رضاخان و تمدن بولواری

|
۱۴۰۱/۱۰/۱۹
|
۱۶:۱۷:۴۷
| کد خبر: ۱۴۲۰۸۴۰
حسین اصغری_ پژوهشگر تاریخ معاصر

به گزارش برنا؛ گویند: شیطان زن بی‌حجاب را بلعید، ولى از هضمش عاجز ماند؛ بی‌حجابی زنان سلاحی به‌مراتب قوی‌تر از مکر و وسوسه شیطان است. سلاحی که روزگاری رضاخان پهلوی به وسیله آن به ملت مسلمان ایران حمله کرد و علیرغم جراحات فراوانی که بر پیکره آن وارد ساخت نهایتا خود او بود که از بین رفت و سلاحش چنان‌که باید کارساز نشد. حکایت سفر رضاخان به ترکیه و دیدار با آتاتورک و بازگشت به ایران که بی‌حجابی زنان مسلمان را به ارمغان آورد برای همه داستانی آشناست اما نکته اینجاست که مسئله مقابله با حجاب در ایران تنها میراث این سفر نبود؛ بلکه برنامه‌ای استعماری بود که از چند سال قبل زمزمه‌های آن شنیده می‌شد؛ زمانی که زنان شاه در نوروز 1307ش در قم اظهار به بی‌حجابی کردند، هنگامی‌که دولت بخشنامه‌های محرمانه در راستای حمایت از زنان بی‌حجاب صادر می‌کرد، زمانی‌که از اواسط دهه1300ش انتقاد به حجاب آسان شده بود یا سفری که شاه افغانستان به همراه همسرش بدون حجاب در سال 1308ش به ایران داشت که علیرغم انتقادات و اعتراضات فراوان رضاخان هیچ اقدامی نکرد و نهایتا اعتراف خود رضاخان پس از سفر به ترکیه که عنوان کرد حدود دو سال است مسئله ممنوعیت حجاب فکر او را مشغول کرده و از هرچه زن چادری است بدش آمده و چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است و حکم دملی را پیدا کرده که باید آن را از بین برد، تمام این‌ها دلالت بر این دارد که کشف حجاب برنامه‌ای از پیش‌طراحی شده بود. در این زمینه مخبرالسلطنه روایت جالبی دارد:

«در سنوات 1306 و 1307 ملکه، ترویج دکلته (پیراهن رکابی) می‌کرد و منع چادر نماز. عیال من که به اندرون می‌رفت و چادر نماز داشت مورد ایراد می‌شد. آخر ترک رفتن نمود. اواخر ریاست من، در جلسه‌ای از جلسات هیئت که سهام صادر و وارد محدود می‌شد، تیمورتاش کلاه زنانه را داخل امتعه مجاز کرد. گفتم: چه حاجت؟ گفت: لازم می‌شود».

مخبرالسلطنه از این کلام تیمورتاش نتیجه می‌گیرد که گوشه‌ای از برنامه بلندمدت منع حجاب معلوم شد؛ برنامه‌ای که طی چهار مرحله به اجرا درآمد: حمایت پلیس از بی‌حجاب‌ها، برقراری جلسات کشف حجاب در مدارس، تشویق مسئولان دولتی به کشف حجاب همراهانشان و به‌کار گیری قوه قهریه در برابر زنان محجبه. در راستای اجرای این مراحل، آزار و اذیت روحی و جسمی فراوانی نصیب زنان مسلمان ایرانی شد. علاوه بر این‌که از ورود زنان و دختران محجبه به مدارس و ادارات ممانعت به‌عمل می‌آمد، مأموران انتظامی مجاز بودند زنان محجبه را تعقیب و وارد منزل آن‌ها شوند و تفتیش کنند و اگر چادری پیدا می‌کردند آن را پاره یا به غنیمت می‌بردند این درحالی بود که شهربانی موظف بود نهایت احترام را نسبت به زنان بی‌حجاب رعایت کند. طبق گزارشاتی که در منابع تاریخی ذکر شده کار به جایی رسیده بود که در برخی شهرها ورود زنان محجبه به گرمابه‌های زنانه و گاراژهای حمل مسافر نیز ممنوع شده و حتی زنان مسلمان اتباع خارجی که به ایران مسافرت کرده بودند نیز مجبور شدند یا از لباس ملی خود استفاده کنند و یا لباس‌های غربی را بپوشند. حتی بانوانی که بالاجبار چادر را کنار گذاشتند و لباس بلندی را جایگزین آن کردند هم در امان نماندند و طی بخشنامه‌ای اعلام شد پوشیدن این نوع لباس هم ممنوع است زیرا تصویر معابر را زشت می‌کند!

رضاخان برای این‌که اجرای این سیاست تسریع شود در 17 دی 1314ش در مراسم دانشسرای عالی به همراه ملکه و دخترانش بدون حجاب حاضر شد و سخنرانی کرد. اشرف پهلوی نقل می‌کند «پدرم نزد ما آمد و گفت: این دشوارترین کاری است که تا به حال مجبور به انجام آن بودم، اما باید از شما بخواهم که برای زنان ایران سرمشق و نمونه باشید» و سپس گفت باید در مراسم 17 دی بدون حجاب حاضر شوند. نکته‌ای که درباره برخی از زنان حاضر این مراسم قابل توجه است این‌که بعضی از بانوانی که به‌خاطر ترس از خشم رضاخان به این مجلس آمده بودند در طول سخنرانی رضاخان رو به دیوار ایستاده بودند و گریه می‌کردند. این مراسم در تهران دو پیامد فوری افراطی و تفریطی را در پی داشت: از یک طرف زنان معلوم‌الحال به کافه‌ها و رقاص‌خانه‌ها هجوم آوردند و از طرف دیگر زنان محجبه مورد حمله و تعرض شدید مأموران شهربانی قرار گرفتند.

مخبرالسلطنه که از مخالفان این سیاست رضاخان بود نقل می‌کند که روزی به شاه گفتم: دو تمدن عالم‌گیر وجود دارد؛ «یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتورها، تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتورها و کتابخانه‌ها است... آثاری که بیشتر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود که به کار لاله‌زار می‌خورد و مردم بی‌بندوباری خوستار بودند».

از طرف دیگر، رضاخان به وزرا و معاونین مأموریت داد تا هرکدام مراسمی را برگزار کنند و کارکنان آن‌ها به همراه همسرانشان بدون حجاب در آن حاضر شوند. تعداد معدودی از مسئولین بودند که همسرانشان با این قضیه مخالف بودند؛ افرادی نظیر مخبرالسلطنه و صدرالاشراف که حتی همسر صدرالاشراف که بالاجبار در یکی از مراسمات حاضر شده بود بعد از آن به مدت یکسال از خانه بیرون نیامد و بیمار شد و دق کرد و مرد.

اما تاریخ ثابت کرد که رضاخان در این سیاست ضددینی خود شکست خورد و زنان مسلمان ایرانی با صبر و تحمل شکنجه‌ها و سختی‌های فراوانی که کشیدند عاقبت موفق شدند حکومت پهلوی دوم را مجبور کنند تا قانون ممنوعیت حجاب را لغو کند اما تنها خدا شاهد است که چه جنایاتی بر سر زنان محجبه این مملکت آورده شد که تنها گوشه‌ای از آن در شکایتی که تعدادی از زنان یزد بعد از سقوط رضاخان به مجلس ارسال کردند ذکر شده است. در این گزارش چنین آمده است:

«به‌واسطه یک روسری یا چادر نماز در محله‌ها حتی از خانه به خانه همسایه، طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی‌کنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم می‌شد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به‌واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبان‌ها به آن‌ها رسیده جان سپردند. چقدر از ترس و حرص فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند ... خدا می‌داند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان می‌افتاد، مثل اسرای شام با ماها رفتار می‌کردند. بهترین رفتار آن‌ها با ماها همان چکمه، لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمی‌شدند یا پولی نداشتیم به آن‌ها بدهیم ما را به شهربانی و کمیسری می‌بردند، اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر...»

این تنها گوشه‌ای از ظلم و جنایتی است که در دوران پهلوی اول بر زنان ایرانی وارد آمده است. سوالی که امروزه ذهن را مشغول می‌کند این است که به‌راستی کدام اقدام رضاخان به نفع زنان صورت گرفت و جایگاه و شأن و احترام آنان را در جامعه افزایش داد که امروزه افرادی از روی غفلت یا جهالت یا عداوت سخن از کارنامه درخشان او در عرصه زنان می‌گویند و تلاش دارند تا ضمن وارونه نشان دادن حقایق تاریخی، تصویری درخشان از روزگار سیاه زنان در آن دوران نشان دهند.

انتهای پیام/ 

 

نظر شما