مهشید و پدرام به سبب بیماری کودک خردسال خود به پزشک مراجعه می کنند و در نهایت ناباوری با حقیقتی تلخ مواجهه می شوند. آنها برای پیدا کردن راه نجات کودکشان با کابوسی سیاه روبرو می شوند. پدرام و مهشید که به سبب آقازاده بودن از موفقیت اجتماعی بسیار بالایی برخوردار هستند با زنجیره انسانهایی که به طور غیر قانونی قاچاق کودک انجام میدهند آشنا میشوند و در نهایت به مانع سخت عصبیت نژادی پدر پدرام برخورد می کنند، پدری که به سبب موقعیت سیاسی اجتماعی خود هم خون نبودن بچه را بهانه کرده و با بهره گیری از نفوذ سیاسی خود قصد سپردن کودک به بهزیستی را دارد بدون توجه به عشق وعلاقه فرزند خویش.
فیلم «آنها مرا دوست داشتند» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رحمانی تصویری تلخ از فضای اجتماعی ایران را به نمایش می گذارد. سرزمینی که گویی انسانیت در آن به فراموشی سپرده شده و انسانها کودکان معصوم و دوست داشتنی را به چوب حراج میزنند. «آنها مرا دوست داشتند» انسانهایی را نشان می دهد که عدهای به سبب فقر وفلاکت کودک فروشی می کنند و عده ای دیگر به سبب متمول بودن حسرت دیگران را به بهایی گزاف میخرند. همواره باید پذیرفت تا خریداری نباشد فروش و عرضه ای وجود نخواهد داشت. در جامعه ای که حیات انسانی به سبب فقر و و فشارهای اقتصادی با خطر روبرو می شود انسانهایی، فرشتههای کوچک خود را به امید قرار گرفتن در شرایطی بهتر از خود دور میکنند. تلخی فیلم "آنها مرا دوست داشتند" به سبب معصومیت به حراج گذاشته شده در این ظلمت و تاریکی انسانی است.
جامعهای که فیلم بازنمایی می کند هیچ نقطه روشن و امیدی در خود ندارد. پدرام پدر خویش و دوستان او را کسانی میداند که دست در بیت المال دارند و در جستجوی این زوج جوان برای یافتن سرمنشا این سرگردانی، مدام انسانهایی را می بینیم که هر یک از دیگری بدبخت تر و فلاکت زدهتر هستند. انسانهایی که افراد نجات یافته ایشان کسانی هستند که از راه خطا بازگشته و در قبرستان ماشینها زندگی می کنند. تصویر نشان داده شده از دور انداخته شدن معصومیت ها درمیان زباله ها میگوید و بی پاسخ ماندن چرایی و چگونگی این رها شدن ها. اصل ایده انتخابی و تصویر به نمایش گذاشته شده در این اثر ویژگی انحصاری فیلم "آنها مرا دوست داشتند" می باشد، پرده برداشتن از حقیقت تلخ حراج کودکان معصوم در جامعه زنگ خطری است که نیازمند توجه و تحلیل به لحاظ اجتماعی و فرهنگی است. بدون شک نگریستن به آسیب های اجتماعی از رسالتهای هنرمندان و تولید کنندگان آثار سینمایی و نمایشی است، اما توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که در توجه به آسیب های اجتماعی نگاهی متوازن به لایه های گوناگون جامعه در پژوهش ضروری است.
در فیلم از یک سو تنها بر دو طبقه اجتماعی آقازاده های و افراد صاحب نفوذ و مردم بسیار آسیب دیده از فقر اجتماعی تاکید شده و سایر اجزای جامعه و تناسب ایشان در فضای جامعه مشاهده نمی شود، اینگونه برش زدن در لایههای جامعه نوعی عدم توازن دربیان را به همراه دارد. ازسوی دیگر شخصیت پردازی ضعیف و بازی تصنعی بازیگران اثر سبب به حاشیه رفتن اصل موضوع شده و روند اثر را کند و غیر قابل باور کرده است. شاید اگر این اشکالات در اثر مرتفع می شد فیلم آنها مرا دوست داشتند می توانست به اثری تاثیرگذار و هشدار دهنده جدی مبدل گردد.
رقیه محمدزاده
انتهای پیام/