به گزارش خبرگزاری برنا؛ از تار و پودهای کویر، فرش رنگارنگی به بزرگی بهشت بافتیم. آن هم نه هر بهشتی، بهشتی که در کنار بسیاری از بناهای تاریخی ایرانی اسلامی، ما را با تاریخمان آشنا و به طبیعتمان نزدیک میکند. باغ شاهزاده ماهان جزئی از جاده ابریشم بوده است. از جایی که باغ شازده، حوضهایی به ژرفای دریا، درختان و فوارههایی به اندازه فلک و معماریای هنردست هنرمندان ایرانی دارد، مرا بینهایت ذوقمرگ میکند.
جالب اینجاست که آب باغ شازده از قنات و کوهپایههای تیگران تامین میشود. انگار حیات باغ را باید مدیون کوههای این منطقه و کویرش باشیم؛ کویری که از گرمایش به باغ پناه میبریم. باغ شاهزاده ماهان در ۱۴ آبان ۱۳۵۳ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت و در سال ۱۳۵۷ مرمت و بازسازی شد.
اما انگار این خصلت کویر بود که نمیخواست سرسبزی باغ شازده را ببیند. برای همین با راهانداختن زلزلهای در سال ۱۳۶۰ هم صدمههایی به باغ وارد میکند و هم تن عبدالحمید را در گور میلرزاند. با وجود این، باغ ماهان دل کویر را به دست میآورد و بازسازیاش را از سر میگیرند. در ۳۰ تیر سال ۱۳۹۰ هم به عنوان یکی از ۹ باغ ایرانی در میراث جهانی یونسکو به ثبت میرسد.
شاهزاده ماهان کیست؟
محمد حسن سردار ایروانی اولین کسی بود که خیال بهشتی روی زمین را در سر داشت. همین میشود که این حاکم وقت کرمان در دوره قاجار دستور بنای باغ را صادر میکند. اما با تصور اینکه در بهشتش جادوان میماند، از دنیا میرود. سالها بعد، عبدالحمید میرزا ناصرالدوله، نوه دختری ناصرالدین شاه قاجار که به صندلی حکمرانی کرمان تکیه میزند، کار نیمهکاره محمد حسن را در سال ۱۲۵۷ ادامه میدهد تا محلی برای تفریح و تفرج خودش بنا کند.
انگار میخواست باغ شازده هم به کامش باشد و هم به نامش. بله، او شاهزاده ماهان است. کسی که ۱۱ سال پایانی عمرش را میگذارد تا یکی از بهشتهای روی زمین را بنا کند. اما سرنوشت او هم با مرگ گره میخورد تا لذتی از بهشتش نبرد. کار باغ هم با درگذشت او نیمهکاره رها میشود.
معماری باغ شازده ماهان
باغ شاهزاده ماهان هم مانند خیلی از باغهای ایرانی، حیاط و حوض مستطیلی دارد. از بیرون باغ شازده تا ۶ کیلومتری شهر ماهان و تا ۳۵ کیلومتری مرکز استان کرمان هیچ خبری نیست، جز خشکی و کوه پایههای تیگران. اما داخلش دنیایی از شگفتی با کاشیکاریهای باصفاست که رنگهای فیروزهای نقشهایش مسحورتان میکند. البته ملات، کاهگل و آجر زردرنگش هم نقش و نگارهای آن را بیشتر به چشم میاندازند.
گل و گیاهش ترانه میسرآیند
با اینکه در نگاه اول از باغ شاهزاده ماهان فکر میکنیم که خودش را به زور در کویر جایی داده، اما باز هم هماهنگی درش موج میزند. انگار حاکمان آن زمان هم فکر این روزها را میکردند که بدون فناوری خاصی، دوستی بین جنگل و بیابان شکل دهند. کویر کرمان هم با این باغ راه آمده، چون باغ شازده فقط میخواهد چیزهای نهفته کویر را نشان دهد.
همین که وارد باغ شاهزاده ماهان میشوید و دیوارهای بلندش غرش آتش کویر را مهار میکنند، نگاهتان به استخرهای بزرگش میافتد که هوس شیرجه زدن را به دلتان میزنند. دو ساختمان در قسمت شرقی و غربی باغ شازده ماهان بنا شده که اولیاش سردر خانه است و دومیاش شما را به مهمانی بزرگان و شاهان دعوت میکند. از طبقه دوم عمارت انتهایش که به بیرون نگاه کنید، کل باغ زیر پاهایتان است همه اینها تنها گوشهای از این بهشت ۵.۵ هتکاری با طول ۴۰۷ متر و عرض ۱۲۲ متریاش است.
اگر هنگام دیدن باغ شاهزاده ماهان از جای خالی سه کاشی روی سردر ورودیاش جا خوردید، باید بگویم که چیزی نیست. داستانش برمیگردد به از زیر کار در رفتن بنّای بنا که بعد از مرگ میرزا ناصرالدوله، چشم او را دور دید و فرار را بر قرار ترجیح داد. البته ظلم حاکمان آن زمان را نباید بیتاثیر دید.
جاذبهها و بخشهای باغ شاهزاده ماهان
انگار ایرانیها از همان زمان هم دستشان به کم نمیرفت. یک باغ عادی را اگر در کشورهای غربی ببینیم، ته تهش دلشان به فواره آن خوش است. اما باغ شاهزاده ماهان همه چیز دارد. تنها رقص نقش و نگارهای فیروزهای روی دیوارهای خاکیرنگ سردر خانهاش حالمان را خوب میکند، چه برسد به بالاخانه و باغ خلوت و خانه زعیم باشی و برج مراقبت و حوض و فواره و ساختمان شاهی.
بالاخانه
از نامش پیداست که در قسمت بالایی و اشرافی باغ قرار گرفته. با اینکه همه جای باغ، مجلل و زیباست اما آنجا صفای دیگری دارد. شاید بیشتر مردم در زمانهای قدیم نمیتوانستند وارد خیلی از جاهای باشکوه و شاهانه شوند، اما امروزه بالاخانه یا همان عمارتی که در انتهای باغ قرار گرفته را از بین در ورودی باغ هم میتوانید ببینید.
وقتی از طبقه دوم اقامتگاه به بیرون نگاه میکنید، انگار منظره جلوی رویتان به دو قاب تقسیم میشود؛ نمای پایینی با حیاط و زیبای بینهایتش، نمای بالایی با عظمت کوههای سفید و آبیاش.
برای اینکه محل استراحت صاحب خانه را در باغ شاهی تماشا کنید، کافی است مستقیم راسته حیاط را بگیرید و پلکانهای بالاخانه را تا انتهای حیاط دنبال کنید و بروید به طبقه دومش. اینجا محل اقامت موقتی و دائمی صاحب باغ بوده که داخلش لش میکرده و کیفش را میبرده.
خیلیها از بزرگان میآمدند و خستگیشان را در آنجا در میکردند. چند سال بعد هم که اداره فرهنگ و هنر دید چه باغ دلگشایی است، آن را خرید. بالاخانهاش هم امروز به رستورانی تبدیل شده تا پذیرای بازدیدکنندگان ایرانی و خارجی باشد. تصورش را کنید که تکه زدید به جای بزرگان کرمان و نوه ناصرالدین شاه تا غذایتان را میل کنید.
سیستم آبیاری و حیاط
از جایی که معماری باغ شاهزاده ماهان طبقاتی و شیبدار است، آب قنات و کوهپایه از یک طرف باغ وارد میشود، به طبقات پایینتر میرود، دورتادور حیاط میچرخد تا حوض و آبشارها و گل و گیاهانش را سیراب کند. مردم هم از شفافیت آبی که سردسرد از کوه میآید لذت میبرند.
بعد از این که باغ شاهزاده ماهان و مردم تشنگیشان برطرف شد، آب به مسیرش ادامه میدهد تا به روستای تیگران برسد. یعنی سادهترین کاری که بنّای باغ شازده ماهان کرده، این بود که پلههای حیاط را به صورت پلکانی و شیبدار در بیاورد تا آبی که واردش میشود در کل باغ جریان داشته باشد و از آن خارج شود. ببینید آب تا چه حد برای مردم کرمان مهم بوده.
حوض
از زمانیهای قدیم ایرانیها مزاجشان با تلالؤ و شرشر آب خوش میآمده. همین میشود که هر چه معماری و باغ از دورههای قبل در ایران بنا میشد، بدون حوض نبودند؛ از حوض حیاط باغ چهلستون اصفهان، باغ ارم، باغ عفیف آباد گرفته، تا حوض باغ دولت آباد و حوض باغ کلات نادری. محال است حوض محشری نداشته باشند. اصلا از نظر من حوض نماد معماری ایرانی است و معماری بدون حوض بیمعناست.
باغ شاهزاده ماهان علاوه بر حوض، چندین فواره هم دارد. این باغ سه حوض بسیار بزرگ دارد که بزرگترینش انتهای باغ و جلوی بالاخانه یا همان اقامتگاه شکوهمند صاحب باغ است. حوض کوچکتر ابتدای باغ و بعد ورودی سردر خانه است. حوض دایرهایش هم قبل از ورودی سردر باغ قرار گرفته است.
پلکان
بیشتر باغهای ایران حیاط یکدستی دارند، منتها باغ شاهزاده ماهان کرمان طبقاتی است. هر کدام از طبقات هم حدود نیم یا یک متر ارتفاع دارند و برای بالا رفتن از هر طبقه و رسیدن به ساختمان یا عمارت شاهنشین هم پلکانهایی تعبیه شده تا از آن بالا و پایین بروید.
باغ خلوت
کل باغ شاهزاده ماهان یک طرف، باغ خلوت پشت بالاخانه طرف دیگر. اینجا هم شایسته سالاری که چه عرض کنم، پارتی بازی دست از سر ما برنمیدارد. دارم تصور میکنم که صاحب ملک همین که باغش را بنا میکند، به بنّا میگوید که یک حیاط شخصی و جداگانهای پشت باغ برایش درنظر بگیرد.
حیاطی که مملو بود از میوه و درختانی که سایه میانداختند و ایشان هم پا روی پا میگذاشت. البته نمیشود به صاحب باغ خورده گرفت، چون جایی میخواسته تا از سکوت و خلوتیاش لذت ببرد.
سردر خانه
بهشت هم درب دارد، چه برسد به باغ. قبل از اینکه وارد باغ شاهزاده ماهان شوید، سردر خانه باغ را میبینید که در اتاق طبقه دومش از میهمانان آن زمان پذیرایی میکردند. بخش جلویی این سردر خانه مسطح، اما بخش داخلیاش به صورت حجمی است.
قبل از اینکه وارد باغ شوید، بروید عقب و عقبتر و سعی کنید دقیقا جلوی درب ورودی سردر قرار بگیرید و از درب به داخل باغ نگاه کنید. چیزی که میبینید یک عمارت شاهی سفیدرنگی است که از همان در ورودی میتوانید نگاهش کنید. برای رسیدن به آنجا هم باید از بین فوارهها و درختان سرسبز زیادی عبور کنید.
خانه زعیم باشی و برج مراقبت
باغی به این درندشتی که بدون نگهبان یا سرایدار نمیشود. این نگهبان باید جای خوابی برای استراحت داشته باشد که هی نخواهد برود به خانهاش که ممکن بود فاصله زیادی از باغ داشته باشد. برای همین قسمت پشتی عمارت بالاخانه در اختیار محافظ باغ گذاشته میشد تا هم در آنجا در طول سال زندگی کند و هم از باغ به این بزرگی محافظت.
انتهای پیام