز لفظی و رفتاری تا حد کتک‌زدن خود را نشان می‌دهد. در این نوشته قرار است به علل و زمینه‌های مختلفی اشاره شود که در پیدایش نگرش منفی مرد دربارۀ همسرش نقش مهمی دارد و راهکارهای آن نیز به اختصار بیان شود.

مصادیق

مسئلۀ نگرش منفی شوهر به همسر خود در قالب‌های مختلف لفظی و رفتاری بروز می‌یابد. برای مثال، احساس مالکیت مردانه، بی‌اعتمادی به زن، ممانعت از حضور اجتماعی و اشتغال زن، تصمیم‌گیری یک‌طرفۀ شوهر، سازگاری زناشویی یک‌طرفه، معاشرت نامطلوب مرد، کم‌توجهی به خواسته‌های زن، خیانت مرد در زمرۀ مسائلی هستند که ممکن است نگرش منفی شوهر را به‌دنبال داشته باشد.

علل و زمینه های شکل گیری نگرش منفی

زن در تمدن اسلامی نظمی در حوزۀ جنسیت داشته که طبیعی‌سازی شده بود؛ یعنی چنان دربارۀ آن، مفاهیم انباشته زیاد بوده و تلقینات اندیشه‌ای چنان پررنگ بوده که آن وضع، عینی‌سازی و واقعی‌سازی شده بود و لذا کاملاً منظم و طبیعی پنداشته می‌شد. به همین دلیل سؤال و شبهه‌ای دربارۀ آن مطرح نمی‌شد و زنان نیز به آن خو گرفته بودند.

زمینه ی فلسفی

یکی از مسائلی که به‌نظر می‌رسد در فرهنگ و تفکر عامۀ مردم تأثیر بسیاری داشته باشد، برداشت‌هایی است که برخی حکما از این موضوع داشته‌اند. چرا که مردم عامه تفسیر و برداشت اینان را به عنوان نگاه دین اخذ می‌کنند. در صورتی که تفسیر این بزرگان نیز می‌تواند ناشی از تسلط نگرش و گفتمان سنتی ضد زن در آن دوره باشد و آنان در حال بازتولید همان گفتمان دوره خود بوده‌اند. به هر روی فارغ از اینکه این برداشت صحیحی از دین بوده است یا خیر که بعید است که صحیح باشد در کتب برخی حکما و علمای گذشته مطالبی علیه زنان آمده که می‌تواند در نگرش منفی مردان به زنان مؤثر باشد. در بسیاری از کتب اخلاقی همچون اخلاق ناصری یا السیاسه منسوب به ابن‌سینا در مقام توضیح تدبیر منزل همگی اشاره کرده‌اند که بسیار مراقب باشید زن فارغ از کار نباشد و همواره او را در خانه مشغول بدارید؛ چرا‌که فراغت بال زن بسیار خطرناک و آسیب‌زاست.

البته این نگاه در حکمای اسلامی منحصر نیست و آن‌ها نیز این نگاه را از ارسطو و دیگران گرفته‌اند. طبیعی است که وقتی دوگانۀ عقل و احساس ایجاد شد، از آنجایی که نوع نگاه و هنجارهای ارزشی مردانه است، «احساس» بی‌ارزش می‌شود و عقل، هنجار برتر و اقتدارآفرین است و می‌توان از این طریق جامعه‌ای طبقاتی ایجاد کرد که آن عامل مزیت‌بخش عقل است و خود (مرد) معیار عقل بوده و زن درحقیقت موجودی بدون عقل معرفی می‌شود و متون دینی هم به خدمت این نظام آگاهی آمده و زنان را موجوداتی کم‌عقل و سست‌طبع و ناقص ذاتی معرفی می‌کنند. البته این نگاه به زن و تعبیرات خاص دربارۀ این جنس، در چند عالم خاص در طول تاریخ منحصر نیست.

طبق این نگاه، هرچه زن بیشتر در خانه حبس شود، به‌نفع فرد و جامعه است؛ لذا فتوای استحباب حبس زوجه در خانه برای زوج صادر می‌شد. اگر کسی می‌گفت ممکن است زن از این انزوا از بین برود، پاسخ می‌دادند که خیرِ جامعه در این است و قانون‌گذار و سیاست‌گذار باید مصالح جامعه را درنظر بگیرد. طبق این نگرش سیاست‌گذاری مردانه و نقش‌های برتر برای مرد بوده و به‌تبع آن، مدیریت هم مردانه شده و دخالت‌های اجتماعی مخصوص مردان می‌شود. این یک نظام آگاهی است که مبتنی‌بر آن دنیایی ایجاد می‌شود؛ اما وقتی این نظام آگاهی با مشکل مواجه شود، اقتدارش را از دست می‌دهد و دنیای دیگری ساخته می‌شود.

زمینه ادبی

یکی از حوزه‌های مؤثر در شکل‌گیری تصورات قالبی علیه زنان می‌تواند سنت ادبی و داستان‌ها باشد. به همین دلیل می‌توان یکی از عوامل مؤثر در نگرش منفی به زن را در سنت ادبی پی‌جویی کرد. درواقع به علت جایگاه محترم و قدسی شعر نزد مردم، ابیات نیز مانند متون دیگر، مورد استناد کل جمعیت ایران واقع می‌شوند و این قبیل نگرش‌ها عمومیت می‌یابد.

به‌طور کلی در طول تاریخ، ادبیات اجتماعی، اخلاقیات، سیاست، پندنامه و فرهنگ حاکم بر جوامع مشرق‌زمین و اروپا، جامعه را به سکون و زنان را به تبعیت و فرمانبرداری فراخوانده است. سیمای زن در شعر و ادبیات تصویری تجریدی و بی‌هویت از موجودی است که دربارۀ او می‌اندیشند؛ اما او را به‌حساب نمی‌آورند. ناصرخسرو، اوحدی مراغه‌ای، اسدی، فردوسی، سنایی، نظامی، جامی، ملاحسین کاشفی و سعدی همۀ این شاعران بزرگ و نامی، ابیاتی در مذمت زن دارند.

شاعرانی که می‌خواستند زنان را تحقیر کنند، به برخی از باورهای قدما استناد کرده‌اند که مؤثرترین آن‌ها هیئت بطلمیوسی است. در این نگاه، پدران، آسمانی و مادران، زمینی دانسته شده‌اند. در نوع نگاه فلسفی، تصور می‌شده است که دهر و گیتی به شکل زن است. این به باور بطلمیوسی بازگشته و از فلسفۀ یونان ریشه گرفته است. از همین روست که وقتی مولانا می‌خواهد عقل و نفس را تعریف کند، آن را به زن و مرد تشبیه می‌کند:

ماجرای مرد و زن افتاد نقل        آن مثال نفس خود می‌دان و عقل

زمینه دینی

آموزه‌های اسلامی در سطوح مختلف اعتقادی، اخلاقی و احکام، تأثیر مهمی در سبک زندگی مسلمانان گذاشته است؛ به‌طوری که هر مسلمانی که به رعایت دستورات دینی مقید است، تلاش می‌کند خود را به الگوها و سبک زندگی آرمانی اسلامی نزدیک کند تا موجبات تقرّب او به خداوند را فراهم سازد. مهم‌ترین منبع اصلاح سبک زندگی اسلامی، در درجۀ اول قرآن و سپس روایات معصومانb است؛ لذا تفسیری که از قرآن ارائه می‌شود، صحیح یا غلط، می‌تواند در زندگی روزمرۀ مسلمانان تأثیری جدی بگذارد. آیات ناظر به زنان نیز از این مسئله مستثنی نیست و بعضاً برخی مفسران و فقها از آیاتی همچون آیۀ 34 سورۀ نسا که از قوامیت مرد بر زن صحبت کرده، تفسیری ذکر کرده‌اند که به‌نظر می‌رسد از جنس زن در ذهن مرد مسلمان نگرش خاصی ایجاد می‌کند.‌

زمینه تاریخی

یکی از زمینه‌های تاریخی مهم در مسئلۀ نگرش منفی به زن، عاملیّت منفی زنان است. نگرش منفی شوهر به همسرش نتیجۀ انباشت قرن‌ها نگاه منفی به زن بوده و اصلاح این پنداشت نادرست زمان می‌برد. در‌واقع هر دو جنس به تعریفی تاریخی از زن عادت کرده‌اند؛ به‌طوری که مردان در همان تعاریف سنتی باقی مانده‌اند و اصلاح لایه‌های پنهان آن زمان می‌برد و خود زنان نیز درگیر آن بوده و در‌نتیجه به‌نوعی دچار ازخودبیگانگی شده‌اند و نیز از درون خود به برخی مفاهیم زن‌ستیزانه ایمان داشته و با آن به زیست خود ادامه می‌دهند.

وجود باورهای نهادینه‌‌شده مانند محتاط‌بودن زنان در تصمیم‌گیری، احساسی‌تر‌بودن، ناتوانی نسبی در اجرای کارها و مسائلی مانند باروری و انحصار در ایفای نقش مادری در جامعه باعث شده زنان برای کسب تجربه در عرصۀ عمومی فرصت‌های کم و نامتناسبی داشته باشند و شناخت آنان از توانایی‌ها و استعدادهای‌ خود در فضاهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کامل نگردد. وجود چنین شکاف‌های اجتماعی عمیقی در میان فضای دوگانه مردانه‌زنانه باعث شده خود زنان نیز در پذیرش نقش یا تلاش برای تحقق آرزوهای خود به تناقض دچار شوند. در‌واقع در این مسئله، از خودبیگانگی همان توقف تجربه است که فرصت را از زنان گرفته و ناکامی را در تثبیت خویش بر آنان تحمیل می‌کند.

یکی دیگر از مسائلی که حاصل انباشت قرن‌ها نگرش منفی به زن و تقلیل جایگاه او بوده، درونی‌شدن باورهای زن‌ستیزانه در خود زنان است. از‌این‌رو هرچند زن‌ستیزی در مردان شایع‌تر است، در میان خود زنان نیز وجود دارد؛ به‌طوری که زنان آن را علیه دیگر زنان یا حتی علیه خودشان انجام می‌دهند. زن‌ستیزی به منزلۀ  ایدئولوژی یا سیستمی اعتقادی عمل می‌کند که طی هزاران سال با جوامع پدرسالار یا تحت‌سلطۀ مردان همراه بوده و همچنان به قراردادن زنان در موقعیت‌های تابع (وابسته) با دسترسی محدود به قدرت و تصمیم‌گیری ادامه می‌دهد. این مسئله یا به‌صورت مستقیم از طریق تعاریف منفی یا غیرمستقیم در لابه‌لای تعاریف مثبت از زنانِ تابع مردان بروز و ظهور پیدا کرده است و در پی آن، زنان نقش خود را به‌عنوان قربانیان اجتماعی درونی کرده‌اند.

در‌واقع نه‌تنها مردان و فرهنگ جامعه در پذیرش تحقیر زنان مؤثرند؛ بلکه خود زنان نیز به آن تن می‌دهند و آن را می‌پذیرند. مردسالاری بدون مشارکت و همکاری زنان نمی‌توانست استمرار پیدا کند و این همکاری به چند طریق اتفاق افتاده است؛ تلقین مفاهیم جنسیتی، محرومیت از آموزش، محروم‌کردن زنان از دانستن تاریخشان، از هم جدا‌ساختن زنان با تعریف مفاهیمی مانند آبرومندی و کج‌رفتاری براساس فعالیت‌های جنسی زنان با محدودسازی و اجبار مستقیم، تبعیض در دسترسی به منابع اقتصادی و قدرت سیاسی و اعطای مزایای طبقاتی به زنان مطیع.

زمینه اجتماعی

یکی از مسائل مهمی که ذیل حوزه‌های اجتماعی‌تاریخی جای می‌گیرد، اُبژه‌سازی جنسی زن است. مردان به زنان به چشم یک ابژۀ جنسی نگاه می‌کنند؛ به‌خصوص اگر جوانی دچار امر شهوانی شود، این امر جنسی را جدی‌تر کرده و زن را به چشم کسی می‌نگرد که نیاز او را رفع می‌کند و رفتار و پوشش زن را به مثابه کسی می‌بیند که افراد را به‌سمت خودش فرامی‌خواند. به همین دلیل برخی جوان‌ها وقتی دختری را مشاهده می‌کنند که لباس‌های نامناسبی پوشیده یا آرایش خاصی کرده، نشان کرده و تعقیب می‌کنند. اتفاقاً آن دختر لزوماً در پی برقراری رابطه با جنس مخالف نبوده و حتی شاید از خانواده‌ای متشخص و سطح بالا باشد و وقتی با پیشنهاد صریح آن پسر مواجه می‌شود، از درون فرو می‌پاشد؛ زیرا این اتفاق برای او مبهم بوده و اصلاً تصور نمی‌کرده که چرا چنین پیشنهادی به او داده شده و نمی‌داند باید چه واکنشی نشان دهد. در‌واقع آن پسر، زن را ابژۀ جنسی دانسته و در ذهن خودش اگر دختری پوشش خاص یا آرایش خاص یا رفتار خاصی داشته باشد، در‌حال ارسال علامت به داوطلبان ارتباط بوده و در‌نتیجه پسر پیشنهاد می‌دهد. در‌واقع این نگرش نوجوانان است که آموخته‌اند به زنان به‌عنوان ابژۀ جنسی بنگرند. جای تعجب است که حتی پسرانی که چنان تربیت می‌شوند، به خواهر و مادر و خویشاوندان مؤنث خود چنین نگاهی ندارند؛ اما وقتی وارد فضای مجازی شده یا فیلم پورن مشاهده کرده یا داستان غیراخلاقی می‌خوانند، آن نگرش جنسی به زن پیوسته افزایش پیدا می‌کند. به عبارت دیگر نخست مرزی در ذهن دارند که دختران فامیل و خواهر و مادر من با دختران خیابانی متفاوت‌اند؛ اما اگر همین افراط پیدا کند، مرز ابژۀ جنسی زن حتی معاذالله به حوزۀ خانواده هم کشیده می‌شود.

شایان ذکر است که مدرنیته فقط عامل شکل‌گیری ابژۀ جنسی زن نیست؛ بلکه با ایجاد صنعت سکس، این نگرش را تقویت کرده است. لذا اگر مدرنیته هم نبود، ابژۀ جنسی همچنان تا حدی وجود داشت. البته که صنعت سکس این نگرش را تشدید می‌کند. در‌واقع حتی در جامعۀ خودمان پیش از مدرنیته نیز چنین مشکلاتی وجود داشته است.

اساساً یکی از تفاوت‌های اسلام با جاهلیت، در همین نگرش جنسی به زن و تقلیل ابژۀ جنسی حداکثری زن است. ذخیرۀ واژگانی عرب جاهلی دربارۀ زنان بسیار جنسی بوده و توصیف زنان بر‌اساس ویژگی‌های اندام آن‌ها صورت می‌گرفت. در‌مقابل، واژگان قرآنی دربارۀ زنان در هر دو طیف زنان مؤمن و کافر بسیار بهتر شده است؛ همچون مسلمات، قانتات، مشرکات، فاسقات. البته اینکه در ادامه انحرافاتی رخ داد و تغییراتی ایجاد شد، امری مجزاست.

زمینه اجتماعی

یکی از مسائل مهم در حوزۀ زنان، تلاش‌های سیاسی در زمان پهلوی برای تن‌نمایی زنان بود. در‌واقع مدرنیته در اقصی‌نقاط جهان از جمله ایران تأثیرات خود را گذاشته و حاکمان و سیاست‌گذاران بسیاری را با خود همراه کرده است. این مسئله البته پیش از انقلاب بسیار چشمگیر بود. تغییرات در ساختار و بافت سنتی ایران در دورۀ پهلوی را می‌توان نوعی سیاست کنترل اجتماعی و مدیریت بدن از سوی قدرت ارزیابی کرد که با هدف اعمال برنامه‌های توسعه انجام شد. در‌واقع این برنامه در امتداد سیاست‌های گذشته مبنی‌بر ایجاد تحول در روابط اجتماعی و کشاندن زنان به عرصۀ عمومی با هدف برپایی تجدد در ایران صورت گرفت و حکومت برای برهم‌زدن نظم سنتی جامعه، به حجاب که در آن دوره به‌نوعی نمایندۀ تداوم سبک و ساختار زندگی سنتی به شمار می‌رفت، حمله کرده و برنامۀ کشف حجاب را به مثابۀ الگویی دولتی برای ایجاد فرهنگ جدید به اجرا درآورد.

سازمان‌های زنان در دورۀ پهلوی اقدامات فرهنگی خاصی انجام دادند که موجب شد ذهنیت دختران و زنان جوان آن دوره دربارۀ ارزش‌هایی مانند حجاب و عفت تغییر یابد و در‌نتیجه به تغییر در نوع پوشش، روابط اجتماعی، اوقات فراغت و مصرف زنان به‌عنوان نمودهایی از هویت جنسیتی منجر گشت.

  1. گسترش مدارس جدید با ویژگی‌هایی مانند برگزاری کلاس رقص، اختلاط دختر و پسر و اجبار به پوشیدن لباس‌هایی خاص بدون چادر.
  2. چاپ نشریات و مجلات با تأکید بر مفاهیمی از جمله بیان حجاب به‌عنوان عامل عقب‌ماندگی زن، تمجید از زن اروپایی و در‌مقابل، تحقیر زنان سنتی، ترویج لباس‌های عریان غربی، مدل‌های آرایش و مصرف‌گرایی.

تأسیس نهادهای جدیدی مانند کلوپ‌های زنانه، باشگاه ورزشی، اردوگاه‌ها با قوانین 4.اجباری

راهکارهای اصلاح نگرش منفی درباره زن

اگر در نظامی ارزش‌های معنوی حاکم نباشد و همچنین خدا در دل‌ها جایی نداشته باشد، مرد با تکیه‌بر قدرت جسمانی، راه خود را برای ظلم و تعدّی به زن باز می‌بیند. برای آنکه زنان بتوانند از هویت، امنیت و شخصیت و سرمایۀ فرهنگی متناسب و درخور شأن خود برخوردار باشند، برای حمایت از آن‌ها هم باید دخالت قانونی صورت بگیرد و هم آگاهی مردم دربارۀ این موضوع ارتقا یابد.

تا زمانی که نگاه جنسیتی و ابزاری به زنان وجود داشته باشد، زنان به انسان‌هایی ناکام تبدیل خواهند شد؛ چون اجازه ندارند در معنادادن به هویت خود نقشی ایفا کنند. در‌نتیجه وقتی نمی‌توانند در قالب طرح‌ها و اهداف به هویت خویشتن معنا ببخشند، ناگزیر واقعیت وجودی خود را در مسائل پیش‌پا‌افتاده‌ای خلاصه می‌کنند که از آن‌ها توقع می‌رود و جامعه نیز برای اهداف خود آن را تفسیر می‌کند و در این تفسیر، زن موجودی در خود است نه برای خود. این فرودستی در ساختار جامعه و دورماندن آنان از عرصۀ رقابت، باعث می‌شود نابرابری تشدید گردد. از‌این‌رو نگاه ابزاری به زن باید تغییر کرده و اصلاح شود.

اصلاحات قانونی

در سطح سیاست‌گذاری‌های کلان کشوری، باید قوانین و دستورالعمل‌های لازم برای ارتقای جایگاه و تکریم زنان پیش‌بینی و تدوین شود. زنان جامعۀ امروز نیازمند ایجاد قوانین حمایتی هستند تا بتوانند در محیطی امن و بدون خشونت و با امید به آینده گام بردارند. آنان در این مسیر به حمایت کامل خانواده، جامعه، نهادهای مدنی و دولتی نیازمندند تا به تعالی شخصیتی، مهارتی و علمی خود دست یابند.

اصلاحات فکری، فرهنگی

برای مبارزه با میراث منفی گذشته و حرکت به‌سوی موقعیتی بهتر برای زنان، گام نخست و نقطۀ عزیمت ما باید پذیرش واقعیت‌ها و کنارگذاشتن اسطوره‌هایی همچون «گذشته‌های طلایی» زنان و دوره‌های «زن‌سالاری» باشد. جلوگیری از ضعف و ستم‌زدگی زن در سطوح مختلف باید پیگیری شود و خُلقیّات لازمی وجود دارد که بایستی دنبال کرد تا تحقّق پیدا کند. آداب و سننی باید وجود داشته باشد که زن در سطوح مختلف معاشرتی، جنسی، خانوادگی، فرهنگی و فکری دچار ستم‌زدگی نباشد.

راهکارهای این بخش را می‌توان در چهار دسته بیان کرد: الف) یکی از نقاط اثرگذار روی این مسئله صداوسیماست. صداوسیما باید تصویر صحیحی دربارۀ ارتباط زن و شوهر بازنمایی کند. اما در همین زمینه متأسفانه دیده می‌شود که صداوسیما نتوانسته عملکرد مناسبی داشته باشد.

ب) یکی دیگر از راهکارهای مهم و انکارناپذیر این عرصه، تخلق به اخلاق الهی و تهذیب نفس مردان است. باید جلوی بی‌عدالتی در ارتباطات خانوادگی زن و مرد گرفته شود. اگر در نظامی ارزش‌های معنوی حاکم نباشد، خدا در دل‌ها نباشد، مرد با تکیه‌بر قدرت جسمانی، راه خود را برای ظلم و تعدّی به زن باز می‌بیند.

ج) اصلاح الگوی مردانگی و حتی زنانگی دیگر مسئلۀ مهم این عرصه است؛ یعنی هم نگرش زنان به مردان و هم بالعکس باید اصلاح شود. وجه مشترک هر دو مردانگی است؛ اما از دو جهت؛ یعنی هم هویت مردانگی در نگاه زنان به‌شدت افول کرده و هم نگاه مردان به زنان هم‌پا نشده است. در‌واقع آن‌قدر که زنان پس از مدرنیته خود را برای رابطۀ جدید با مردان آماده کرده‌اند، مردان به همان نسبت آماده نبوده‌اند.

د) همچنین خود زنان نیز باید در ارتقای شخصیت و جنسیت خود تلاش کنند. لذا زنان باید به کسب تحصیل، مطالعات علمی و ارتقای مهارت‌های فردی بپردازند تا میزان شناخت از خود و جامعه در آنان افزایش یابد. زنان با شناخت و اتکا به خود می‌توانند نگرش دیگران را دربارۀ توانایی‌هایی خود تغییر دهند. زنان باید از حق انتخاب در زندگی شخصی خود برخوردار باشند که این مستلزم فرهنگ‌سازی و تولید گفتمان برای حفظ و صیانت از حقوق و جایگاه زن است. کمااینکه مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «بهترین کسانی که مسئلۀ زن را می‌توانند حل کنند، خود زنان هستند.» یکی از نکات مهمی که زنان در اصلاح فکری و تلاش‌های عملی خود باید بدان توجه کنند، پرهیز از غرق‌شدن در تفسیر منفی عمومی است. توجه بیش‌از‌حد به زیبایی بدن و چهره، از مسائلی است که زنان را از ارز‌ش‌های نهادی دور می‌کند و آنان را درگیر تفسیرهای عمومی ناشی از محیط پیرامونش می‌سازد.

اصلاحات دینی

مطلب آخر هم اینکه لازم است در این راستا اصلاحات دینی هم صورت بگیرد. چنانکه مقام‌ معظم‌ رهبری  فرموده‌اند همۀ آنچه در فقه ما دربارۀ زنان مطرح شده است، لزوماً سخن آخر نیست و ممکن است با تحقیقی که فقیهی ماهر و مسلط انجام می‌دهد، فلان حکم فقهی دربارۀ زن تغییر کند.

به‌نظر می‌رسد که برخی احکام اسلامی، مسائل زنان را لحاظ نکرده و همین باعث می‌شود در میان مسلمانان به زنان فرودستانه نگاه ‌شود. برای مثال به نیاز جنسی زن چندان که باید و شاید مانند نیاز مرد توجه نشده و در این موضوع اعتباری به نیاز زن مسلمان داده نمی‌شود. اما این نگاه اسلام نیست و می‌تواند اصلاح و بازبینی شود.

 نویسنده   محمدصادق هدایت زاده

 

نظر شما