چرا غائله اخیر «زن، زندگی، آزادی» ماهیتی ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی دارد؟

|
۱۴۰۲/۰۳/۱۸
|
۰۷:۰۰:۰۰
| کد خبر: ۱۴۸۳۰۷۰
چرا غائله اخیر «زن، زندگی، آزادی» ماهیتی ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی دارد؟
شعار زن، زندگی، آزادی به مهمترین دلالت خود که «آزادی» است هم ملتزم نیست. آزادی به عنوان مهمترین مَعرّفِ غائله‌ی اخیر، به عنصری زوال‌یافته و تهی از معنا تبدیل شده است.

به گزارش خبرگزاری برنا، یکی از دریچه‌های مهم برای ورود تحلیلی و شناخت ماهیتِ شورش‌ها و حرکت‌های اعتراضی در جامعه، «شعارها» و مطالباتی است که در پیشانی این حرکت‌ها نقش بسته است. غائله اعتراضی اخیر در جامعه ایران نیز دارای شعارهایی است که مهمترین و فراگیرترین آن شعار «زن، زندگی، آزادی» است که البته قبلا در تحرکات تجزیه‌طلبانه غرب کشور نیز مطرح شده بود. نوشتار حاضر درصدد بازخوانی این شعار از منظری جامعه‌شناختی و تبیین دلالت‌های آن است.

زندگی یک دوره‌ی همراه با فراز و نشیب‌ است که در بازه‌های مختلف آن، اولویت‌هایی برای افراد موضوعیت می‌یابند که نظم زندگی و چارچوب کنش و رفتار آنها را تعیین می‌کند. مثلا در بازه سنی میانسالی، برای افراد رفاه خود و فرزندان، آرامش و امنیت و... موضوعیت دارد و یا در بازه سنی نوجوانی و ابتدای جوانی برای افراد «شورانگیزی جنسی» تعیین‌کننده است. آن چیزی که مسلّم و غیرقابل انکار است، تحقق تمام این اولویت‌ها به‌مثابه یک پکیج در بستر «خانواده» می‌باشد. خانواده است که قادر است برای اعضای خود هم نشاط و شورانگیزی جنسی را محقق کند و هم رفاه و امنیت و آرامش و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر را فراهم نماید.

براساس آمارها و مشاهدات میدانی، کنشگران اصلیِ غائله‌ی اجتماعی اخیر در جامعه ایران، نوجوانان و تازه‌جوانان هستند. همچنین براساس تحلیل محتوای شعارها و مضامین انتشاری این جریان در شبکه‌های اجتماعی، قرار گرفتنِ مفهوم «آزادی‌های اجتماعی» در پیشانی این حرکت اعتراضی واضح است. عناصر و دال‌های توضیح دهنده‌ی این مفهوم نیز در همین فضا به صورت شفاف طرح شده‌اند. «بوس در خیابان»، «استخر مختلط»، «رقص بی‌وقفه از شادی»، «آزادی پوشش» و... یعنی همان «شورانگیزیِ جنسی» که تعیین‌کننده نظم هنجارین و چارچوب‌های کنشیِ این نسل نوجوان و تازه‌جوان است. براین اساس دلالتِ صریح و تامِّ مفهوم «آزادی» در شعار «زن، زندگی، آزادی» بر نفی حریم‌ها و قواعدِ اخلاقی حاکم بر مناسبات زن و مرد در جامعه کاملا روشن است. خوانشی که از آزادی در غائله اخیر در کشور مطرح شده، کاملا رنگ و بوی لیبرالیستی دارد و ناظر به انکار چارچوب‌ها و استانداردهای عرفی-مذهبیِ حاکم بر رفتار اجتماعی افراد در جامعه ایرانی است.

حال بگذارید مدعای اصلی این نوشتار را طرح و توضیح دهم. ادعای من این است که شعار زن، زندگی، آزادی در تحققِ تاریخی خود، کاملا ضدزن، ضد زندگی و ضدآزادی است. چرا؟ توضیح می‌دهم.

غریزه جنسی یکی از قدرتمندترین سوائق و غرایز وجودی بشر هستند که قابلیت تنظیم‌گری در مقیاس رفتار فردی و نهادهای اجتماعی دارد. اساسا «سکس» در کنار «پول» از مهمترین نیروهای سازنده‌ی تمدن مدرن غرب است. این غریزه هم می‌تواند به عنوان نیرویی سازنده در مسیرِ ایجاد و تقویت نهاد «خانواده» قرار گیرد و هم به عنوان نیرویی ویرانگر، امکانِ حرکت در جهت تخریب خانواده را دارد. این موضوع کاملا به نحوه مواجهه ما با امر جنسی بستگی دارد. مواجهه ما نیز در یک صورتبندی کلان از دو حالت خارج نیست. «کنترل و هدایت» یا «تحریک و رهاسازی». 

مابه‌ازای این دو نحوه مواجهه، دو پارادایمِ سیاستگذاریِ امر جنسی در جامعه داریم. پارادایم اول معتقد است که با وضع حریم‌ها و قواعد حاکم بر مناسبات زن و مرد در بستر جامعه، درصدد هدایت غریزه جنسی از فضای عمومی جامعه به سوی «اتاق خواب» و تضمینِ نشاط و شورانگیزی جنسی در بستر حریم خصوصی است. در سمت مقابل این گفتمان، ایده رهاسازی – که غائله اخیر به لحاظ پارادایمی به این ایده نزدیک است- بر نفی قیود، هنجارها، قوانین و چارچوب‌های اخلاقیِ مسلط و تحدیدکننده آزادی‌های فردی در ساحت رفتار جنسی تاکید دارد. نهاد ازدواج و خانواده به عنوانِ الگوی هنجارینِ رفتار جنسی بشر، صرفا در امتدادِ پارادایم اول است که تحقق و تثبیت خواهد شد و در وضعیتِ هژمونی گفتمان دوم، امکان‌های ایجاد و بازتولید نهاد خانواده به شدت مضیّق و محدود می‌باشند.

عرض شد که خانواده تنها بستر تحقق تمام اولویت‌های افراد در بازه‌های مختلف زندگی‌شان است. لذا خانواده دامنه‌ای به گستردگیِ اکنون تا آینده دارد. خانواده شور جنسیِ جوانی را به‌مثابه سرمایه‌ای برای تضمین آینده و اولویت‌هایش از جمله نسل، رفاه، آرامش و امنیت خرج می‌کند. اما شعار «زن، زندگی، آزادی» با ماهیتی که توصیف شد، فاقد آینده است. زیرا تمام سرمایه‌اش را در لحظه زیست می‌کند و شور جنسی را نه در خدمتِ نهادسازی برای تضمین آینده، بلکه در مسیر نهادسوزی خرج می‌کند. لذا از این منظر، شعاری به‌غایت ضدزندگی محسوب می‌شود.

این شعار ماهیتی «نرینه» هم دارد و از یک منظر به شدت ضدزن به حساب می‌آید. زیرا با مختصاتِ تکوینیِ میل جنسیِ زنانه سازگار نیست و اتفاقا با محوریت تمایلات جنسی مردانه قِوام یافته است. رابطه جنسیِ موفق و مطلوب نزد زنان، یک پروسه‌ی پیچیده و دارای عناصر متعدد در کنار «سکس» است. عناصری چون عشق پایدار و منحصر، حمایت‌ و پشتیبانی، امنیت و آسایش، شبکه روابط عاطفی خانواده و... برای زنان تعیین‌کننده میزان و کیفیتِ روابط زناشویی هستند. به عبارت دیگر، اتاق خواب برای زنان، یک بخش کوچکی از یک خانه است که اتفاقا وضعیت کلان مناسبات خانه بر وضعیت اتاق خواب اثر می‌گذارد. در نقطه مقابل اما برای مرد در ساحتِ لذت جنسی، هیچکدام از این مقدمات و تشریفات اثرگذاری ویژه ندارد. زیرا اساسا میل جنسی در مردان – برخلاف زنان- موقعیت‌مند نیست. لذا «بوس در خیابان» با ساختِ تکوینیِ میل جنسی در مردان سازگارتر از زنان است. 

جالب است که شعار زن، زندگی، آزادی حتی به مهمترین دلالت خود که «آزادی» است هم ملتزم نیست. آزادی به عنوان مهمترین مَعرّفِ غائله‌ی اخیر، به عنصری زوال‌یافته و تهی از معنا تبدیل شده است. هجمه‌های توهین‌آمیز و تهدیدکننده به افراد مشهور و چهره‌ها و سلبریتی‌ها جهتِ شکستن سکوتِ خود و اعلام موضع در قبال «مرگِ طبیعی» مرحومه مهسا امینی به نفعِ سناریوهای آشوبگران، گواهی روشن برای عدم التزامِ آشوبگران غائله اخیر به شعار محوری خود یعنی زن، زندگی، آزادی است.

ابوالفضل اقبالی

انتهای پیام/ 

 

نظر شما